بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

درباره کنت دراکولا مردی فراتر از افسانه هاکریستوفرلی بانقش های ماندگارش.

 

دراکولا مردی فراتر از افسانه ها

 

برای دیدن تصاویر بیشتر و متن توضیحات به ادامه مطلب مراجعه نمایید


دراکولا، مردی فراتر از افسانه

کنت ولادمیر دراکولا

در سالیان دور و دراز و اعصار گذشته شخصی بر کشور رومانی حکم رانی می کرد که ولادمیر دراکولا نام داشت و جزو اشراف آن کشور بود و ثروتمندان به وی لغب کنت داده بودند وی بسیار پادشاه مستبد، دیکتاتور و اهل جنگ و ستیز و نبرد بوده و در عین حال به علوم و فنون علمی و نظامی دوران خود تسلط کامل داشت و همیشه از کلاه و شنل سیاه با آستر داخلی قرمز رنگ برای تن پوش خود استفاده میکرده و دلیل آن هم این بوده که رنگ سیاه باعث ایجاد رعب و وحشت در دل رعایا گردد و رنگ قرمز نیز در آن زمان به عنوان قبای اعیان و اشراف مورد استفاده بوده و رعایا حق استفاده از این رنگ را نداشتند کنت ولادمیر دراکولا برای اینکه بتواند بر مردم آن روزگار حکومت نماید بسیاری از مردم را از دم تیغ و شمشیر میگذراند و خونهای بسیار بر زمین روان مینمود از این رو به او لقب خونخوار دادند و کمتر کسی حتی جرات گذشتن از نزدیکی قصر او را می یافت چه رسد که به داخل قصر رود و تنها افرادی خاص اجازه ورود می یافتند کاخ وی در مقابل خانه های آن زمان رومانی بسیار بزرگتر از حد معمول بنظر میرسید و تاریکی و سیاهی آن در شب ایجاد وحشت بسیار میکرد و این مسئله باعث شده بود تا وی هر چه بیشتر با عظمت و در عین حال ترسناک بنظر برسد.

سالها بعد خونریزیها و ظلم و ستم دراکولا در خاطر مردم کمرنگ شد و کم کم به افسانه تبدیل شد و همین داستان بود که دهان به دهانم و سینه به سینه به نسل های بعدی منتقل شد و مردم برای اینکه ترس و وحشت آن را به نسلهای بعدی منتقل کنند به این افسانه رنگ و لعاب بیشتری میدادند و سعی در بزرگ نمایی هر چه بیشتر این رویای شبهای سیاه رومانی می نمودند امروزه کاخ واقعی دراکولا در کشور رومانی هنوز پای برجاست و کمتر کسی جرات آن را میابد تا در نیمه های شب پا به درون این کاخ عظیم بگذارد

 

 

 

 

 

 

 

Vlad Dracula

در مورد دلاکولا فیلمها ، داستانها و افسانه های بسیاری وجود دارد که همه آنها ریشه در ترسی است که ذاتا در وجود بشر نهفته است

 از آن جمله کتاب دراکولا (Dracula)، به قلم برام استوکر (Bram Stoker) که در سال 1897 منتشر شده است، همچنان قادر است موجی از وحشت در بدن خواننده روان کند. این داستان سیاه عصر گوتیک که با قدرت تخیل درخشان نویسنده آراسته شده است، اثری هنری است که بر زمین گذاشتن آن مشکل است.

اما بسیاری از کسانی که کتاب را خوانده اند نمی دانند که دراکولای خون آشام، با الهام از یک شخصیت واقعی و بلند پایه در دربار رومانی، شخصی والا مقام در تاریخ اروپا و بسیار وحشت انگیزتر از همتای افسانه ای خود، شکل گرفته است. هرچند این شخصیت تاریخی، آن دراکولای چندصد ساله با شنل سیاه و دندانهای خون چکان قصه نیست، اما آوازه بدنامی و رسواییهای او از شهرت ادبی دراکولای برام استوکر بسیار بیشتر است.

شاهزاده ولاد

شاهزاده ولاد (Vlad)، که حتی در زمان خودش هم به نام دراکولا – پسر اژدها - شناخته میشد، در صدر فهرست جنگجویان صلیبی رومانی قرار دارد. این جنگجویان، در سالهای تحول قرون وسطا به عصر رنسانس، به نبرد با عثمانیان مسلمان پرداخته بودند تا از ورود آنها به سرزمینهای خود جلوگیری کنند. جالب اینجاست که این نام که در طی تاریخ مسئول تاریکترین کابوسها و وحشت افرادی بیشمار گشته، نام یک جنگجوی مذهبی است که اندکی بعد پادشاه کشور رومانی گردید.

هرچند، دراکولا یک قدیس نبود. او بر قلمرو نظامی خود والاچیا (Walachia)، واقع در جنوب رومانی، با قدرتی برگرفته از خشونت بیش از حد حکومت میکرد. او نه تنها برای ترکان عثمانی، که در بین هم وطنان خود هم به ولاد تیپیش (Tepes) یا ولاد جلاد شهرت داشت.

ولاد، در دورانی که هر روز یک شاهزاده جدید به دست هم پیمانان خوش ظاهر و ریاکار خود سرنگون میشد، برای پرهیز از فرو افتادن به دام دسیسه های دولت مکار و توطئه گر، شک و بی اعتمادی را در خود تقویت کرد، چرا که این بی اعتمادی، یکی از ملزومات اساسی حفظ موقعیت در بین طبقه اشراف به شمار می رفت. دراکولا برای خود حصاری کشید که هیچ محبت یا اعتمادی نسبت به هیچ کس، از آن عبور نمیکرد.

او در طی دوران حکومتش، به کشتارهای دسته جمعی دست میزد و در اطراف قصرش جنگلی از صلیبهایی به وجود آورده بود که هر کسی، چه مظنون، چه گناهکار و چه کسانی که در آینده احتمال خیانتشان میرفت، بر روی آنها به چهار میخ کشیده میشدند. گاهی او تنها برای اینکه به مجرمان احتمالی درس عبرتی بدهد، دست به کشتار میزد تا مشکل آفرینان احتمالی از عاقبت خود آگاه شوند.

 

قسمتی از یک نقاشی در سال 1491 که بیان کننده
خشونت و خونخواری ولاد است.

در جزوه ای که بلافاصله پس از مرگ ولاد در سال 1476، در نورمبرگ آلمان منتشر شد، فهرستی از جنایات او آمده است از جمله اینکه او پس از غذا دادن به گدایان در دربار خود، همه آنها را به آتش کشید چون عقیده داشت که آنها بی دلیل غذای مردم را میخورند و نمیتوانند بهای آن را بپردازند.

اما، ولاد دراکولا بیش از یک حاکم مستبد قرون وسطایی بوده است. دو شرح حال نویس، رادو فلورسکیو (Radu Florescu) و ریموند مک نالی (Raymond McNally) او را "مرد چندین چهره" نامیده اند. او یک سیاستمدار، جنگجو و در زمان مناسب، مردی متشخص، تحصیل کرده و عالم و البته علاوه بر همه اینها یک قتل عام گر نیز بوده است.

ولاد به چندین زبان - رومانیایی، ترکی، لاتین و آلمانی - صحبت میکرد و در نبرد با قداره و کمان صلیبی مهارت فراوانی داشت. او چابک سواری ماهر بود و در تمام نبردها با شوری غریب در جلوی سپاه خود اسب میراند.

دراکولا، در سه دوره مجزا بر والاچیا حکمرانی کرده است که یکی از سه امیر نشین مهم مجارستان بوده و بعدها با دوتای دیگر – ترانسیلوانیا (Transylvania) در شمال و مولداویا (Moldavia) در شرق - ادغام شده است و کشور رومانی را به وجود آورده است. از آنجایی که والاچیا، درست در بالای رود دانوب، که عثمانی را از رومانی آزاد جدا میکرده است، قرار داشته، درواقع اولین مرز دفاعی در مقابل ترکهای غیر مسیحی بوده است.

قهرمان ملی !
ولاد، علی رغم خشونتها و تنبیه های سختی که اجرا میکرد و به خاطر تنفر فراوانش از هرچه عثمانی بود، امروز توسط بسیاری از اهالی، یک قهرمان ملی تلقی میشود و به دلیل اینکه در جنگ بر علیه دشمنان کشته شد و حتا در مقابل برادرش که به وطن فروشی متهم شده بود ایستاده و نبرد کرده بود، بیشتر یک شهید به شمار میرود. مجسمه های متعددی به افتخار او بنا شده است و محل تولدش در سیگی سوارا Sighisoara و مدفنش در سناگوو Snagov، هردو مکانهایی حفاظت شده و مهم به شمار میروند.

الیزلبت میلر (Elizabeth Miller) در مجله "روزنامه تاریکی" (Journal of the Dark) مینویسد:

"
با وجود اینکه بسیاری از اهالی غرب از اینکه مردی با سابقه سیاسی و ارتشی تا این حد خشونت بار و سراسر خونریزی توانسته است الگوی قهرمانی در رومانی باشد، در شگفتند ... اما همین دوگانگی شخصیت، بخشی از جاذبه او به شمار میرود."

 

 

 

شخصیت دراکولا بسیاری از هنرپیشه های امریکا و اروپا و بسیاری از نویسندگانی را که با آب و تاب بسیار و با یک کلاغ چهل کلاغ کردن این افسانه، مشهور شدند را به ثروت و شهرت فراوان رساند. درست مانند داستانهای هری پاتر این روزهای خودمان

 

بله عزیزان دراکولا واقعیت دارد و هنوز هم در عصر اتم افراد زادی مانند دراکولا به خون ریزی و خونخواری مشغولند و به آنها Vampires  گفته میشود.

 

برگرفته از http://www.farya.com/id/636

 

دراکولا، هیولای فرانکنشتاین و شرلوک هولمزی تمام عیار. همین بود که کریستوفرلی را به خود سارومان تبدیل می کرد. با آن ریش و ردای سفید بلند، ساحری سخت و مغرور بود که در سایه بزرگی دلسوز، نیست واقعی برای فتح سرزمین میانه را پنهان می کرد.

مجله دانستنیها - مهدی بنواری، فرهاد آذرنوا: سر «یان مک کلین»، بازیگر نقش «گندالف» در سه گانه ارباب حلقه ها درباره لی گفته: «وقتی به نیوزیلند رسیدم تا در نقش گندالف بازی کنم، اولین هفته قرن بیست و یکم بود و همگی به مهمانی شام پیتر جکسون دعوت شده بودیم. من بسیار خوشحال بودم. چرا که در کنار هنرپیشه محبوب و الگوی بازیگری ام در زندگی، کریستوفر لی نشسته بودم. لی که قرار بود در نقش ساحر سفید (سارومان)، در فیلم نقش آفرینی کند، گفت و گویش با من را با جمله ای آغاز کرد که هیچ گاه از یاد نخواهم برد: «همیشه فکر می کردم نقش گندالف را من باید بازی کنم. ارباب حلقه ها را هر سال یک بار از اول می خوانم. گاهی وقت ها حتی دو بار.»

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

 و بعد بلافاصله شروع کرد به زبان سیاه «موردوری» صحبت کردن (یکی از زبان هایی که تاکلین آن را برای داستان هایش اختراع کرد). من احساس کردم در کنار او، کوچک و ناچیز هستم.» البته قصد لی این نبود. او 87 ساله بود و معروف به آقامنشی. مظهر کاراکتری بسیار اهل ادب، بلندبالا، مغرور، تاریک و خوش سیما.

دراکولا، هیولای فرانکنشتاین و شرلوک هولمزی تمام عیار. همین بود که کریستوفرلی را به خود سارومان تبدیل می کرد. با آن ریش و ردای سفید بلند، ساحری سخت و مغرور بود که در سایه بزرگی دلسوز، نیست واقعی برای فتح سرزمین میانه را پنهان می کرد. این بازیگر کهنه کار که چند وقت پیش در سن 93 سالگی درگذشت، زندگی ای بی نظیر، هیجان انگیز و پرثمر را پشت سر گذاشت و صرف آشنایی با او، مایه مباهات و افتخار بسیاری از ستارگان طراز اول و اهالی هنر بوده است. با ما در مرور قسمت کوچکی از دست آوردهای این مرد بزرگ و افسانه ای در زندگی اش همراه شوید و او را بیشتر بشناسید.

فرانکنشیاین (1957)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

دوران طلایی بازیگری لی با این فیلم آغاز شد. موفقیت «فرانکنشتاین»، علاوه بر تضمین آینده ای درخشان برای لی، باعث شد تا کمپانی سازنده آن یعنی «همر (Hammer)» به عنوان یکی از استادیوم های مهم فیلم سازی در انگلستان مطرح شود و تا مدت ها به عنوان مرجع تولیدکننده فیلم های ژانر وحشت، تنها مدعی این عرصه باقی بماند. فیلم های کلاسیک ترسناک دیگری مانند مومیایی، فرانکنشتاین و... هم محصول این کمپانی فیلمسازی هستند.

