جشنواره فیلم لندن فردا چهارشنبه چهارم اکتبر افتتاح میشود و طی دوازده روز، ۲۴۲ فیلم از ۶۷ کشور را به نمایش میگذارد. این جشنواره چند سالی است صاحب بخش مسابقه هم شده، اما کماکان شکل "جشنواره جشنوارهها" را حفظ کرده و بیشتر گزیدهای از فیلمهای دیگر جشنوارههای جهانی را به نمایش میگذارد و تنها تعداد بسیار معدودی فیلم، اولین نمایش جهانی خود را در جشنواره لندن تجربه میکنند.
ده فیلم انتخابی زیر طبیعتاً فیلمهایی را که برای اولین بار به نمایش درخواهند آمد در بر نمیگیرد.
برنده شیر طلایی جشنواره ونیز که تجربه حیرت انگیز دیگری است از گیلرمو دل تورو، فیلمساز مکزیکی که با فیلم "هزارتوی پن" شهره خاص و عام شد؛ ادامه همان دنیای دیوانه وار با داستانی باورنکردنی (عاشق شدن یک زن بر یک هیولا) که آنقدر شاعرانه و لطیف روایت میشود که همه باورش میکنیم و با شخصیتهای فیلم اشک میریزیم. گیلرمو دل تورو این قدرت را دارد تا با کارگردانی شگفت انگیزش، دنیای کاملاً متفاوتی بنا کند که ربطی به واقعیت اطراف ما ندارد، اما امضا و نشان فیلمسازی را دارد که عاشق تخیل است و به نظر میرسد بیش از واقعیت در دنیای خیالی- آرمانی؟- خودش زندگی میکند و دل در گرو دنیای تلخ اطراف ما ندارد.
آخرین ساخته مایکل هانکه در جشنواره کن امسال قدر ندید؛ اما کماکان فیلم دیدنیای است که دنیای خاص و ویژه این فیلمساز را دنبال میکند، این بار با اشارههای آشکار به فیلم قبلی- "عشق"؛ البته نه به آن قدرت- که حالا همان شخصیتها را در موقعیت دیگری در ادامه آن میبینیم؛ غرق در تلخی بی حساب این دنیای تیره و تار (مشخصه نگاه هانکه که در تمامی آثارش گسترده شده) و دست سرد مرگ که سایهاش را میگستراند بر سر شخصیتهایی که درنهایت- خواسته یا ناخواسته، دیر یا زود- گریز و گزیری از آن ندارند.
برنده جایزه داوران جشنواره ونیز امسال، ساخته درخشانی است از ساموئل مائوز، فیلمساز اسرائیلی که در سه بخش مجزا اما در نهایت به شدت به هم تنیده، دنیای یک سرباز و خانوادهاش را میکاود. بخش اول- زمانی که خبر مرگ یک سرباز به پدر و مادر او داده میشود- استادی فیلمساز در فضاهای بسته چشمگیر است (تا آنجا که نفس کشیدن ما را دشوار میکند). در عین حال لایه طنز غریبی بر سراسر فیلم سایه افکنده که به شکل استعاری در رفت و آمد یک شتر (شتر مرگ؟) به اوج میرسد. یکی از بهترین فیلمهای سال.
این اثر تازه سالی پاتر در جشنواره برلین قدر ندید، اما این فیلم جمع و جور ساده سیاه و سفید، با بازیهای عالی، یک کمدی تلخ طراز اول است که شخصیتهای فیلم را با شوخیهای رفتاری و گفتاری انگلیسی (و فضا و جامعه بریتانیا) پیوند غریبی میزند و یک شب مهمانی را به جهنم غریبی بدل میکند؛ روایتگر جایی که همه ماسکهای دروغین را برمیدارند و به خود واقعیشان نزدیک میشوند و همه چیز- که آرام به نظر میرسید- از آشوبی بی پایان حکایت دارد که بشر معاصر را زیر سیطره خود دارد.
