بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

نامه های فرانسوا میتران، رئیس‌جمهورٍثابق سوسیالیست فرانسه به معشوقه اش.

نامه‌های میتران به معشوقه‌اش

  • 22 اکتبر 2016 - 01 آبان 1395
میتران
" اتحادی که در آن جسم و جان در هم می‌آمیزند" - این نامه‌ها بدون شک نشان می‌دهند که ان پنژو، با وجود این‌که ۲۷ سال از فرانسوا میتران کوچکتر بود، مهمترین زن زندگی او محسوب می‌شد

فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور سوسیالیست فرانسه، به اغواگر بزرگ سیاست این کشور معروف بود. و حالا، بعد از گذشت ۲۰ سال از مرگش، بار دیگر دارد فرانسه را اغوا می‌کند.

امسال گل سر سبد بازار نشر فرانسه کتابی است که این هفته منتشر شد: "نامه‌های میتران به ان" - کتابی شامل بیش از ۱٫۲۰۰ نامه که او از ۱۹۶۲ تا زمان مرگش در ۱۹۹۶ به معشوقه سری خود (و، از ۱۹۷۴، مادر بچه‌اش) ان پنژو نوشته بود.

ما در این نامه‌ها با روی دیگر شخصیت آقای رئیس‌جمهور مواجه می‌شویم که به هیچ عنوان در سال‌های حیاتش در ملاء عام دیده نشده بود؛ پر از عشق، لطافت و صمیمیت. آن هم با ادبیاتی که منتقدان ادبی را به وجد آورده.

میتران
آقای میتران در بازدید از موزه اورسی به ان پنژو که در آنجا کار می‌کرد نگاه می‌کند - ۱۹۸۶

اصلا عجیب نیست که انتشار این کتاب - همزمان با صدمین سالگرد تولد میتران در نزدیکی منطقه کنیاک - به ابراز گسترده حس دلتنگی برای مرد بزرگی همراه بوده که رئیس‌جمهوران امروزی در برابرش خرد و کوچک به نظر می‌رسند.

میتران ۴۶ ساله زمانی در ساحل اوسه‌گور در جنوب غربی فرانسه با ان پنژو آشنا شد که عضو سوسیالیست سنا بود و سابقه وزارت هم داشت. او ۲۷ سال از ان بزرگتر بود.

گزیده‌هایی از این کتاب

  • ۲۵ ژوئیه ۱۹۶۵: ماه‌های طولانی آشنایی ما با درک نظری، کنجکاوی‌های مشترک، لذت‌های لطیف، همدلی هنری و علاقه به چیزهای ضرور و ساده زندگی همراه بوده که نهایتا در چیزی که به طوفانی تابستانه می‌ماند به اوج می‌رسند... گواه اتحادی که در آن جسم و جان در هم می‌آمیزند.
  • ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۰: بدنت، مسرتی که هنگام بوسیدن لبانت در من جاری می‌شود، بوسه‌ای که من را با تمام آتش‌های جهان می‌سوزاند، به جوش آمدن خونم در اعماق قلب وجود تو، لذتت که از آتشفشان بدن‌هایمان فوران می‌کند، شعله‌ای در فضا و سوختن؛ عشق من به این چیزها است.

ان دختر یکی از خانواده‌های سرشناس کاتولیک اهل کلرمون-فران (از خویشاوندن صاحبان شرکت لاستیک‌سازی میشلن) بود. پدرش پیش از او با فرانسوا میتران دوست شده بود.

اولین نامه موجود در اکتبر ۱۹۶۲ نوشته شده. میتران در این نامه به ان قول داده تا کتابی درباره سقراط برایش بفرستد. بعد از گذشت دو سال دیگر مشخص است که آن‌ها عاشق یکدیگر شده‌اند، چون زبان رسمی و استفاده از "شما" جای خود را به زبان غیررسمی و "تو" داده.

میتران
آقای میتران در مَسواک، یکی از نقاط محبوبش در فرانسه - این عکس را ان پنژو در ۱۹۷۸ گرفته

همان‌طور که از این نامه‌ها مشخص است، ان بدون شک مهمترین زن در زندگی میتران بوده.

آقای میتران در سال ۱۹۴۴ با همسرش دنیل گوز ازدواج کرده بود و از او دو پسر داشت: ژان-کریستف و ژیلبر. دنیل عقاید سیاسی قاطع خود را داشت و در طول زندگی سیاسی فرانسوا میتران همراه و همدم رسمی او محسوب می‌شد.