 لی برای تصاحب نقش هیولای فرانکنشتاین، رقیبی سرسخت به نام«برنارد برسلاو» داشت. برسلاو- که بعدها خودش یکی از ستارگان سینما شد- کمی بلندقدتر از لی بود و برای نقش هیولا، گزینه بهتری به نظر می رسید. با این حال، سرانجام نقش به لی رسید تا در مقابل «پیتر کوشینگ» در نقش دکتر فرانکنشتاین، یکی از بهترین اقتباس های سینمایی از رمان «مری شرلی» را رقم بزنند. این فیلم همچنین سرآغاز آشنایی لی و کوشینگ شد که از موفق ترین زوج های سینمایی تاریخ محسوب می شوند.


دراکولا (1958)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

قدرت صحنه گردانی و بازیگری کریستوفر لی به قدری بود که نه تنها توانست جای «بلالاگوسی» را در نقش «دراکولا» پر کند، بلکه آن را رشد داد و ارتقا بخشید. لاگوسی برای مدتی طولانی، تنها گزینه ممکن برای نقش دراکولا محسوب می شد. در حدی که به درخواست خودش، با لباس دراکولا در تابوت قرار گرفت و به خاک سپرده شد. با این حال لی توانست با سیمای خاص، صدای رسا و قد بلند و سایه افکنش بر صحنه، کنت خون آشام را از موجودی صرفا ترسناک، به هیولایی پرجذبه، خوش صحبت، قابل لمس تر و البته هول انگیزتر برای بیننده تبدیل کند. دراکولای لی از نظر تمام منتقدین، تجسم واقعی دراکولا در سینماست.


تازی باسکرویل (1959)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

به غیر از ژانر وحشت و خون آشام ها، کریستوفر لی در فیلم های اقتبال شده از آثار سر «آرتور کانن دویل» (خالق «شرلوک هولمز») هم حضوری فعال داشت. او در فیلم «تازی باسکرویل»، نه در نقش هولمز یا برادرش «مایکرافت»، که در نقش خود «سر باسکرویل» بازی کرد. این فیلم که توسط کارگردان معروف سینمای دهه پنجاه، «ترنس فیشر» کارگردانی شده، با نقش آفرینی پیتر کوشینگ در نقش شرلوک هولمز و «اندره مورل» در نقش «دکتر واتسون» همراه است.

دو یار قدیمی، این بار در نقش باسکرویل و هولمز در برابر یکدیگر بازی می کردند که به نظر بیشتر منتقدان، یکی از بهترین بازی های متقابل این دو هنرپیشه است. هولمز کوشینگ شاید به خوبی هولمز لی نباشد (لی در فیلم های دیگری، نقش هولمز را هم بازی کرده بود)، ولی بازی جدی و محکم مورل در نقش واتسون و لهجه اشراف زاده و حس برتری لی در نقش سر باسکرویل، به خوبی این کاستی را جبران می کردند.


مرد پوشالی (1973)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

بسیاری بهترین بازی کریستوفر لی را این فیلم می دانند. لی در یکی از بهترین آثار تاریخ سینما، نقشی درخشان بازی کرد. افسرد پلیسی بسیار مذهبی که مامور می شود در جزیره ای کوچک در ساحل اسکاتلند، دختربچه ای گم شده را پیدا کند. بازی لی در نقش «لرد سامرزیل» را نمی شود فراموش کرد.


مردی با تپانچه طلایی (1974)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

لی در این فیلم، یکی از به یادماندنی ترین دشمنان مامور 007 را به تصویر می کشد؛ خطرناک ترین آدم کش جهان، که می خواهد با نور خورشید، دنیا را به هم بزند. لی برای نخستین بار، نقش دشمن مامور 007 را از یک بدمن کمدی، به شخصیتی جدی و ترسناک تبدیل کرد.


آخرین نقش های ماندگار

جنگ ستارگان (2005 و 2008)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

طبعا این دو فیلم از بهترین های جنگ ستارگان نیستند، اما کریستوفر لی در همان ها هم غوغا کرد. شخصیت او، «کنت دوکو» (یا به اسم سیث اش، «دارت تیرانوس»)، زمانیی یکی از استادان «جدای» بود که پس از مرگ «دارت ماول»، شاگرد امپراتور شد. کنت دوگو نقش بزرگی در تاسیس امپراتوری داشت و هرچند باعث جنگ کلون ها شد، اما می توان او را (هم چون شخصیت فیلم «مومیایی»)، کاراکتری تراژیک دانست. لی هم با قدرت در این نقش بازی کرد. او که استاد شمشیرزنی بود، در صحنه های جنگی از بدل کمک نگرفت.


ارباب حلقه ها و هابیت (2001، 2002، 2003، 2012، 2013 و 2014)

کریستوفر لی و نقش های منفی ماندگارش در سینما

لی خودش را طرف دار پروپاقرص و دیوانه تالگین (نویسنده «ارباب حلقه ها») می دانست. او با بازی در این سری فیلم ها، هم نقش «سارومان سفید» را تجسمی سینمایی بخشید و هم خودش را به نسل جدیدی از بینندگان شناساند. لی هرچند تصویر «پیتر جکسون» از سارومان را دوست نداشت، اما مثل همیشه با تمام وجود آن را بازی کرد تا از آن روز به بعد وجه جادوگران بدطینت سینمایی اعتباری دوچندان پیدا کند و این اتفاق در حالی افتاد که خودش دوست داشت نقش گندالف را بازی کند اما صدای رسا و چهره عبوس و مرموزش کمک کرد تا با یکی از بهترین جادوگران قرن بیست و یکم و حتی تمام ادوار سینما تبدیل شود.

زمانی هم که سه گانه هابیت در حال ساخته شدن بود او حال و روز خوشی نداشت و با بیماری اش دست به گریبان بود. برای همین جکسون و عواملش مجبور شدند برای گرفتن صحنه هایی که لی در آن حضور داشت به محل زندگی او بروند و سکانس ها را همانجا ضبط کنند.

ازهخامنشیان و درباره خشایارشا وجنگ هایش .

 

   درود بر روح پاک تمام پادشاهان مقتدر ایران زمین       جاوید ایران       جاوید ملت ایران

این کنده کاری روی سنگ در تخت جمشید یکی از پادشاهان هخامنشی (احتمالاً خشایارشا) را نشان می‌دهد.


خشایارشا
خَشایارشا از پادشاهان هخامنشی است. پدرش داریوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود.

نام خشایارشا از دو جزء خشای (شاه) و آرشا (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است.

سلطنت خشایارشا
خشایارشا در سن سی و شش سالگی به سلطنت رسید و در آغاز سلطنت شورشی را که در مصر برپا شده بود فرونشاند و بعد به بابل رفت و شورشهای آنجا را نیز سرکوب کرد. در این جنگ قسمت اعظم بابل ویران گشت.

خشایارشا در صدد استفاده از اختلافات داخلی یونانیان نبود و نمی‌خواست به این کشور حمله کند. اما اطرافیان وی از جمله مردونیه داماد داریوش شکست ماراتن را مایه سرشکستگی ایران میدانست و خشایارشا را به انتقام فرامیخواند. یونانیان مقیم دربار ایران نیز که از حکومت این کشور ناراضی بودند از خشایارشا درخواست می‌کردند که به یونان یورش برد. در آنزمان در یونان حکومت‌های مستقلی با عنوان دولت شهر بر هریک از بلاد این کشور حکمرانی می‌کرد.

حمله به یونان
سرانجام خشایارشا به قصد حمله به یونان به کاپادوکیه واقع در آسیای صغیر رفت و این شهر را مرکز ستاد فرماندهی خود قرار داد. وی سه سال تمام به تجهیز سپاه مشغول شد و در نهایت سپاه بزرگی که بنا به گفته هرودوت در آن، ۴۶ گونه نژاد و قوم مختلف حضور داشتند بسیج کرد و در بهار ۴۸۰ قبل از میلاد به سوی یونان حرکت کرد. عربها، هندی‌ها، پارسها، مادها، سکاها، فنیقیها، مصری‌ها و حتی ساکنان جزایر خلیج فارس نیز در این لشکرکشی حضور داشتند. البته لازم بذکر است که مورخان یونانی در مورد تعداد افراد قشون ایران در این لشکرکشی راه مبالغه نموده‌اند و گاه تا پنج میلیون نفر نیز ذکر کرده‌اند اما بنا به نوشته سایر مورخان تعداد افراد سپاه خشایارشا پانصدهزار نفر بوده که البته همه آنها سرباز نبوده و بسیاری آشپز و ملوان و ... در این ارتش خدمت مینمودند.

نبرد ترموپیل و تصرف آتن 
به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی بغاز داردانل ساختند که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. در ابتدا خشایارشاه با پادشاه کارتاژ(Carthage)صلح کرد تا وی یونانیان را همراهی نکند. علاوه بر این، تعداد زیادی از یونانیان به ارتش خشایارشاه پیوستند از جمله مردم منطقه تسالی(Thessaly) اما در همین هنگام طوفانی سهمگین وزید و به کشتی‌های ایران خسارت وارد کرد. سرانجام در دریای آرتمزیوم(Artemisium) بین کشتی‌های دو سپاه جنگ درگرفت و یونان شکست خوردند. نبرد دیگر در تنگه ترموپیل(Thermopylae) در گرفت که به علت تنگی جا نیروی ایران با مقاومت آتنی‌ها و اسپارتی‌ها که برای نخستین بار باهم متحد شده بودند مواجه شد. سرانجام یک یونانی به ایرانیان که در آستانه شکست بودند راهی را معرفی کرد که به پشت تنگه می‌رفت. یونانیان با آگاهی از این خیانت گریختند و فقط لئونیداس(Leonidas)(حاکم اسپارت) بهمراه سیصد اسپارتی که به اجبار مانده بودند (پاورقی ۳) همگی کشته شدند. سپاه ایران بعد از این جنگ آتن را به تصرف درآورد و کاخ آکروپولیس در زمان جنگ نابود شد ولی معبد آکروپولیس و خانه‌های شهر به دستور خشایارشاه به سربازانش سالم ماند.

جنگ سالامیس
پس از آن یونانیان اقدام به مشورت نمودند یکی از بزرگان آتن به نام تمیستوکلس(Themistocles) معتقد بود که در جزیره سالامیس(Salamis) به دفاع بپردازند اما سایر یونانیان میگفتند که باید در تنگه کورینت(Corinth) مقاومت کرد. تمیستوکلس که دید نمی‌تواند نظر خود را به دیگران بقبولاند نامه‌ای به شاه ایران نوشت و خود را از طرفداران یونان نشان داده گفت که چون آنان قصد فرار دارند وقت آن است که سپاه پارس آنان را یکسره نابود کند. خشایارشا پیغام را راست انگاشته ناوگان مصری تحت فرماندهی ایران جزیره پنسیلوانیا را تسخیر کرد. یونانیان در جزیره سالامیس گیر افتادند و بنابراین گفتند یا باید در همین جا مقاومت کنیم یا نابود شویم و این همان چیزی بود که تمیستوکلس میخواست.

نیروی دریایی ایران برخلاف کشتی‌های یونانی که آرایش صف را اختیار کرده بودند به دلیل تنگی جا بطور ستونی اقدام به حمله کرد و ناگهان زیر آتش نیروهای دشمن قرار گرفت. جنگ تا شب ادامه داشت و در این جنگ بیش از نیمی از کشتیهای ایران نابود شد و بنابراین سپاه ایران اقدام به عقب نشینی کرد. یونانیان که ابتدا متوجه پیروزی خود نشده بودند در صبح روز بعد با شگفتی دیدند که از کشتیهای ایرانی خبری نیست! تمیستوکلس بعد از این پیروزی گفت: «حسادت خدایان نخواسته که یک شاه واحد بر آسیا و اروپا حکمرانی کند.»

در همین زمان خشایارشا اخبار بدی از ایران دریافت کرد و بنابراین اقدام به مشاوره با سرداران خود نمود. نظر مردونیه این بود که خود وی با سیصد هزار سپاهی برای تسخیر کامل یونان در این سرزمین باقی بمانند و خود خشایار شاه به ایران بازگردد. شاه این نظر را پذیرفت ولی در زمان بازگشت تعداد زیادی از اسبان و سپاهیان وی در اثر گرسنگی و بیماری مردند.

نبرد پلاته
از سوی دیگر مردونیه به یونانیان پیشنهاد داد که تبعیت ایران را بپذیرند و گفت که در این صورت در امور داخلی خویش آزادند. اما آنان این پیشنهاد را رد کرده جنگ دوباره در گرفت. مردونیه آتن را باز هم به تسخیر درآورد اما در محل پلاته(Plataea) صدهزار یونانی در مقابل وی صف آرایی کردند. در ابتدا تصور می‌شد که ایرانیان پیروز هستند چراکه نهایت دلاوری را نشان دادند اما این گونه نشد. مردونیه در آغاز جنگ در اثر تیری که به وی اصابت کرد کشته شد و سپاه بی سردار ایرانی نبرد بی حاصلی را آغاز کرد که تنها سه هزار ایرانی از آن جان سالم بدر بردند.