یکی از بهترین فیلمهای سال از یکی از درخشان ترین استعدادهای سینما در قرن حاضر. آندری زویاگینستف باز دنیایی خلق میکند که از لحظه اول تا انتها نفس تماشاگر را حبس میکند؛ او را به دل روسیه امروز میبرد، جایی که مایهای جهانی در آن دنبال میشود و جدای از تعلقات قصه به آن جامعه، میتواند در هر کشور دیگری رخ دهد؛ این بار از زاویه یک بچه که پدر و مادرش هیچ یک حاضر نیستند پس از جدایی سرپرستی او را قبول کنند. درخشان ترین سکانس فیلم، صحنه دعوای این زن و شوهر است با گمان خوابیدن بچه، اما یک حرکت دوربین شگفتانگیز او را در پشت در اتاقش به نمایش میگذارد در حال زار زدنی ظاهراً بی انتها اما به جبر در خاموشی.
کلر دنی، فیلمساز فرانسوی شهره است به نوع نگاه زنانه غریب اما متفاوتش که گاه لحظات نابی از درون یک زن را آشکار میکند. این بار در فیلمی با بازی ژولیت بینوش زندگی زنی در میانسالی را روایت میکند که در جست و جوی عشق است. به نظر میرسد فیلم بسیار وامدار شخصیت و سن و سال واقعی خود بینوش هم هست. فیلم در صحنههایی موفق میشود خصوصیترین احساسات زنان در این سن و سال را با تماشاگرش قسمت کند و البته چندان نیازی نمیبیند به دادن امیدهای واهی و توخالی.
تازه ترین فیلم آگنسکا هالند، شناخته شدهترین فیلمساز زنده لهستان، غریبترین فیلمش است که داستان پیرزن ظاهراً دوست داشتنیای را روایت میکند. رفته رفته با وقوع چندین قتل، همه چیز مرموز میشود و فیلم رفته رفته همه باورهای تماشاگر را به چالش میکشد؛ کمدی سیاهی که قطعیت و خوبی و بدی را به زیر سوال میبرد با پایانی غیر قابل حدس.
جشنواره لندن از فیلمهای کلاسیک هم غافل نیست و در میان آنها، صورت زخمی، نمونه قابل توجهی است از سینمای هوارد هاکس، فیلمساز آمریکایی که در همه ژانرها و در دل استودیوهای هالیوود فیلم ساخت، اما همیشه نشان و امضای خودش را نگه داشت؛ یکی از سه فیلم مشهور سینمای گنگستری در ابتدای دهه سی (در کنار دشمن مردم و سزار کوچک) که از نظر روایت، شخصیت پردازی و سبک سینمایی، به دیگر فیلمهای هاکس بیشتر پیوند میخورد تا آن دو فیلم شناخته شده دیگر.
آلفرد هیچکاک حالا آنقدر افسانهای است که درباره یک سکانس از فیلم او، یک فیلم مستند ساختهاند: سکانس قتل در حمام در فیلم "روانی"؛ یک بررسی دقیق و کارشناسانه که ابعاد مختلف این سکانس را هم به شکل مستقل و هم در ارتباط با دیگر آثار هیچکاک (مثلاً نقش مادر در فیلمهای او) میکاود و با مصاحبهها و تحلیلهای عمدتاً قابل توجه، به اهمیت سکانسی اشاره دارد که میتوان آن را مادر همه ویدئوکلیپهای موسیقی در جهان امروز دانست.
این فیلم مصری از فیلمسازی متولد عربستان سعودی درباره پیش نمازی که در نوجوانی عاشق مایکل جکسون بوده و حالا سر نماز دچار تردید میشود، هرچند جزو بهترین فیلمهای سال نیست، اما قطعاً جزو جنجالیترین آنهاست که به نظر میرسد چندان خوشایند مسلمانان متعصب نخواهد بود و مخالفتهایی را در پی خواهد آورد؛ با روایتی ساده در ترکیب گذشته و حال و تلاش برای نمایش ارتباط آنها در زندگی انسان و در نهایت با پیامی آشکار درباره نفی بنیادگرایی اسلامی و ستایش از زندگی عادی و روزمره انسانی
ایالات متحده آمریکا رکورددار تیراندازیهای مرگبار در دنیا است. مطلب زیر نگاهی است به ۱۰ مورد از مرگبارترین تیراندازیها در آمریکا.