اما در پشت صحنه، میتران داشت عشقش به ان را پرورش می‌داد و به دست این عشق پرورده می‌شد. ان پنژو در سال‌های بعد متخصص سبک مجسمه‌سازی رایج در قرن نوزدهم شد و در موزه اورسی پاریس به عنوان موزه‌دار شروع به کار کرد.

آن‌ها با وجود اختلاف سنی زیادشان علائق مشترک زیادی داشتند، از جمله ادبیات، فرانسه، هنر و اندیشه. و مشخص است که میتران حس می‌کرده که می‌تواند با ان در سطحی تقریبا روحانی به گفت‌وگو بنشیند و از ته دل با او صحبت کند.

او بلافاصله بعد از این‌که در سال ۱۹۶۴ عاشق یکدیگر شده بودند، می‌نویسد: "نزدیک به تو، متحد با تو، در تو - من جز این نیستم. این تضادی باورنکردنی است: درست در لحظه‌ای موجودیت پیدا می‌کنم که در تو حل می‌شوم."

میتران در نامه‌هایش ان را "نانون"، "نانور" و "انینور" صدا می‌کند و ان هم در پاسخ به میتران می‌گوید "چچینو". البته در میان تحبیب و بیان احساسات جنسی از مسائل سیاسی و روزمره هم در این نامه‌ها صحبت می‌شود و آقای میتران (او قطعا احتمال می‌داده که این نامه‌ها زمانی منتشر خواهند شد) از آن‌ها برای برشمردن تک تک قدم‌هایش در مسیر عروج به جایگاه رئیس‌جمهور استفاده می‌کند.

مراسم تشییع جنازه آقای میتران
مراسم تشییع جنازه آقای میتران - در ردیف عقب ان پنژو با کلاه سیاه در کنار دخترش مازارین ایستاده و در ردیف جلو دنیل، همسر آقای میتران، و ژان-کریستف، پسرشان، دیده می‌شوند

تولد مازارین، دخترشان، در ۱۹۷۴ مصادف است با کاهش تعداد نامه‌ها. آن‌ها از آن تاریخ به بعد به نوعی زندگی خانوادگی سه نفری داشتند - هر چند در خفا - و لذا نیاز کمتری به نامه‌نگاری حس می‌شد.

او در پایان زندگی، هنگامی که از سرطان رنج می‌برد، در نامه‌ای از جزیره بل ایل در منطقه بریتانی می‌نویسد: "شادی من به فکر کردن به تو و عشق به تو وابسته است. تو همیشه به من اضافه کرده‌ای. تو شانس من در زندگی بوده‌ای. چطور ممکن است عشقم به تو بیشتر و بیشتر نشود؟"

تقریبا همه واکنش‌ها به این کتاب مثبت بوده. همان‌طور که سرمقاله‌نویس روزنامه اقتصادی "اکو" می‌نویسد: "کسی اصلا فکر می‌کرد که میتران روزی به دل‌های ما راه یابد؟"

برای علاقه‌مندان میتران، ارزش این نامه‌ها تنها به این نیست که ثابت می‌کنند قهرمانشان سبک ادبی زیبایی داشته. بلکه اهمیتشان در این است که برداشت شایع از میتران به عنوان فردی متفرعن و بدبین را به چالش می‌کشند.

برای خیلی‌های دیگر اما یادآور این حقیقت اند که میتران - فرای همه کاستی‌هایش - حداقل در قامت رئیس‌جمهور می‌گنجید.

یکی از سرگرمی‌های این چند روز مقایسه دو ساکن اخیر کاخ الیزه با میتران و خندیدن به اظهارات عاشقانه سطح‌پایین آن‌ها بوده: "رابطه‌ام با کارلا [برونی] اصل جنس است!" - نیکولا سارکوزی، و "در اینجا اعلام می‌کنم که به زندگی مشترک خود با ولری تیریویلر پایان داده‌ام" - فرانسوا اولاند (در یک اطلاعیه رسمی).

میتران و همسر آینده‌اش
فرانسوا میتران هنگامی با دنیل گوز، همسر آینده‌اش، آشنا شد که دنیل در نیروهای مقاومت پرستار بود

اما چاپ این کتاب با صلاح‌دید کامل ان پنژو که حالا ۷۳ سال دارد صورت گرفته. او که همه این هزار و ۲۱۸ نامه را در طول این سال‌ها در جعبه‌های کفش نگه داشته بود، تنها به این شرط حاضر به انتشار آن‌ها شده که هیچ نقشی در تبلیغات این کتاب بازی نکند. هیچ مصاحبه‌ای ترتیب داده نشده.