نبرد دیگر، جنگ در دماغه می کیل(Mycale) است: ناوگان ایران که پس از نبرد پلاته در حال بازگشت به میهن بود، در این محل توسط سپاه دشمن منهدم شد.

حمله یونان به مستملکات ایران
پس از عقب نشینی ایرانیان، یونانیان به پادگان پارس واقع در یونان حمله کرده و آنجا را تصرف نمودند. چندین سال بعد نیز به مستملکات ایران یورش برده و برخی از جزایر غرب آسیای صغیر نظیر قبرس را به تصرف درآوردند.

علل شکست سپاه ایران
بنابر نوشته مورخان علل شکست ایران در تسخیر یونان به این شرح است:زیادی شمار نفرات که تأمین آذوقه و هدایت ارتش را مشکل میساخت.
نامناسب بودن سلاحهای ایرانیان در برابر یونانیان سنگین اسلحه(به غیر از هنگ جاویدان باقی سپاه ایران از سلاح‌های سبک نظیر تبر (!) استفاده می‌کردند.)
عدم آشنایی ایرانیان به موقعیت جغرافیایی یونان
اغفال شدن ارتش ایران در سالامیس
بازگشت ناگهانی خشایارشا
ناهمواری جلگه‌های یونانی و عدم عادت ایرانیان به جنگ در این سرزمینها که نیروهای دریایی و زمینی را از حمایت یکدیگر محروم می‌کرد.
مهم‌ترین علت شکست ایران در این نبرد روحیه عالی یونانیان بود. چرا که آنان مردمانی استقلال طلب بودند و حاضر نبودند که تبعیت ایران را بپذیرند.

درباره خشایارشا
خشایار شاه صفاتی عالی داشته بطوریکه یونانیان بزرگ منشی او را ستوده‌اند. مشهور است که اسکندر وقتی که تخت جمشید را به آتش کشید، مجسمه خشایارشا به روی زمین افتاد و اسکندر گفت: آیا باید بخاطر روح عالی و صفات نیکویت تو را از روی زمین بردارم یا بگذارم که روی زمین بمانی تا بخاطر تاخت و تازت به یونان مجازات شوی؟

خشایارشاه در تخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. همین طور کتیبه‌هایی در کوه الوند و نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت.

اگرچه آنچه از این پادشاهان مانده جز نیکی چیزی نیست ولی در زندگی و شخصیت خشایارشاه اسرار و دوگانگی‌هایی وجود دارد از آنجمله می‌توان به تغییراتی که خشایارشاه در پلان تخت جمشید داده است اشاره نمود وی که پس از به سلطنت رسیدن از اینکه در نقش برجسته برجای دوم و به عنوان ولیعهد پس از داریوش کبیر قرار گرفته بوده راضی نبوده، نقش برجسته داریوش و فرنکه وزیر تشریفات (خودش به عنوان ولیعهد در پشت داریوش) را به ساختمان خزانه‌داری انتقال می‌دهد وی در ادامه حتی ورودی تخت جمشید را نیز عوض می کند [منبع: کتاب "از زبان داریوش..."]. همچنین یکی از اتفاقات بحث برانگیز در زمان او حمله به یهودیان است که سپاه در نیمه راه متوقف می شود. آنچه که به نظر می‌رسد این است که وزیر تشریفات عیلامی پادشاه، او را از عدم پرداخت مالیات یهودیان اگاه و وی را برای حمله به یهودیان تحریک می‌کند اما در راه حمله، استر و عمویش مردخای برای نجات یهودیان نقشه نزدیکی استر به خشایارشاه را می‌کشند که به انجام می‌رسد! یهودیان جان سالم به در‌می برند و نخست وزیر عیلامی برکنار و مردخای جای او را می گیرد یهودیان تا به امروز این اتفاق را با نام "پوریوم" جشن می‌گیرند و از آن تاریخ به بعد تمدن عیلامی (در زمان پادشاهان قبلی عیلامی‌ها مشاوران رده بالای شاه بوده اند) رو به انقراض می‌رود. درحال حاضر برخی افراد سودجو که خود را وارثان تمدن عیلامی میدانند از این واقعه به عنوان توطئه صهیونیسم و پارسیان برای نابودی عیلامی‌ها نام می‌برند. از دو مطلب فوق این گونه برداشت می‌شود که خشایارشاه ثبات لازم برای پادشاهی را نداشته و حتی تغییرات در تخت‌جشید را می‌توان نتیجه تحریکات استر و مردخای دانست زیرا چنین کاری از وزرای عیلامی بر نمی‌آید. حتی شکست یونان را نیز می‌توان ناشی از عدم همکاری عیلامی‌ها دانست. این پادشاه پس از بیست سال سلطنت (۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از میلاد)توسط یک خواجه به نام میترادات (مهرداد) به قتل رسید.
*************************************************************************************

۱ - اسپارتی‌ها بنا بر قوانین لیکورگ فرار کردن از میدان جنگ را ننگ بزرگی میدانستند و مجازات آن اعدام بود، حتی وقتی جوانان این سرزمین به نبرد می‌رفتند مادرانشان به آنها میگفتند:«پسرم! بر سپر یا با سپر» یعنی یا کشته شو تا جسدت را بر روی سپرها بیاورند و یا پیروز شو و با سپر برگرد. بنابراین در فرار یونانی‌ها از تنگه ترموپیل اسپارتی‌ها برجای ماندند و پس از کشته شدنشان یونانی‌ها بر مزار این سیصد تن نوشتند: ای رهگذر به اسپارت بگو ما در اینجا خوابیده‌ایم تا به قوانین کشور خود وفادار باشیم.»

۲ - تمیستوکلس، سالها بعد مورد نفرت آتنی‌ها قرار گرفته و به دربار اردشیر درازدست جانشین خشایارشاه، پناه آورد که مورد مهروزی شاه قرار گرفت و حتی از طرف وی به حکومت شهری در آسیای صغیر منسوب شد و تا پایان عمر در تبعیت ایران باقی بود. ۳- مجبور بودن این افراد به باقی ماندن در تنگه به نقل از فرهنگ معین جلد پنجم صفحهٔ ۴۸۰ ذکر شده‌است.
نویسنده : داریوش تشکر کمال - ساعت ٩:٤٠ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ۱۳۸٧/٧/٢۳
منبع و مآخذ
http://fa.wikipedia.org/wiki/خشایارشا

ماورا الطبیعه و حقیقت خاموش

 

برای تسخیر کردن همزاد بایستی اتاقی را انتخاب کنید که کاملا ساکت و آرام باشد و هیچ کسی ‏به آنجا رفت آمدنکند . اتاق را کاملا تمیز کرده و در صورت امکان محل را خوشبو کنید . ‏دیوارهای اتاق ( بخصوص دیوار طرف غربی و طرف قبله ) را کاملا تمیز کرده و در صورت ‏امکان، اتاق چند ساعتی باید آفتاب بخورد.‏باید فرد دوش گرفته و کاملا لخت شده و یک لنگ به خود پیچیده و از بخورات خوشبو استفاده ‏نماید .
طریقه عمل به این صورت است که یک شمع ( یا چراغ ) روشن کرده و پشت سر خود می ‏گذارید ، به طوری که
سایه شما روی دیوار کاملا دیده شود. سپس به پیشانی سایه خود نگاه ‏میکنید. به مدت یک ساعت ( در بعضی
اشخاص ممکن است از یک ساعت بیشتر و یا کمتر ‏باشد).

‏پس از خیره شدن هر وقت که پلک زدید به بالای سر خود نگاه کنید. پس از مدتی یک نور یا ‏روشنایی به شکل دایره خواهید دید. این نور ممکن است تغییر رنگ داده و به رنگهای ‏مخطلفی درآید و گاهی محو شده و دوباره ظاهر میشود ، ولی شما باید به تمرین خود ادامه ‏داده به هیچ عنوان نباید به افکار پلید فکر کنید. ( فکر و نیتتان پاک باشد)‏باید توجه داشته باشید که همزاد در قیافه اصلی خود ظاهر می شود و گاهی هم ترسناک ‏میباشد، به همین دلیل انجام این عمل برای کسانی که نمی توانند بر ترس و وحشت خود غلبه ‏کنند، به هیچ عنوان توصیه نمی شود.

‏(این عمل باید در اولین شب ماه قمری شروع شود تا باعث ضرر و زیان نشود )

 

 

همزاد

عملیات تسخیر همزاد
کسانیکه نباید به عمل تسخیر همزاد دست بزنند.
1.   زنان باردار
2.   اشخاص بیمار وکسانیکه بیماری دماغی داشته ودارای اعصاب ضعیفی می باشند.
3.   شخصیکه دست و پاهایش درد وناراحتی داشته باشد
4.   کسانیکه سابقة سکته یا صرع دارند وبهبودی کامل نیافته باشند.
5.   اشخاص مبتلا به بواسیر
6.   مبتلایان به بیماری چشمی
7.   اشخاصی که نمیتوانند جلوی هوی وهوس ولذات وشهوات را بگیرند.
خطرات همزاد
باید طبیعت اورا شناخته وبر طبق آن از او در خواست کاری بکنبد.
بادر نظر داشته باشید که طبق قرار دادی که با همزاد میگذارید به او فرمان داده وطلب چیزی نمائید.
از او در خواست کار ناشایست نکنید.او سعی میکند شمارا از انجام کار منع کند.که در صورت انجام کار ناشایست همزاد به شما ضرر زده واین ضررقابل جبران نخواهد بود.نباید همزاد را مجبور به بیان اسرار نمود .باید با او طرح دوستی بریزید در این صورت او هر چیزی را برایتان فراهم مینماید.
کارهای همزاد
1.   هر کاری هر چقدر سخت و مشکل هم باشد و به نظر غیر ممکن باشد.

اعمالی که در دوران چله باید رعایت کرد.
1.   عدم نزدیکی باهمسر
2.   عدم صحبت و معاشرت با دیگران
3.   عدم مصرف حیوانی وخوراکی های بودار وباد دار
4.   استفاده از غذا های زود هضم
5.   مالشت دادن روزانة سر وگردن
6.   اگر در شب عمل میکنید روز را خوب استراحت نمائید وگرنه عمل باطل خواهد شد.
7.   در زمان چله از هرگونه شک وتردید دوری نمائید.
8.   حفاظ وحصار(تحصین) خود را کامل نمائید.
9.   در دوران چله احتیاجات خود را آماده کنید وکناروجای خود بگذارید.
10.   با هیچ کس بحث ومجادله نکنید.
11.   در مواقع بیکاری با مطالعه خود را سرگرم نمائید.
عمل شمارة 1:
درچلة41روزه نشسته و بهنگام روز، بیرون ودر جائی که آب باشدبه شکلی که سایة خودرا درآب ببینید. سورة شریفه یس از آیة نفخ فی الصور .الی محضرون را حفظ کرده روزانه 1100(هزاروصد)بار تلاوت کرده بعداز هر 100مرتبه این دعا خونده شود(اللهم ا نّا أعظمُ فإنه یُذِلّ ُ ویُظاهرُ والایاتِ اُنصُرْنا یا قَومِ همزاد)
عمل شمارة2:
درچلة41روزه نشسته اتاق مناسب وتمیزی را از قبل آماده نمائیدواز هر گونه رفت وآمد خود داری نمائید.چراغی را مهیا کرده وآنرا طوری پشت سرخود قرار دهید که بتوانید سایة خود را در مقابلتان ببینید. سپس خوب تمرکز کرده و به سایة خود خیره شویدو به تسخیر همزاد فکر کنید.بعد 371 مرتبه آیة ذیل را بخوانید.
(قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین واعوذ بک رب ان یحضرون)
همزادبه چه شکلی ظاهر می شود؟
ابتدا آرام آرام سایة روشنی به نظر شما می آید که از جلو چشمتان می گذرد وبعد از چندروز به شکل بخار یا ابر دیده می شود  این بخار یا ابربه مرورمتشکل شده واندام آدمی را بخود میگیرد.این شکل یک نور یا روشنائی به همراه دارد تا زمانیکه پلک هایتان را بهم نزده یا به جای دیگری نگاه نکنید در مقابل شما خواهد بودوبعد ناپدید میشود و مجدداً ظاهر میگردد.زمانیکه ظاهر میگردداگر نگاهتان را به بالای سر خود بیندازید خواهید دیدکه نور در بالا هم نمایان است این بخار یا ابر شکل یک انسان را دارا میباشد.ولی هنوز صورت او نمایان نبوده وتار است.در این قسمت شما قدم های اولیةموفقیت را برداشته اید.زیرا هر لحظه ممکن است این شکل به صورت یک جسم عادی در مقابل شما ظاهر شود وبا شما صحبت کند.از این لحظه به بعد سعی کنید از صحبت کردن و ملاقات با دیگران جداً خودداری نمائید.تمرکزو هواس خود را بر روی عمل متمرکز کنیدو از فکر کردن به مسائل خارجی خوداری کنید.باید مانند عاشقی باشید که منتظر دیدار معشوقه اش میباشد.بعداز گذشت 15روز همزاد پیش شما ظاهر خواهد شد.چه شب باشد یاروز تاریک باشد یا روشن فرقی نمیکند او ظاهر میشود.از لحظه ای که این شکل را دیدیددر خواب هم آن را مشاهده خواهید کردبدین ترتیب زمانی که از خواب بیدار میشوید مشاهده خواهید کرد همزاد یا جلو شما ویا اطرافتان قرار دارد.
باید کاملاً هوشیار باشید وبجز او به چیز دیگری فکر نکنیدودر این رابطه با هیچ کس صحبتی نکنیدوبه عمل خود مشغول شوید وتنها به ظاهر شدن او واینکه میخواهد با شما صحبت نماید فکر کنید توجه داشته باشید که با او صحبت نکنید تا او خود با شما صحبت کند وبرای وادار کردنش به صحبت یکی از اسماءنیکوی خداوند یایک آیة شریفه را تلاوت نمائید.مطمئن باشید که نتیجة مطلوب حاصل خواهد شد.


+ تاریـــــــخ چهارشنبه ۲۷ اسفند۱۳۹۳ ساعــــت 11:52نویــــسنده تاتیانا | c0mment
 

 

 

به اعتقاد اساتید دین از آنجا که در قرآن بر وجود جن تاکید شده، خرافات خواندن آن نفی قرآن و شرک محسوب می‌شود. در قرآن سوره ۷۲ سوره‌ی جن نام دارد و آیه‌های بسیاری به توصیف ویژ‌گی‌های این "مخلوقات" اختصاص داده شده است. 

مطابق آموزه‌های قرآن کریم جن مانند شیطان از آتش آفریده شده، اما مصداق "شر" به شمار نمی‌آید. در سوره حجر تاکید می‌شود که خلقت جن پیش از آفرینش انسان انجام شد. در سوره انعام آمده است که برای جن و انس رسولانی از جنس خودشان فرستاده شده تا احکام الهی را به آنها ابلاغ کند. برخی از علما از جمله محمد حسین طباطبایی و ناصر مکارم شیرازی (در کتاب‌های تفسیر "المیزان" و "نمونه") معتقدند که منظور از رسول در این آیه پیامبری از جنس جن نیست. 

جن خوب، جن بد 
آیت الله مکارم شیرازی اعتقاد دارد که «‌از خود جن پیامبر نبوده، بلکه انبیای الهی برای تبلیغ رسولانی از جن‎ها را مأمور تبلیغ می‎کردند و این از آیات اول سوره جن به خوبی روشن است.» 

به روایت قرآن جن‌ها مانند انسان خوب و بد و مومن و کافر دارند. افزون بر این جن توانایی‌های خارق‌العاده‌ای دارد که از انسان دریغ شده. برخی مفسران معتقدند که شیطان گونه‌ی پلید جن است. اعتقاد به وجود جن در بسیاری دیگر از دین‌ها نیز وجود دارد. 

مطابق آنچه در آیه‌های مربوط به سلیمان در قرآن آمده "جن خوب" حتا می‌تواند در خدمت پیامبران باشد و خدماتی به آنها بدهد که از عهده‌ی انسان برنمی‌آید. به عبارت دیگر جن، هم می‌تواند انسان را تسخیر کند هم ممکن توسط او تسخیر شده و به خدمت گرفته شود. از این منظر در چارچوب اعتقادات مذهبی مسلمانان، و برخلاف آنچه در ادبیات سیاسی ماه‌های اخیر رایج شده، "جن‌گیری" الزاما مترادف شیادی و کلاهبرداری نیست. 

استفاده از خدمات "جن خوب" 
به عبارت دیگر، به باور مسلمانان باید این امکان را پذیرفت که افرادی قادرند "جن بد" را طرد کنند و "جن خوب" را به خدمت بگیرند. میان علمای اسلام در مورد آگاهی جن از عالم غیب اختلاف وجود دارد. اما تقریبا همه معتقدند که چون جن می‌تواند فاصله‌های زمانی و مکانی را در چشم بر هم زدنی طی کند، امکان آگاهی از خبرهایی را دارد که انسان از آن بی‌اطلاع است. یکی از معروف‌ترین مسجدهای مکه "مسجد الجن" است که در غرب شهر قرار دارد. این مکان محل نزول جنیان محسوب می‌شود و خواندن دو رکعت نماز در آن برای حاجیان مستحب تلقی می‌شود. 

ورود "جن‌گیری" به ادبیات سیاسی 
کتاب‌های فراوانی در مورد جن نوشته و منتشر شده و در تمام تفسیرهای قرآن بخشی به این موضوع اختصاص دارد. شهید آیت الله مرتضی مطهری که یکی از نظریه‌پردازان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، دو کتاب در مورد جن نوشته است. به باور مسلمانان جن به عالم نامحسوس تعلق دارد و اعتقاد به وجود آن نیازمند استدلال عقلی و علمی نیست.


+ تاریـــــــخ سه شنبه ۲ دی۱۳۹۳ ساعــــت 0:17نویــــسنده تاتیانا | 3c0mment

‏جن زدگی و سحر چیست
به مریض های روحی خود برای زندگی بهتر کمک کنیم
علائم سحروجن زدگی
خداوند متعال کتابی سراسر رحمت را نازل فرموده ،که با ایمان وعمل به آنمی توان هم در این دنیا خوشبخت بود و هم طعم واقعی خوشبختی را در آن دنیا تجربه کنیم ومی فرماید و (( وننزل من القران ما هو شفاء و رحمه للمومنین )) و ما از قرآن چیزهایی را فرو می فرستیم که شفا و رحمتی (الهی) برای اهل ایمان است
بیشتر ناراحتی های جسمی وروحی انسان به خاطر دور بودن از اسلام واقعی و یاد خداست چون خداوند بارها به ما هشدار داده (( ومن اعرض عن ذکر ی فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی )) و هر کس از یاد من روی بگرداند، در حقیقت، زندگىِ تنگ [و سختى‏] خواهد داشت، و روز رستاخیز او رانابینا محشور مى‏کنیم.»
که نتیجه دوری از خداوند در این دنیا سبب زود ناامید شدن و زود به بن بست رسیدن و داشتن اضطراب همیشگی {(( الا بذکر الله تطمئن القلوب ))آگاه باشید تنها بایاد خداست که دلها آرام می گیرد}،بی هدف زندگیکردن است که درنهایت منجر به خودکشی و یا روی آوردن به مواد مخدرو به و جود آمدن انواع امراض روحی،روانی که شیاطین مسبب آن هستندمی شود .ازآن جمله می توان به :
1- جنون یا دیوانگی که خود لفظ جنون به معنای جن زدگی می باشد کهخود دو گونه است قسمتی با اختلالات مغزی ارتباط دارد که از لحاظ پزشکی قابل بررسی می باشد و گونه ای دیگر از آن،طوری است که پزشک از تشخیص آن عاجز بوده و هیچ گونه اختلالات را تشخیص نمی دهددرحالی که شیاطین مسبب آن هستند.
2- جدا شدن مرد و زن از همدیگر :که به طور ناخوداگاه مردنسبت به زن و یابرعکس زن نسبت به مرد بدون هیچ سبب واضحی احساس تنفر شدیدی می کند به طوریکه حتی نمی تواند به صورت همسرش نگاه کند.
3- صرع ( بیهوش شدن ) آن نیز دوگونه می باشد و علت آن هم می تواند جسمی بوده و از لحاظ پزشکی قابل بررسی باشد و لی نوع دیگر آن، شیاطین مسبب آن بوده و می توان با بعضی علایم آنها را از هم جدا کرد.
4- تمایل نداشتن مرد و یا زن به ازدواج و احساس فشار شدید در هنگام مطرح کردن
5- مشکلا ت جنسی الف ) ناتوانی جنسی در هنگام همبسترشدن ب) پیدا کردن میل جنسی شدید ج ) انزال سریعمنی در هنگام نزدیکی بطوریکه نتواند مقاربت را انجام دهد د) خونریزی زن در هنگام همبسترشدن
6- نازا شدن و یا سقط جنین در چند ماهگی
7- تنفر شدید و بدون سبب واضح از پدر یا مادر و یا دوست و غیره ویا برعکس حب شدید مرد به زن و برعکس، که باعث مشکلات در زندگی شود.
8- احساس اینکه شخصی مدام با او حرف می زند و یا اینکه بطور غیر طبیعی کسی او را واداربه کار ی می کند.
9- از کار افتادن قسمتی از اعضای بدنبدون سببی واضح وپیدا نکردن علت آن از لحاظ پزشکی وغیره
تنها به گفتن این موارد اکتفا کرده چون اینها خیلی در بین مردم شایع می باشند که به وسیله قرآن درمانی می توان اینگونه مریضی ها را علاج کرد.
علایم فرد جن زده در شبانه روز که ممکن است همه یا بعضی از آنها را دارا باشد.
الف ) در بیداری
1- سر درد دائم که سبب آن مریضی مشخصی نباشد.
2- بیزارو یا تنبل بودن نسبت به نماز و یا قرآن و عبادات
3- کند ذهنی
4- بیهوش شدن
5- تنبلی و احساس گرفتگی وخستگیبدن
6- درد در قسمتی از اعضای بدن و یا منتقل شدن درد از مکانی به مکان دیگر بدون داشتن دلیل پزشکی
7- علاقه پیدا کردن به ماندن در مکانهای خالی و یا کثیف مثل حمام و دستشویی
8- احساس به اینکه شخصی در دروناورا به کاری بد وا می دارد و تشکیک در فکر و عقیده
ب ) در خواب
1- عرق کردن قبل از خواب و یا در هنگام خواب
2- اضطراب و دلهره
3- دیدن خوابهای وحشتناک وکابوس
4- دیدن حیوانات مثل گربه و سگ و تکرار شدن آن
5- راه رفتن در خواب
6- ناله کردن مثل گفتن آه آه
7- سقوط از مکانهای بلند
8- خود را در قبرستان و مکانهای کثیف یا وحشتناک دیدن
9- دیدن شکلها و یا اشباح غریب
10-خود را در کنارمردگان دیدن و تکرارآن
11-کسی او را می خواهد بکشد.
علت ورود شیاطین به درون انسان
1- عاشق شدن شیاطین وشخصی را دوست داشتن:
طبق فرموده خداوند آنها ما را می بینندولی ما آنها را نمی بینیم اما اگر کسی در موقع لباس پوشیدن و یا رفتن به حمام رفتن و یا دستشویی بسم الله بگوید آنها نمی توانند او را ببینند( برگرفته ازحدیث پیامبر)
2- آزار دادن آنها :مثل ریختن آب داغ بدون گفتن بسم الله و یا ادرارکردن در سوراخها ویا ازبلندی روی آنها افتادن
3- توسط ساحر به آنها امر شده باشد .
منبع:جن زدگی و سحر چیست - علائم سحروجن زدگی


+ تاریـــــــخ شنبه ۲۲ شهریور۱۳۹۳ ساعــــت 0:2نویــــسنده تاتیانا | 9c0mment
همه چیز  درمورد مقبره مرموزترین فرعون مصر باستان+عکس

یازدهمین فرعون مصر باستان از دودمان هژدهم یا همان پادشاهی نو شناخته می‌شود. نام آغازینش توت‌انخ‌آتون (به معنای: پنداشت زنده آتون) بود.


 آرامگاه او در روز 4 نوامبر سال1922 در دره پادشاهان توسط هاوارد کارتر ‌تقریبا دست نخورده یافته شد. این یافته را نشریات پخش کردند و توجه عامه به مصر باستان بسیار افزایش یافت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


+ تاریـــــــخ شنبه ۸ شهریور۱۳۹۳ ساعــــت 16:38نویــــسنده تاتیانا | 3c0mment
علم اسطوره شناسی منشا زامبی ها ( Zombi ) را در جادوگری منطقه هایتی ریشه یابی کرده است . در فرهنگ بومی هایتی ، داستان هایی وجود داره که مردم بعد از مرگشون توسط جادوهای سیاه دوباره به حرکت در می آیند و از اونها با عنوان ” جنازه های زنده ” یاد می کنند . اعتقاد بر این هست که این جنازه های زنده توسط یک نیروی قویتر هدایت میشوند و همین مساله در افرادی که به زامبی ها و وجود اونها اعتقاد دارند ترس ایجاد میکنه .

آیا میدانید زامبی ها از کجا آمدند ؟!

زامبی ( بردگی ) نسل به نسل منتقل شده و دستخوش تغییرات شده تابه شکل امروزی که ما در فیلم ها و داستان میبنیم و میخونیم در اومده اند ، شواهد این امر در  تاریخ هایتی مشاهده شده بطوری که مردم با مصرف موادی که به اونها معجون جادوگری گفته میشده به صورت برده در می اومدند و در مزارع شکر کار می کردند ( برخلاف اونچه که در داستانهای امروزی میخونیم اونها مغز انسان نمی خوردند )

در سال ۱۹۶۲ ، دو دکتر ، که یکی امریکایی بود و دیگری تحصیل کرده امریکا ، اعلام کردند که Clairvius Narcisse که یک مرد اهل هایتی بود ، مرده و دفن شده است . در سال ۱۹۸۰ ، Clairvius دوباره در روستای محل زندگی خودش دیده شد . بیش از ۲۰۰ نفر از مردم محلی هویت اون رو تایید و شناساییش کردند . به گفته ی خودش ، او تبدیل به یک زامبی شده بوده و مجبور بوده در مزارع کاشت شکر کار ( بیگاری ) کنه .