بعضی‌ها می‌گویند که او می‌خواهد حقیقت امر را بیان کند. سال‌ها است که فرانسوی‌ها به او به چشم قربانی نگاه کرده‌اند: عاشقی که مجبور شده بود عشقش را مخفی کند و مرگ میتران را تنهایی با دخترش به عزا بنشیند.

اما او با این کتاب به یکی از شخصیت‌های اصلی داستان فرانسه متاخر تبدیل می‌شود.

فرانسوا میتران که بود؟

  • رئیس‌جمهور فرانسه بین سال‌های ۱۹۸۱ و ۱۹۹۵ - او مجددا سوسیالیسم را در فرانسه زنده کرد و رابطه با آلمان را برای اتحاد در اروپا مهم می‌دانست
  • او که در ابتدای جنگ جهانی دوم مجروح شده بود به حکومت ویشی پیوست که با آلمان نازی همکاری می‌کرد
  • بعدها به نیروهای مقاومت پیوست و بعد از دیدار با ژنرال شارل دو گل عضو دولت موقت او شد
  • او در سال ۱۹۴۴ با دنیل ازدواج کرد و چند سالی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ وزیر بود
  • حاصل ازدواج آن‌ها سه پسر بود که یکی در دو ماهگی درگذشت
  • میتران در سال‌های ۱۹۶۵ و ۱۹۷۴ نامزد ریاست‌جمهوری شد ولی به ترتیب از شارل دو گل و سپس والری ژیسکار دستن شکست خورد
  • در ۴۶ سالگی با ان پنژو که در آن زمان ۱۹ ساله بود آشنا شد - دخترشان مازاقین در ۱۹۷۴ به دنیا آمد
  • او در پی ابتلا به سرطان پروستات در ژانویه ۱۹۹۶ درگذشت

جشنواره فیلم رم؛ 'جاودانگی' از ایران در یک نمای صد و چهل و پنج دقیقه‌ای.

جشنواره فیلم رم؛ 'جاودانگی' از ایران در یک نمای صد و چهل و پنج دقیقه‌ای

  • 22 اکتبر 2016 - 01 آبان 1395
فیلم جاودانگی

رم را شهر سینما می‌خوانند؛ هر گوشه‌اش خاطره‌ای دارد در یاد سینمادوستان و گره خورده با دنیای نوابغی چون فدریکو فلینی و داستان‌های مربوط به چینه چیتا، یکی از بزرگ‌ترین استودیوهای فیلمسازی در اروپا که هنوز هم فعال است و به راه. شاید حیف بود که این شهر زیبای سینمایی، بدون جشنواره فیلم باشد. از همین رو جشنواره جهانی فیلم رم یازده سال پیش شکل گرفت. در ابتدا سعی داشت رقیبی باشد برای قدیمی‌ترین جشنواره جهانی فیلم جهان یعنی ونیز، که خب کار دشواری بود؛ برای همین راه و رسم‌اش را متفاوت کرد: بخش مسابقه را حذف کرد و نام "جشن" را برای خودش انتخاب کرد.

رو در رو با تماشاگران

یکی از وِیژگی‌های این جشن یا جشنواره، جلسات گفت و گوی رو در روی مفصلی است که با چهره‌های شناخته شده سینما برگزار می‌کند. در یازدهمین دوره، جشنواره رم میزبان چهره‌هایی چون تام هنکس، الیور استون، برناردو برتولوچی، روبرتو بنینی و مریل استریپ بود.

مدیر هنری جشنواره، آنتونیو موندو، خود اداره کننده این جلسات است و امسال ریچارد پنیا، منتقد و محقق فیلم همراه او بود. در جلسه الیور استون که طبق معمول یک ساعت و نیم طول کشید، مشکل نمایش طولانی سکانس‌های فیلم‌ها بیش از پیش خودش را نشان داد، تا حدی که عملاً بیش از یک سوم جلسه به نمایش قسمت‌های مختلف فیلم‌های استون اختصاص داشت و در نهایت فرصتی برای حرف زدن درباره چند فیلم مهم استون- از جمله قاتلین بالفطره - و همین طور آخرین فیلمش، اسنودن، فراهم نشد.