دانشمندی به نام Wade Davis به موضوع زامبی های هایتی علاقه مند شد . وی به هایتی رفت تا فرمول و شگردی رو که زامبی ها رو ایجاد میکرده پیدا کنه و نتایج تحقیقات خودش رو با نام ” ابلیس و رنگین کمان ” منتشر کرد . در این نوشته ها فرمولی برای تبدیل کردن افراد به زامبی ذکر شده که شامل ترکیب کردن مواد مختلفی از جمله زهر مار بوآ و رطیل ، استخوان کودک و بعضی گیاهان هست که اثر برخی از اونها برای پاک کردن حافظه تایید شده است .

این اسناد و حقایق تاکنون به صورت ۱۰۰% تایید نشده اند ولی قانونی رسمی در هایتی وجود داره که تبدیل کردن افراد رو به زامبی ها منع و غیرقانونی اعلام کرده!

 

ابزار جادوگری هایتی - وودوو

ابزار جادوگری هایتی – وودوو ( Voodoo )

دکتر Steven Schlozman پروفسور روانپزشک دانشگاه هاروارد تئوری خودش رو در زمینه زامبی ها داره . به عقیده ی ایشون مطالعه بر روی زامبی ها و ممکن بودن اونها به دانشمندان کمک میکنه تا رفتار اجتماعی مردم رو در زمان بیماری ها و ترسهای اجتماعی بهتر درک کنند .

هنگامی که شما از این دید به قضیه نگاه میکنید ، اونقدر هم ترسناک نیست . هردوی زامبی ها ، کتاب و فیلم ، به نحوی آلوده میشوند ، برای مثال با یک ویروس یا یک واکنش شیمیایی یا هرچیز دیگه و میدونیم که اینها افسانه نیستند . در حقیقت ، چیزی که در فیلم ها و داستانهای امروزی مشاهده میکنیم در واقع ترس ما از بیماری های فراگیر و گسترده ای هستند که در جوامع بشری دیده میشوند و بعضی از اونها قابل کنترل نیستند .

به عقیده ی فوربز ، این زامبی ها با بیماریهایی مثل ایدز ، ابولا ، ناهنجاری های ژنتیکی ، جنون گاوی ، سفلیس ، انفلوانزا و … در ارتباط هستند که در فیلم ها به این شیوه نمایش داده میشوند و وجه مشترک تمام اونها فراگیر بودن اونهاست .

برخی دیگر از دانشمندان اعتقاد دارند که زامبی ها ، نشان دهنده ترس مردم از علوم پیشرفته ، مثل ژنتیک ، هست که ممکنه از کنترل بشر خارج بشه و نتایج غیرقابل مهاری رو در بر داشته باشه . علمی مانند شبیه سازی انسان که بشر امروزه به اون دست پیدا کرده است . گروه دیگر اعتقاد دارند بیان این مسائل به ترس اجتماعی مردم از واقعه ی آخرالزمان هست که در تمام کتب دینی و مذهبی ذکر شده و موضوع غیرقابل اجتنابی است .

از تمام این حرف ها گذشته ، چیزی که اهمیت داره این هست که زامبی ها وجود خارجی داشته اند و ( شاید هنوز هم دارند ولی نه به شکلی که در فیلم ها مشاهده میکنیم ) و توجیحات و نظریه های مختلف این موضوع رو ثابت می کنند .

نظر شما در مورد زامبی ها چیه ؟ فکر میکنید تمام اینها زاده ی ذهن و تخیل بشر هست ؟ آیا اعتقاد شما این هست که این مسائل خرافات هستند ؟ یا نه ، فکر میکنید زامبی ها وجود دارند و شاید در بین ما زندگی میکنند !؟!

 


+ تاریـــــــخ چهارشنبه ۱۵ مرداد۱۳۹۳ ساعــــت 17:52نویــــسنده تاتیانا | 4c0mment

 

صیغه موقت زن دلربا 
چند سالی بود ازدواج کرده و از زندگی زناشویی‌ام هم نسبتا راضی بودم. روزی در یک مغازه با زن جوان و زیبایی آشنا شدم. این زن که «ش» نام داشت با همان نگاه اول مرا تحت تاثیر قرار داد طوری که با یکدیگر شماره تلفنی رد و بدل کرده و ارتباط‌مان شروع شد. «ش» گفت به تازگی به علت اعتیاد همسرش از او جدا شده و تنها زندگی می‌کند. وی پس از چند ارتباط تلفنی و یک بار قرار گذاشتن در کافی شاپ فکر و ذهن مرا اسیر خود کرد طوری که در همان روزهای اول به وی پیشنهاد کردم در ازای تامین مقداری از هزینه زندگی‌اش وی را به‌طور مخفیانه به صیغه موقت خود درآورم و او هم قبول کرد. چون می‌دانستم اگر همسرم از این ماجرا با خبر شود دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. این اقدام خود را از وی مخفی کردم.

دیالوگ با اجنه 
مرد شاکی ادامه داد: در محل کار دائم با «ش» در تماس بودم و گاهی اوقات تا پاسی از شب پیش او می‌ماندم و به همسرم هم می‌گفتم به خاطر اضافه کار بعضی شب‌ها مجبورم دیرتر به خانه بیایم اما این خوشی دیری نپایید و حدود 10 روز از رابطه ما گذشته بود که متوجه بعضی رفتارهای عجیب و ترسناک این زن شدم.او رفتار مرموزی داشت، گاهی به من زل می‌زد و حرف‌های عجیب و غریبی رد و بدل می‌کرد طوری که انگار با موجود دیگری در حال صحبت است. وقتی هم از او در این باره سوال می‌کردم نگاهی خوف‌آور به من می‌کرد و لبخندی غیر عادی می‌زد.این رفتارها ادامه پیدا کرد تا اینکه یک شب که پیش او بودم از من خواست لامپ‌های خانه را خاموش و ساکت گوشه‌ای بنشینم. چیزی نگذشت که از جا بلند شده و ضربه محکمی به شیشه پنجره زد و زوزه‌ای کشید و نشست. سر جایم خشکم زد با ترس از او علت این کار را پرسیدم. او که از دستش خون زیادی جاری شده بود گفت شیطان قصد ضربه زدن به تو را داشت جلویش را گرفتم. 

حمله وحشیانه شیاطین 
شاکی ادامه داد: ترس فراوانی وجودم را گرفت.ساعتی بعد که از خانه‌اش خارج شدم به من گفت از مدتی قبل توسط یک جن‌گیر جنی را به تسخیر خود درآورده و مهره ماری که این جن برای او از غار مارها آورده است هم باعث علاقه شدید تو به من شده است. 

وی از من خواست چیزی در این باره به کسی نگویم وگرنه توسط همین جن مورد اذیت و آزار قرار خواهم گرفت.فردا شب وقتی دوباره با ترس ولرز به منزل وی رفتم یکمرتبه زوزه‌های وحشتناکی را شنیدم که از داخل حمام به گوش می‌رسید. وقتی از او در این باره سوال کردم گفت اجنه برای عقد من و او جشنی به پا کرده‌اند.من که داشتم قالب تهی می‌کردم بلافاصله از خانه او گریخته و به منزلم رفتم اما او دست بردار نبود او مدام با من تماس می‌گرفت و می‌خواست پیش او بروم و وقتی از این کار امتناع کردم، گفت جن‌ها بعد از آنکه خانه‌اش را ترک کرده‌ام او را بارها مورد هجوم خود قرار داده و زخمی کرده‌اند! «ش» گفت اجنه از اینکه حرمت جشن آنها را پاس نداشته و این رابطه را تمام کرده‌ام عصبانی شده و تهدید کرده‌اند اگر شوهرت برنگردد هم تو و هم او را خواهیم کشت! نمی دانستم چه کار کنم از نگرانی اینکه این قضیه صحت داشته باشد و واقعا بلایی سر او بیاید به خانه‌اش رفتم. او زخم‌هایی که به جای ناخن می‌مانست روی بدن خود نشان داد و از من خواست با او ازدواج کنم. 

ضبط صوتی در حمام 
مرد پریشان خاطر گفت: مانده بودم چه خاکی بر سرم بریزم این رابطه کج دار و مریز ادامه داشت تا اینکه یکروز که دوباره صداهای عجیب و غریب از حمام می‌آمد و او هم مشغول ظرف شستن بود ترس را کنار گذاشته و داخل حمام رفتم.از مشاهده آنچه می‌دیدم خشکم زد . ضبطی را دیدم که داخل حمام قرار داده شده واین صداهای وحشتناک از آن خارج می‌شود. خونم از کلاه بزرگی که بر سرم رفته بود به جوش آمد. از حمام بیرون آمده و دعوای مفصلی با او راه انداختم. بعد از ترک وی از اینکه از دست این زن مالیخولیایی و متوهم خارج شده‌ام احساس راحتی می‌کردم اما این آسایش دیری نپایید و چند روز بعد متوجه تماس تلفنی شدم که این زن دیوانه با همسرم برقرار و قضیه رابطه مرا با وی برملاکرده بود.از آن روز دیگر زندگی واقعا برای من زهرمار شد حال که در آستانه جدایی با همسرم قرار دارم آمده‌ام از این زن مکار شکایت کنم. هنوز نمی‌دانم با این تحصیلات بالا چطور گول ادعاهای این زن حقه‌باز را خوردم.


+ تاریـــــــخ یکشنبه ۱۲ مرداد۱۳۹۳ ساعــــت 18:5نویــــسنده تاتیانا | 4c0mment
دختران 19 ساله آمریکایی که فارغ التحصیل رشته جن گیری هستند

 

این دختران می گویند که این کار بسیار سخت، دشوار و در بعضی مواقع واقعا ترسناک است. آنها برای دفع جن و شیطان از بدن فرد مورد نظر از انجیل، صلیب و آب مقدس استفاده می کنند.
 
اکثر دختران در سنین نوجوانی بیشتر وقت خود را صرف خرید کردن و گردش با دوستان خود می کنند اما گروهی از دختران در امریکا وجود دارند که از مدرسه باب لارسون در رشته جن گیری فارغ التحصیل شده و به کار جن گیری و خارج کردن ارواح شیطانی از بدن افراد می پردازند!!
 
 
 
دختران 19 ساله آمریکایی که فارغ التحصیل رشته جن گیری هستند
 
 
 
 

ساوانا، جس، کریستینا، ملانی و براین دخترانی هستند که بین 16 تا 19 سال سن دارند و پس از اینکه کشیش باب لارسون اعلام کرد که به افراد با ایمانی برای از بین بردن نیروهای شیطانی نیاز دارد، به مدرسه او مراجعه کرده و آموزش های لازم برای جن گیری و مبارزه با شیاطین را آموختند.

 

دختران 19 ساله آمریکایی که فارغ التحصیل رشته جن گیری هستند

 

 

این دختران می گویند که این کار بسیار سخت، دشوار و در بعضی مواقع واقعا ترسناک است. آنها برای دفعجن و شیطان از بدن فرد مورد نظر از انجیل، صلیب و آب مقدس استفاده می کنند و برای اینکار از مردم هیچ گونه هزینه ای دریافت نمی کنند اما بیشتر مردم به آنها مبلغی پرداخت می کنند تا هزینه سفر آنها جبران شود.

براین می گوید که آنها خیلی کم برنامه های تلویزیون را تماشا می کنند چرا که در این برنامه ها شیطان را کاملا حس می کنند. آنها حتی اعتقاد دارند که فیلم هایی مانند هری پاتر و گرگ و میش، باعث تحریک شر و شیطان می شوند!

 
 

+ تاریـــــــخ چهارشنبه ۸ مرداد۱۳۹۳ ساعــــت 18:27نویــــسنده تاتیانا | 5c0mment
قبرستان های جن زده

در این متن لیست 11 قبرستان جن زده جهان را آورده ایم. از مقبره ای که به خاطر مشاهده و گزارش

تعداد زیادی از ارواح درش بسته شد تا قبرستانی که به عنوان یک شهر کوچک شناخته می شود،

این مکان ها برای گردش عالی اند- اگر جراتش را داشته باشید.

 

 

 نیواورلئان

 


قبرستان Lafayette در نیواورلئان با گورهایی که بالای زمین قرار دارد صحنه ای برای «مصاحبه با خون آشام» بود.
در شهری که پایین تر از سطح دریا قرار گرفته هیچ زمینی برای دفن مرده ها وجود ندارد، پس در نیواورلئان

قبرستان ها شامل مجموعه ای از گورها در بالای زمین هستند، یک چیز تازه ترسناک که توریست های

زیادی را جذب این قبرستان های گوتیک می کند. راهنماهای محلی که نگران خرابی و تعمیرات هستند

داوطلبانه زمان خود را به دو تور قدیمی ترین قبرستان های نیواورلئان Lafayette و قبرستان سنت لوئیز

اختصاص داده اند. جایی که شما «ملکه وودو»  را خواهید دید. درآمد حاصله هم برای حفظ و نگهدار

قبرستان ها اختصاص داده می شود.

 

 

 
لندن


قبرستان Highgate در لندن  محل ساخت تعداد زیادی از فیلم های ترسناک بوده است.


دامنه های مشرف به لندن، یک گذرگاه طاقدار دوره ویکتوریایی با ابهت با بوته زارهایی که به یک تونل

سنگی منتهی می شود با یک سری سرداب پوشیده شده ، تاریکی عاقبت راه می دهد به گنبدهای

روشن از نور خورشید که از چوب سدر 300 ساله بریده شده اند.


 خیلی آسان است که ببینید چرا این قدیمی ترین بخش قبرستان Highgate در فیلم  های ترسناک

زیادی مثل مزه خون دراکولا و فراتز از قبر استفاده شده است و اینها تنها از طریق تورها در دسترس است،

یک جای پرپیچ از سنگ قبرهای فرسوده که با گیاهان سبز انبوه پوشیده شده و با مجسمه های خیلی

بزرگ تزئین شده از یک پیانو در اندازه طبیعی تراشیده شده از سنگ بالای قبر یک موزیسین تا یک مجسمه

غول پیکر از کارل مارکس که مزین کننده اقامت گاه ابدی اوست.

 

 

آرلینگتون


یکی از بخش های قبرستان ملی آرلینگتون در D.C که بیشتر از همه بیننده دارد مکانی است که بیشتر

از هر بخشی جن زده هم می باشد.


اگرچه توریست های زیادی روزانه در D.C برای گرفتن عکس های سریع در مقبره قبرستان ملی

آرلینگتون افراد ناشناس و قطعه خانواده کندی از روی رود پوتوماک می گذرند، تعداد کمی از افراد هم

خطر کرده و از اتوبوس های تورها دور شده تا قبرهای  300.000از مردم دیگر که آنجا دفن شده اند را کشف کنند. 
پس کفش های پیاده روی تان را بردارید (کیف پول لازم نیست) و به تور پیاده روی1.5 مایلی مجانی

DC بپیوندید چون این تور بازدید کننده ها را به نقاط کمتر دیده شده به درون زمین های پهناور مخصوص

دفن کردن می برد. مثل قطعه ای از قبرستان که یک بار منزلگاه یک روستا از اسیران freed و یادبودی

برای سربازان متفقین بوده است.


روم


این قبرستان در روم به نظر می رسد که بیننده ها را جادو می کند. Percy Bysshe Shelley چنان مجذوب

این زیبایی ترسناک شده بود که قابلیت های این  مکان را در شعر و شاعری می ستود و بعدها خودش

هم در اینجا آرمید.


تیغه ای بین یک هرم 2000 ساله بلند که یک شخص عالی رتبه رومی در آن دفن شده و یک قسمت

باقی مانده  از بنای آجری به طول 12 مایل برای محافظت از روم باستان ساخته خواهد شد. این

قبرستان غیر کاتولیکی یک آبادی آرام در میان این شهر بزرگ مدرن محسوب می شود.


یکی از دلفریب ترین بخش های شهری ایتالیا، درختان سرو قبرستان، مجسمه های شاعرانه،

و تزئیناتی به شکل مرغزارها Percy Bysshe Shelley را تحت تاثیر قرار داد تا بنویسد «اینجا انسان

را تا دم مرگ عاشق می سازد، طوری که فکر می کند باید در چنین مکان دلنشینی دفن شود»

Shelley به آرزویش رسید و قبرش مثل یک زیارتگاه برای نویسنده هایی شد که تعداد زیادی از

آنها که مثل Shelley افسون شده بودند اینجا را انتخاب کردند که بعد مرگ آرام بگیرند. تورهای

انگیسی زبان قبرستان شما را مطمئن می سازند که نام های جسورانه را از دست ندهید و

- هرگاه مفتون زیبایی اینجا شدید- بله هنوز امکان دفن شدن در اینجا وجود دارد.


ادینبورگ، اسکاتلند


دو ساختمان در این قبرستان ادینبورگ به دلیل وفور غریبی از شبح های ارواح گونه بسته شد.


هزاران قبر مربوط به قرن 17 با مجسمه های ترسناک اسکلتی آراسته شده اند و این غول ها

Greyfriars Kirkyard ادینبورگ را یکی از جن زده ترین قبرستان های جهان کرده است. درحالیکه

یک گردش در اطراف این محل ترسناک به اندازه کافی لرزه بر تن آدم می اندازد، نقشه واقعی

Greyfriars بر دو ساختمان در این محل تاکید دارد:  زندانی که بیش از 1000 نفر از اعضای جنبش

مذهبی Covenanter سال 1679 در آن محبوس بودند و مقبره همجواری که جورج مکنزی خونخوار

شکنجه هایش را در آنجا انجام می داده و خودش در آنجا دفن شده است. مسئولان محلی در

دهه 90 بعد از یک موج نشانه فراطبیعی که مردم زیادی را می ترساند هر دو ساختمان را قفل کردند،

اما نویسنده محلی جان آندرو هندرسون مجاز بود تورهایی را به این دو مکان ببرد، جاییکه

صدها بیننده وقتی با مکنزی خبیث مواجه می شدند ناسزا می گفتند.


قاهره 


افرادی که جدیدا به قاهره می ایند از وجود زندگی درمیان مردگان در این شهری که در میان قبرستان

واقع شده متعجب می شوند.


مصری ها می دانند که چهار مایل مربع از زمین اطراف قبرستان al-Qarafa برای زندگی جمعیت زیاد

قاهره بسط داده شده است، اما از نظر صدها نفر از هزاران نفر مردم محلی چیزی فراتر وجود دارد.

تعدا زیادی از شهروندان فقیر این شهر دقیقا درون این قبرستان 1300 ساله زندگی می کنند، خانه،

مغازه و حتی مدرسه هایی نزدیک و درون این آرامگاه بزرگ ساخته اند با سنگ قبرهایی که به عنوان

تزئینات اینجا به کار می روند.


مقامات محلی اخیرا از ترویج کردن این محل به عنوان محلی توریستی می ترسند و به گروه های

بزرگ و اتوبوس اجازه داخل شدن نمی دهند، اما هنوز امکان بازدید از طریق گروه های انحرافی

Casual Cairo  وجود دارد، گروهی که در یکبار رفت و آمد بیش از سه نفر را بدانجا نمی برند. اما شاید

زمان دیدن این منطقه به پایان رسیده باشد، چراکه دولت مصر در برنامه ریزی برای خراب کردن

قبرستان و منتقل کردن مردم آنجا به محلی دیگر است و قرار است این قبرستان تبدیل به پارک

عمومی شود.


لس آنجلس


قبرستان L.A.'s Hollywood Forever شبیه فیلم های نوار به نظر می رسد.


کری بابل راهنمای تورهای تاریخی هالیوود ملبس به جامه بلند زنانه مخصوص مهمانی عصر

با عینک تیره درحالیکه یک چتر آفتابی با نوار قیطانی مشکی را با خود حمل می کند مهمان ها را

برای گردش در قبرستان راهنمایی می کند. او داستان هایی از افراد مشهوری که اینجا ساکنند

را تعریف می کند مثل کارگردان سیسیل بی دمیل، زن خون  آشام ترسناک دهه 50 و راکر جانی رومون.


پاریس


نگهبانان قبرستان Cimetière du Père-Lachaise در پاریس جایی که طرفداران تعداد زیادی از چهره های

مشهور دفن شده اند مسافت های زیادی را راه می روند تا احترام آنها را به جا آورند.


اسکار وایلد نویسنده ایرلندی بی شک از پیدا کردن معبد شبیه ابوالهول در  قبرستان خرسند بوده،

معبدی که با صدها اثر رژلب طرفداران مشتاق پوشیده شده است (البته نگهبانان کمتر

خوشحالند چون اثر چربی باعث خراب شدن معبد می شود). گشت و گذارهای زیادی اعم از

توقف کوتاه در محوطه دیوار کشیده شده 109 آکری در شمالی ترین گوشه پاریس در برنامه های

سفری قرار داده شده، اما این ارزش گرفتن یک نقشه خود راهنما از اداره محافظت و خرج کردن

یک روز برای پیدا کردن قبرهای مشهور از جیم مورسیون تا چاپین را دارد. که درمیان مسیرهای

سنگفرش شده و فضاهای وسیع پوشیده از چمن پنهان شده اند. یادتان باشد یک وعده غذا

بردارید- باوجود صداهای ترسناک زیادی که شنیده می شود پاریسی ها دوست دارند درون

قبرستان به پیک نیک بروند چون اینجا یکی از بزرگ ترین فضای سبز این شهر است.


ساوانا


قبرستان Bonaventure در ساوانا بهترین مکان شناخته شده برای فیلم نیمه شب در باغ خیر و شر

است. 
اگر قبرستان ها توسط طراحان دقیق خلق شده باشند، شبیه قبرستان Bonaventure خواهند شد

، جایی که دخمه های پوشیده از پیچک با طراحی استادانه توسط مجسمه های که گویی زنده  اند

محافظت می شود، و مقبره ها با شیشه کاری منقوش تزئین شده اند، تمام اینها در کنار درختان بلوط

باتلاقی و باغ های شکوفه دار یک مزرعه قرن هجدهمی روی یک سراشیبی که مشرف به رودخانه

ولمینگتون است.
محبوبیت این قبرستان خوش منظره بعد از فیلم نیمه شب در باغ خیر و شر بیشتر شد، و تعداد زیادی

تور را به سوی قبرستان 100 آکری هدایت می کنند، اگرچه شما جذابیت هایی را در گوشه های پنهان

زیادی از دست خواهید داد. درعوض دنبال یک تور با راهنما از اجتماع تاریخی Bonaventure باشید که

در مرکز توریست ها تنها آخر هفته ها در دسترس است.


بالتیمور


بالتیمور استراحتگاه نهایی ادگار آلن پو است مثل اینکه داستان های او از دل این مکان برخاسته است.


مقبره نویسنده داستان های ترسناک ادگار آلن پو بیشتر بازدید کننده ها را به این قبرستان قرن

هجدهمی می کشاند، اما کمی نزدیک به قبرستان وست مینستر نگاه کنید و صحنه ای را خواهید

یافت که یکی از داستان های وهم آور او از آن بیرون کشیده شده. سه سال بعد از مرگ پو تعداد

زیادی از قبرستان صاف شده تا فضا برای ساخت یک کلیسای گوتیک باز شود که روی پایه های

آجری بلند ساخته شد و روی قبرها به صورت هلالی درآمد. امروزه تورهای منطقه شامل بازدیدی

از سرداب های ترسناک می شود که حالا زیر سطح پایینی کلیسا پنهان شده است.


بوینس آیرس


محل دفن Eva Perón در قبرستان ترسناکی در بوینس آیرس قرار دارد.


یک در سیاه بدیمن، تزئین شده با مجسه زن جوان محزونی که از مرمر تراشیده شده،

به یک اتاق وسیع منتهی می شود جاییکه یک قبر تک با یک گل رز حجاری شده مزین شده است.

این تنها یکی از تعداد زیاد مقبره های قبرستان Recoleta است. در اینجا توسط ثروتمند ترین

خانواده های بوینس آیرس در طول 200 سال قبرها با مجسمه های آن دنیایی تزئین شده اند.


گردش در قبرستان تنها با شنیدن داستان های  بی شمار از 6000 معبد اضافی Recoleta،

اهرام ها و قلعه ها بهتر می شود.- در یکی داستان ها گفته شده معبد زردار برای تخفیف دادن

گناه خانواده ای بنا شده که زن جوانی که به کما رفته بود را زنده دفن کردند. در این نزدیکی قبر

Eva Perón را نیز خواهید یافت؛ او از زمانی که رقیبان سیاسی جسدش را دزدیدند برای احتیاط زیر

27 فوت از فولاد و سیمان دفن شده است.



+ تاریـــــــخ شنبه ۴ مرداد۱۳۹۳ ساعــــت 13:41نویــــسنده تاتیانا | 5c0mment

 

آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانه‌ای است. در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.
آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آل ها در تولید مثل 
انسان هاست به همین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.
آل ها در مناطق گوناگون دارای نام های مختلفی هستند مثلاً در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، 
در کشورهای ترک‌ زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند. در فرهنگ بختیاری‌ها هم 
وجود آل ها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.
در روایات ارمنی، آل ها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی که تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند و سبب مرگ او می‌شوند. آنها همچنین با آسیب 
رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند. آل ها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آن ها با بچه خود یا بچه جن می‌کنند. 
(مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.