همین مشکل درباره جلسه بوتولوچی هم مشهود بود، اما لااقل جلسه برتولوچی هم گرم‌تر بود و هم تخصصی‌تر. بوتولوچی درباره ریشه‌های علاقه‌اش به نمای بلند گفت( فیلم برگزیده‌اش که طبق سنت این جلسات در انتهای جلسه سکانسی از آن به نمایش درمی‌آید فیلم لذت ساخته ماکس افولس بود با آن نمای بسیار بلند معروف‌اش) و همین طور خاطراتی از دوستی با ژان لوگ گدار و این که بعد از نمایش فیلم دنباله رو در پاریس، گدار سر قرار با او حاضر شده، اما به جای حرف زدن یک تکه کاغذ به او داده و رفته؛ کاغذی که روی آن نوشته شده بود:"دنباله رو یک آشغال است!"

به هنگام بحث درباره نمای بلند، دبیر جشنواره اشاره کرد امسال فیلمی از ایران هم داریم که تمام فیلم در یک نما فیلمبرداری شده. او اضافه کرد که این فیلم- جاودانگی- اولین فیلم از این نوع در سینمای ایران است، اما اشتباه می‌کرد: "ماهی و گربه" ساخته درخشان شهرام مکری، اولین فیلم بلند ایرانی در یک نماست.

افسون نمای بلند

این که دوربین شخصیت‌ها را دنبال کند و یک سکانس در یک نما اتفاق بیفتد، شاید برای هر فیلمسازی وسوسه کننده بوده و هست. میزوگوچی، افولس و آنتونیونی ، استادان نماهای بلند در تاریخ سینما هستند اما هیچ کدام وسوسه نشدند- یا به دلیل مشکلات فنی جرات نکردند- که یک فیلم در یک نما بسازند. تنها هیچکاک بود که در فیلم طناب(۱۹۴۸) این جسارت را به خرج داد و فیلمی در یک نما ساخت( که البته به دلیل مشکل عوض کردن حلقه فیلم، طناب در واقع در سه نما فیلمبرداری شده و حرکت دوربین از پشت کت شخصیت‌ها فرصت قطع و عوض کردن فیلم را به هیچکاک می‌داد).

در سینمای ایران شهرام مکری در ماهی و گربه روایت پیچیده و تو در تویش را به خوبی در یک نما بسط داد تا آنجا که حتی موفق شد در یک نمای بدون قطع، از فلش بک(بازگشت به گذشته) و فلش فوروارد(رفتن به آینده) استفاده کند. حالا سینمای ایران صاحب دومین فیلم بلند یک نمایی خود شده: جاودانگی ساخته فیلمساز جوان مهدی فرد قادری که اولین نمایش جهانی‌اش را در جشنواره رم تجربه کرد و قرار است به زودی در ایران اکران شود.

مهدی فرد قادری پیشتر هم علاقه‌اش را به نمای بلند در فیلم‌های کوتاهش به نمایش گذاشته بود و جاودانگی در واقع ساخت مجدد یک فیلم کوتاه اوست که ده سال پیشتر در یک نما ساخته بود.

جاودانگی در یک قطار اتفاق می‌افتد (آشکارا تمثیلی از قطار زندگی) و با بیست و دو شخصیت مختلف که هر یک در کوپه‌های جداگانه هستند، پیش می‌رود. فیلم روایت بسیار پیچیده‌ای دارد و نزدیک به اواخر خود برای تماشاگر هوشمند آشکار می‌کند این شخصیت‌هایی که در کوپه‌های مختلف دیده‌ایم در واقع در زمان‌های مختلف هستند و یک شخصیت همه این زمان‌ها را به هم مرتبط می‌کند.

پیچیدگی حرکات و شخصیت‌های متعدد، تصویربرداری این فیلم در یک نما را به غایت مشکل می‌کند؛ کاری که در چهارده روز و در دوازده بار فیلمبرداری بالاخره به ثمر رسیده و حاصلی دارد که در آن فیلمبرداری در یک نما تنها یک بازی فرمی نیست و در دل ساختار فیلم معنا می‌یابد.

فیلم ریتم آرامی دارد که به خودی خود مشکلی نیست، اما گاه برخی صحنه‌ها بی دلیل کشدار می‌شوند و گاه بازی برخی شخصیت‌های آنچنان که باید جاندار نیست، در نتیجه جاودانگی به کمال نمی‌رسد، اما در هر حال حکایت از تولد فیلمساز خوش آتیه ای در سینمای ایران دارد.