 

ماهیت وجودی آل ها

 


در بسیاری از منابع خبر از وجود قومیت هایی با ماهیت انسانی گزارش گردیده که دلالت بر وجود جماعتی از زنانی دارد که در دوران هایی زندگانی بر مبنای 
وحشی زیستی و غارت گری دارد که با نام آل شناخته میشده اند. در این منابع، محل سکونت اصلی آل ها، جلگه های بین رودخانه دون و دریای سیاه تا 
سرزمین قفقاز و آتروپاتن قدیم درج شده است. در برخی منابع از زنانی جنگ جو و سرکش به نام آمازون یاد کرده‌اند که تقریباً در همان منطقه سکونت داشتند. 
در کتاب مشیرالدوله آمده است: "زنان آمازون در جلگه ای موسوم به تمیس سیر در کنار ترمودون سکنی داشتند و ملکه این مردم تالس تریس، بر تمامی مردمانی 
که از کوه های قفقاز تا رود فازریون کنونی منتشر بودند، سلطنت میکرد."
داستان زنان آمازون بسیار مفصل و خواندنی است. نویسندگان پیش از میلاد اغلب در آثار خود از آن ها یاد کرده‌اند. نوشته های آن ها گویای آن است که آمازون ها 
گروهی از آل ها بوده‌اند و صرفاً به دلیل این که یک پستان داشتند (برای اینکه با دست راست تیراندازی کنند پستان راست را می سوزاندند) از سوی یونانی ها 
موسوم به صفت آمازون شدند که طبعاً در بین آریایی ها به همان نام اصلی، یعنی آل نامیده می شدند. این زنان جنگاور و مهیب، در تاخت و تاز، جنگ ها و 
آوارگی های قوم خود یعنی آلان یا آل سهیم بودند. و بعید نیست که دسته های انبوهی از آنها به جنوب قفقاز سرازیر شده و بدواً و مدت ها به صورت مهاجرانی 
آواره تا به کادوسیه و آتروپاتن رسیده و در آن جاها زندگی کرده‌اند و بعدها در نتیجه تصادماتی با بومیان، سرکوب و طرد شده‌اند اما تهاجمات پنهانی و جنگ و 
گریزهایشان شاید به حکم قانون نزاع بقا ادامه یافته و تدریجاً چهره ای افسانه ای یافته‌اند. از این رو محتمل است که (آله ژن = زن آل) افسانه ها، همان زن های 
آل تاریخی باشند که یونانی ها آن ها را آمازون خوانده‌اند. در برخی منابع مطالبی آمده که نشان می دهد زنان آل را ساورومات نیز نامیده‌اند. دیاکونوف می نویسد:
"ساورومات ها قومی بودند که زنان بر آن حکومت می کردند و کاهنان و جنگاورانشان زنان بودند." 
این زنان سلحشور یعنی ساورومات را هرودوت از بازماندگان آمازون ها می دانسته.


چگونگی راهیابی آل های تاریخی قفقاز به افسانه ها


اکنون باید دید که آل های یاد شده به صورت موجوداتی اسرار آمیز که همیشه در خفا و کمین هستند، چگونه وارد زندگی و فرهنگ برخی قوم ها بخصوص اقوام 
شمال غرب فلات ایران و بسیاری مناطق دیگر شده‌اند. آل تاریخی که دست کم از دوران مادها تا یورش مغولان گوشه ی پر ماجرایی از تاریخ جوامع ماوراء قفقاز 
را اشغال کرده‌اند، بارها به سرزمین های جنوبی سرازیر شده‌اند (گاه با تاخت و تاز و غارت و گاه نیز به عنوان آواره و پناهنده) زیستن به صورت مخفی و مخوف، 
در حاشیه ی زندگی اهالی، بیشتر موافق وضعیت اخیر یعنی آوارگی و از هم پاشیدگی زندگیشان میباشد. در این بین این آلهای آواره و اکثراً مونث در کوره بیابان ها 
و جنگل ها به صورت مخفیانه زندگی کردند که در این گذر با چهره هایی نا خوشایند و ژولیده از غارت های شبانه روستاها و دیر ها گذران زندگی میکردند. 
مهمترین شاخصه این نوع زندگی تنها و بی همسری، رو آوردن به دختر بچه دزدی در بسیاری روایات است که در این داستان ها آورده شده این زنان حتی به 
زنان باردار حمله ور گردیده و نوزاد در جنین مادران را به طرز وحشیانه ای از رحم خارج کرده و می رباییدند. و اینکه برای این آلان فقط فرزند مونث ارزش داشته و 
فرزند ذکور را از بین می بردند، شاید بر این مبنا باشد که نژادی و جنسی از خود را فقط مورد قبول داشتند و دختر بچه ها را در نزد خود و به رسم خود پرورش می دادند. 
در برخی منابع نخستین یورش آلان ها به صفحات جنوب قفقاز و ارس که شرح آن در نوشته ها آمده است، بار اول در حدود 75 م در عهد پادشاهی بلاش اول و 
بار دوم در سال 130 م در زمان پادشاهی بلاش دوم، رخ داده است و در مواردی بسیار در دوران های دیگر به سرزمین ایران به صورت پراکنده حمله ور شده و یا 
مهاجرت کرده‌اند.


اجزای بدن و صورت آل ها بر اساس افسانه ها  

 


اجزای بدن و صورت آلها بدین سان توصیف شده‌است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندان هایی آهنین با نی شهایی به جلو آمده مانند گراز 
وحشی و پستان‌هایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آل ها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌ است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب 
جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند. طلسم های مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، 
سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی وصورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برای 
شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده‌است. در آسیای میانه، آل ها چنین روایت شده‌اند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه 
سبدی پشمی که جگر و شش‌های قربانیان را درون آن قرار می‌دهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم 
فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آل ها با حوا و همه دختران اوست.


چاقوی آل ها  


در ادبیات شفاهی کرمان، آل بعد از بریدن جگر زن حامله آن را در جوی آب می شوید تا بخورد. به محض خورده شدن جگر، زن حامله خواهد مرد. در اکثر خانواده های 
قدیمی یکی از مردان کهنسال در جوانی خود به آل در حال بردن یا شستن جگر برخورد کرده است. آل به نهیب جمله ای مانند (نقل قول از داستان روایت شده): 
"چه کار می کنی؟ برو این جگر را از هر کجا برداشتی بگذار سر جایش پتیاله" می ترسد و فرار می کند و چاقوی خود را به جا می گذارد. این چاقو تیغه ای آبی رنگ دارد 
و هیچ وقت تیزی خود را از دست نمی‌دهد. در تمامی داستان ها راوی ادعا می کند که این چاقو را تا چند سال اخیر در اختیار داشته است.


برچسب‌ها: آل
+ تاریـــــــخ دوشنبه ۳۰ تیر۱۳۹۳ ساعــــت 19:7نویــــسنده تاتیانا | 12c0mment
روح هر مردی که جان خود را در مبارزه از دست می داد، به طور خاصی وارد قطعاتی می شد که خود کنده کاری کرده بود. با این حال، این اعتقاد وجود دارد که این ماسک ها، برای زنان باردار یا...

 

1) نفرین فرعون 

 

این نفرین باستانی مبتنی بر این باور است که اگر شخصی برای مومیایی هر یک از مصریان باستان مزاحمت ایجاد نماید، بخصوص مومیایی فراعنه، نفرین خواهد شد. این لعنت برای هیچ کس تبعیضی قائل نمی‌شود و مهم نیست که متهم یک دزد باشد یا یک باستان شناس؛ اقبال بد، بیماری یا مرگ، هزینه بر هم زدن آرامش یک فرعون در حال استراحت می‌باشد. مباحثی وجود دارد که می‌گوید این نفرین واقعی نیست. 
یکی از دلایلی که بسیاری نسبت به صحّت این نفرین شکّ دارند، وجود پایه علمی‌ برای بیماری و مرگ است. باکتری هایی که در قبرهای زیرزمینی پادشاهان در خواب رشد می‌کنند، می‌تواند موجب آسیب های جبران ناپذیری در سیستم تنفسی انسان شود. این امر می‌تواند علّت هر بیماری یا مرگی تلقی شود. 
نسخه های متعددی گزارش شده است که با باز کردن مقبره توت آنخآمون، در ارتباط است؛ در یکی از این نسخه ها آمده است که هووآرد کارتر، یک لوح گِلی غیر معمولی را در سرسرای قبر پادشاه از دست رفته، یافته است. چند روز پس از فهرست نویسی آن، داستان اظهار می‌دارد که، آلن گاردینر موفّق به رمزگشایی خط هیروگلیف روی آن شده است. بر روی لوح این طور نوشته شده است: مرگ بال های خود را بر روی هر فردی می‌گشاید که موجب بر هم زدن آرامش فرعون شود. 
هم کارتر و هم گاردینر، این نفرین را به عنوان هشداری برای دزدان مقبره ها تلقی کردند، امّا این لوح ترس را در وجود کارگران محلی بیدار نمود؛ تمام گزارش های مربوط به لوح مرموز از نسخه های مستند حذف شدند. البتّه، لوح نیز خود ناپدید شد و هرگز نه عکسی از آن گرفته شده و نه ترسیمی‌ از آن ایجاد. بنابراین، هیچ دلیل قطعی برای وجود داشتن این لوح موجود نیست و این تنها حدس و گمان است. 
نسخه دوم این نفرین مدّعی است که هنگام ورود به مقبره طلایی، بالای در اینگونه نوشته

شده است: آنهایی که وارد این مقبره مقدس می‌شوند، باید منتظر باشند تا بال های مرگ

آنها را در آغوش بکشد.    

 

 

 

 

•    از 26 نفری که در مقبره را باز کردند، 6 نفر از دنیا رفتند. 
•    از 22 نفری که هنگام باز کردن تابوت، در آنجا بودند، 2 نفر از دنیا رفته اند. 
•    کارتر در سال 1939 در سن 64 سالگی، هری برتون در سال 1940 در سن 60 سالگی، و سِر آلن گاردینر در سال 1963 در سن 84 سالگی، از دنیا رفتند. 
مقبره، اولیّن بار در سال 1922 باز شد. هیچ کس از واقعی بودن این نفرین مطمئن نیست، امّا بسیاری هنوز با دیده تردید به این موضوع نگاه می‌کنند. 

درحالیکه خرافات و افسانه ممکن است با آثار موجود در این لیست همراه باشند، برخی مردم اعتقاد دارند که نفرین مرتبط با هر یک از این آثار واقعی می‌باشد و نتایج مستند آن، که دلیل زنده آن این است که برخی آثار باستانی بهتر است پنهان بمانند و از زیر زمین بیرون کشیده نشوند. هر چند بسیاری از این آثار، یافته های ارزشمند باستان شناسی محسوب می‌شوند، امّا بدبختی، بیماری و مرگ که گریبان گیر برخی از این آثار می‌باشد، ممکن است تصادفی بوده یا رویدادها و بدشانسی های ناگواری باشد که همراه با هر یک از این آثار است. ممکن است هیچ کس حقیقت را نداند، امّا بسیاری از مردم در سراسر جهان، تاثیر این دست از نفرین ها را حس کرده اند

بیشتر مردم هنگامی‌که کلمه "نفرین" را با آثار باستانی، اشیاء، مکان ها و مصنوعات تداعی می‌کنند، در واقع درباره پرفروش ترین رمان های داستانی، فیلم هایی با تاثیرگذاری بالا، بازی های ویدئویی محبوب و البتّه "ایندیانا جونز" فکر می‌کنند. با تمام این حرفها، چه می‌توان گفت اگر گزارش هایی واقعی از اتفاقات ناگوار رخ داده مرتبط با یک نقاشی، گردنبند یا جنسی عتیقه به گوش تان برسد. در اینجا لیستی از آثار نفرین شده را که با بدبختی، بیماری، و حتّی مرگ در ارتباط است، آورده ایم. 

 

 

2) نفرین الماس امید

 

الماس امید در موزه اسمیت سونیان نگهداری می‌شود. این الماس 45.52 قیراطی به چشم آبی می‌آید، زیرا در ساختار آن بورون وجود دارد. شکل گیری آن در زمین بیش از یک میلیارد سال طول کشیده است. این الماس در سرزمین ها و دست های بسیاری، از جمله چند پادشاه، چرخیده است. متاسفانه، هر جایی که رفته است، لعنت بدنامی‌اش را نیز با خود برده است. 
گفته می‌شود که این الماس، بخت بد و تراژدی را برای هر یک از مالکان خود به ارمغان می‌آورد. اکثر مردم باور دارند که این افسانه ساخته شده است تا ارزش و اعتبار الماس را افزایش دهد. با این حال، چندین داستان عجیب در این رابطه وجود دارد که به مرموز بودن این جواهر آبی و بزرگ کمک شایان توجهی کرده است. متاسفانه، هیچ یک از این داستان ها دلپذیر نیست. 
یکی از این داستان ها مربوط به خریداری به نام ژاک کولِت است که این الماس را از مردی دیگر می‌خرد؛ او بعدها خودکشی می‌کند. مردی که این الماس را از کولِت می‌خرد، توسط انقلابی های روس کشته می‌شود. زنی هم که این الماس را از آن مرد قرض گرفته بود، توسط عاشقش به قتل می‌رسد. چندین داستان دیگر نیز در این رابطه وجود دارد که در سال 1911 در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیدند. هنوز هیچ یک از این داستان ها به تایید واقعی نرسیده است. 
برخی از مردم بر این باورند که پیر کارتیِر این داستان ها را ساخته است تا خریداران را اغوا کند این الماس را بخرند. به نظر نمی‌آید که موزه بخواهد این الماس را قرض داده یا بفروشد.  

 

 

 

 

3) نفرین حرام زاده کوچک 

 

حرامزاده کوچک نامی‌ بود که جیمز دین در سال 1955 به پورشه اسپایدر خود داد. این پورشه، یکی از 90 پورشه ای است که از این مدل ساخته شده است. دوستش سعی کرد تا هنگام خرید به او در این باره هشدار دهد. آنها احساس کرده بودند که این اتومبیل اخبار بدی را با خود دارد. متاسفانه، آنها درست می‌گفتند. جیمز دین، در 30 سپتامبر سال 1955، در حرامزاده کوچک خود از دنیا رفت. 
مشتری اصلی، جرج باریس، این وسیله نقلیه لاشه را کمتر از 3000 دلار خرید. هنگامی‌ که اتومبیل را به مغازه آوردند، در هنگام تخلیه بر روی یکی از مکانیک ها افتاد. دو پای مکانیک شکست. باریس در همان لحظه فهمید که این اتومبیل دردسر است. 
در پاییز سال 1956، این احساس باریس به حقیقت تبدیل شد. در جریان یک مسابقه، دو اتومبیلی که هر یک قطعاتی از این حرامزاده کوچک را در خود داشتند، با یکدیگر تصادف می‌کنند. راننده اتومبیلی که با موتور پورشه حرکت می‌کرد، می‌میرد. راننده دیگر جان سالم به در می‌برد، امّا اظهار داشته است که هنگام رسیدن به پیچ، اتومبیل قفل می‌کند
پس از مدّتی، فرد جوانی که سعی داشت تا پورشه را بدزدد، از ناحیه بازو آسیب می‌بیند. مرد دیگری نیز در هنگام رانندگی با اتومبیل خود جان خود را از دست می‌دهد؛ دو تایر او به طور همزمان منفجر می‌شود؛ این دو تایر در اصل، تایرهای حرامزاده کوچک بودند. اتفاقات ناگواری با این اتومبیل تا قبل از سال 1960 رخ داد. پس از مدّتی، این اتومبیل در راه بردن به یک نمایشگاه، ناپدید می‌شود.کسی خبری از محل اختفاء این اتومبیل ندارد.  

 

 

4) نفرین گنج آراگونات 

 

آندری چامکین، باستان شناسی بود که به مدّت 15 سال به دنبال یافتن گنج آراگونات بود؛ او امید داشت تا به این ثروت ژرف و شناخته شده دست یابد. در نهایت، چامکین گنجی حیرت انگیز را با ارزش تقریبی 50 میلیون دلار برای هر قطعه، پیدا کرد. این کشف واقعا شگفت انگیز بود، سرشار از طلا و نقره؛ بسیاری سعی کردند تا در بازار سیاه به یکی از این عتیقه های گران قیمت گنج آراگونات و با قیمت هایی باورنکردنی دست یابند. هرچند این گنج اکنون در موزه می‌باشد، خانوادهباستان شناس که این گنج پنهان را یافته بود، بدبختی حاصل از نفرین گنج آراگونات را کاملا حس کرده بودند. 15 نفر از اعضای این خانواده به طرز مرموزی جان خود را از دست دادند. 

 

 

5) نفرین ارتش تراکووتا 

 

وانگ پوزی، یکی از هفت کارگری بود که هنگام کندن چاه در مزرعه خود در سال 1974 در روستای یانگ، تصادفا با یکی از هیجان انگیزترین اکتشافات باستانی قرن بیستم روبه رو شد، ارتش باستانی 2200 ساله تراکووتا. این ارتش، ثروت را برای بسیاری از مردم چین و در نقاط مختلف با خود به همراه آورد؛ امّا متاسفانه، این هفت روستایی که موجب کشف ارتش باشکوه تراکووتا شدند، به خاطر این کشف تاریخی، هیچ چیزی از حکومت چین دریافت نکردند. این کشاورزان از آن پس مجبور به نقل مکان شدند، و ضربه، نابودی، و بدبختی حاصل از این کشف باشکوه را کاملا احساس کردند. دولت چین، مدّعی زمین های کشاورزی آنها می‌شود. خانه های خانواده هایی که در این روستای 2000 ساله زندگی می‌کردند، نابود و تخریب شدند؛ این روستا دیگر وجود ندارد، و تنها به صورت خاطره ای برای روستاییانی باقی مانده است که روزگاری خانه و زندگیشان در اینجا بود. سه نفر از روستاییان که این ارتش را کشف نمودند، از دنیا رفتند. وانگ پوزی، با دست خود کشته شد، و بقیه نیز جان خود را از دست دادند، در حالیکه هیچ سرمایه ای برای خانواده هایشان بر جای نگذاشتند. امروز، تنها چهار عدد از هفت روستایی که تصادفا ارتش تراکووتا را کشف نمودند، زنده باقی مانده اند؛ آنها در فروشگاه های فروش سوغاتی به گردشگران کار می‌کنند، و روزی 2 دلار درآمد دارند.  

 

 

 

6) نفرین صخره اولورو 

 

این صخره، که در مرکز استرالیا واقع شده است، با عنوان صخره آیرز نیز شناخته می‌شود. این صخره، یکی از دو ترکیب اصلی در پارک ملّی اولورو- کاتا می‌باشد. این صخره، برای گروهی از مردم مقدّس بشمار می‌آید و با عنوان آناگو شناخته می‌شود. صخره اولورو در فهرست میراث فرهنگی جهانی نیز به ثبت رسیده است. 
هر چیز مقدّسی را نباید نابود نمود و آرامشش را بر هم زد. این صخره، همچنین نمونه ای با سنگ های برداشته شده از اولورو می‌باشد. این باور وجود دارد،افرادی که این صخره ها را از اولورو می‌آورند، نفرین خواهند شد و از بیماری و بخت بد رنج خواهند کشید. بسیاری احساس می‌کنند که این مزیتی برای باورهای باستانی است، زیرا نسخه هایی وجود دارد که نشان می‌دهد، افرادی صخره هایی را از مکان مقدّس با خود آورده اند. عدّه ای نیز می‌خواهند، صخره های دزدیده شده را به مکان اصلی آنها بازگردانند تا نفرین را از بین ببرند.     

 

 

 

 

7) نفرین ماسک های جنگجوی مائوری 

 

مائوری، گروهی از مردم جزایر پلینزی می‌باشند، که بومی‌کشور نیوزلند هستند. آنها بین سالهای 800 تا 1350 پس از میلاد، و در گروه های 100 نفری، بر روی 8 کانوی (قایق های باریک سبک) که 100 پا طول شان بود، وارد این منطقه شدند. گفته می‌شود این سفر ماجرجویانه با دستور رئیس پلینزی ها صورت گرفته است که از میزان یشم موجود در نیوزلند آگاه بوده است. این افراد در تی- ایکا مائو ساکن شدند و جامعه خود را ایجاد نمودند. نام این گروه، مائوری، به "انسان" ترجمه می‌شود.  
قبیله مائوری، یکی از قبایل جنگجو بود. پیش از رفتن به میدان نبرد، مبارزان ماسک و مجسمه هایی را کنده کاری می‌کردند. روح هر مردی که جان خود را در مبارزه از دست می‌داد، به طور خاصی وارد قطعاتی می‌شد که خود کنده کاری کرده بود. با این حال، این اعتقاد وجود دارد که این ماسک ها، برای زنان باردار یا شیرده مضّر بوده و به آنها آسیب می‌رساند. هرچند هیچ کس نمی‌تواند با اطمینان بگوید که این نفرین واقعی می‌باشد یا نه، امّا یک موزه در نیوزلند که نمایشگاهی را از آثار مکشوفه مائوری به نمایش گذاشت، احساس کرد که ضروری است تا در این رابطه به بازدیدکنندگان هشدار دهد. مسئولان موزه، تبلیغی هشداردهنده را به دیوار چسباندند که هر زن باردار یا شیرده ای که وارد موزه می‌شود، خود خطرش را باید بر عهده بگیرد و عواقب حاصل از آن تماما به عهده خودشان است. بهتر است در امنیت باشند تا متاسف شوند؛ جای هیچ شکّی وجود ندارد. 

 
 
 
8) نفرین گنجینه کرایسوس (پادشاه یونان) که با عنوان "ذخیره لیدیان" شناخته می‌شود
 
ذخیره لیدیان، مجموعه قابل توجهی از مصنوعات، جواهرات باستانی، و عتیقه جات، از زمان پادشاه کرایسوس، فرمانروای پادشاهی لیدیان، بین سال های 560 تا 547 قبل از میلاد، می‌باشد. 
نفرین منسوب به گنجینه کرایسوس در سال 1965 شروع شد؛ هنگامی‌که این گنجینه در روستای کوچک گوره در استان غربی اوزاک کشف شد. گنجینه هنگامی‌یافت شده که پنج روستایی، مقبره یک شاهزاده ناشناخته را پیدا کردند که در دوران لیدیان زندگی می‌کردند. روستائیان قبل را غارت کردند، تمام جواهرات ارزشمند آن را دزدیدند، و کلاً هر چیز ارزشمندی که با این شاهزاده لیدیانی دفن شده بود. غارت گران به کار خود در این محل ادامه دادند؛ و در سال 1966، 150 عتیقه را از محل برداشتند؛ طلا، نقره، جواهرات، و حتّی نقاشی های دیواری مقبره ها، برای روستائیان به عنوان دله دزدی هایی به حساب می‌آمد که آنها به امید دستیابی به ثروت فراوان از راه فروش گنجینه کرایسوس، به دنبالش بودند. امّا به جای دستیابی به این ثروت غیر قابل تصور، روستائیان و خانواده هایشان با بدبختی، و مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. و بدین ترتیب، افسانه نفرین کرایسوس آغاز شد.  
 
 
 
 
 
 
9) نفرین الماس کوه نور 
 
 
این الماس افسانه ای 186 قیراطی، سالهاست که در احاطه رمز و راز و بدبختی قرار گرفته است. مطابق با این افسانه، "کوه نور" از خدای کریشنا به سرقت رفته است. اوّلین نسخه تاریخی ثبت شده از الماس کوه نور، از نوشته های مغول ها به عنوان بخشی از غنائم جنگی در 1304، به دست آمده است. متاسفانه، هنگامی‌که دهلی توسط ارتش ایران اشغال و نابود شد، امپراطور مغول این الماس باشکوه را در عمامه خود پنهان نمود. نادرشاه ایران، عمامه را تصرف نمود و این نام را به الماس داد. پس از اینکه ایران این الماس را برای 110 سال در اختیار داشت، کمپانی هند شرقی بریتانیا آن را به دست آورد. این نفرین با مردان سلطنتی در ارتباط است، زیرا این طور به نظر می‌رسد که بدبختی و مرگ همراه هر مرد سلطنتی خواهد بود که الماس کوه نور را در اختیار دارد. خوشبختانه برای ملکه انگلستان، شانس بد همراه او نبود؛ زیرا الماس کوه نور از سال 1911، در تاج سلطنتی قرار داده شده است.    
 
 
 
 
 
10) نفرین پرتره پسر گریان 
 
در سال 1985، در شهر معدنی کوچکی در شهر روتیرهام انگلستان، خانواده هال قربانی آتش سوزی خانگی غیر قابل کنترلی شدند که خانه آنها را به خاکستر تبدیل کرد. در پایان، طبقه همکف خانه، تلی از خاک شد، امّا با نابودی کل خانه در آتش، یکی از اقلام خانه بدون آنکه کوچکترین آسیبی ببیند، سالم ماند و آن تابلوی آویزان رها از آتش، کپی از "پرتره پسر گریان" بود. 
در رابطه با تابلوی "پرتره پسر گریان"، چندین داستان و گزارش منتسب وجود دارد. این گزارش ها اظهار می‌دارند، این اولیّن باری نیست که خانه ای در آتش می‌سوزد و تنها چیزی که بدون کوچکترین آسیبی باقی می‌ماند، تابلوی "پرتره پسر گریان" است. 
این داستان عجیب و غریب، مورد توجه روزنامه "سان" در انگلیس قرار گرفت. این روزنامه، داستان را با این عنوان در صفحه اوّل خود به چاپ رساند: "نفرین فروزان پرتره پسر گریان" و بدین ترتیب نفرین "پرتره پسر گریان" آغاز گشت و توجه صدها نفر در سراسر بریتانیا را به این اثر جیووانی براگالین جلب نمود. کپی های زیادی از این تابلو کشیده شده و در آتش انداخته شد تا اعتبار "پرتره پسر گریان" را به محک آزمایش بگذارند. زمزمه هایی وجود دارد که این نفرین تنها زمانی از بین خواهد رفت که پرتره پسر گریان با پرتره دختر گریان، دوباره به هم بپیوندند. 
 
 
 

 


برچسب‌ها: نفرین شده
+ تاریـــــــخ جمعه ۲۰ تیر۱۳۹۳ ساعــــت 13:28نویــــسنده تاتیانا | 9c0mment