۱ - فستیوال موسیقی در لاس وگاس (دست کم ۵۸ کشته)
اول اکتبر ۲۰۱۷ - استیون پداک ۶۴ ساله از طبقه سی و دوم هتلی در لاس وگاس جمعیت حاضر در فستیوال را به رگبار بست. در این تیراندازی دست کم ۵۸ نفر کشته و بیش از ۴۰۰ نفر زخمی شدند. پلیس بعد از یورش به اتاق مهاجم در هتل، جنازه او را پیدا کرد.
۲- کلوپ شبانه همجنسگراها در اورلاندو (۵۰ کشته)
۱۲ ژوئن ۲۰۱۶ - حمله به کلوپ شبانه همجنسگرایان در شهر اورلاندوی ایالت فلوریدا مرگبارترین تیراندازی در تاریخ معاصر آمریکا بوده است. در این حمله ۵۰ نفر کشته و ۵۳ نفر زخمی شدند. عمر متین، مهاجم این حمله، بعد از کشتن تعدادی از حاضران در محل، دهها نفر را گروگان گرفت. نیروهای ویژه پلیس برای پایان دادن به گروگانگیری وارد عمل شدند و در نهایت مهاجم را کشتند.
۳ - ویرجینیا-تک (۳۲ کشته)
۱۵ آوریل سال ۲۰۰۷ - سونگ هوی چو، دانشجوی دانشگاه ویرجینیا تک درمحوطه این دانشگاه ۲۷ دانشجو و ۵ نفر از کارکنان دانشگاه را به ضرب گلوله کشت و بعد از آن خودکشی کرد. ۱۷ نفر هم در این تیراندازی مجروح شدند. او در ویدیویی که بعد از مرگش به دست رسانهها رسید از "بچه سوسولهای" پولدار شکایت کرده بود و گفته بود که مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
۴ - دبستان سندیهوک (۲۷ کشته)
۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ - در این روز آدام لانزای ۲۰ ساله با حمله به دبستان سندیهوک در نیوتاون در ایالت کانتیکات ۲۶ نفر را کشت. بیست نفر از قربانیان این حمله دانشآموزان مدرسه و بقیه از کارکنان آن بودند. علاوه بر آن او مادرش را هم کشت و در نهایت خودکشی کرد. بعد از این حمله اعلام شد که آدام لانزا دچار مشکلات شدید روانی بوده و ذهنش مدام درگیر خشونت بوده است.
۵ - کافه لوبی در تگزاس (۲۳ کشته)
۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ - جورج هنارد ۳۵ ساله در تیراندازی در کافهای در کیلین تگزاس ۲۳ نفر را کشت. او پیش از حمله با خودرویش وارد این کافه شده بود. ۲۷ نفر دیگر هم در این تیراندازی مجروح شدند. این حمله یکی از مرگبارترین تیراندازیهای آمریکا خارج از فضاهای آموزشی بود.
۶ - مکدونالد، کالیفرنیا (۲۱ کشته)
۱۸ ژوئیه ۱۹۸۴ - جیمز هوبرتی ۴۱ ساله ۲۱ نفر از مشتریان و کارکنان رستوران مکدونالدی در سن ییسدروی ایالت کالیفرنیا را کشت. او نگهبان سابق این رستوران بود که از کارش اخراج شده بود. یک ساعت بعد از شروع حمله، تکتیراندازهای پلیس جیمز هوبرتی را کشتند.
۷ - دانشگاه آستین تگزاس (۱۸ کشته)
اول اوت ۱۹۶۶ - چارلز جوزف ویتمن، تفنگدار سابق آمریکایی بعد از کشتن مادر و همسرش به دانشگاه آستین تگزاس رفت و ۱۶ نفر دیگر ار کشت. در این حمله ۳۰ نفر هم زخمی شدند. خود ویتمن به ضرب گلوله یک مأمور پلیس از پا درآمد. کالبدشکافی جسدش نشان داد که تومور مغزی داشته اما معلوم نشد که آیا این بیماری نقشی در انگیزهاش برای تیراندازی داشته یا نه.
۸ - ادموندو، اوکلاهما (۱۴ کشته)
۲۰ اوت ۱۹۸۶ - پاتریک هنری شریل پستچی ۱۴ نفر از کارکنان اداره پستی در شهر ادوموندو واقع در ایالت کالیفرنیا را کشت و در نهایت باشلیک گلوله به سرش خودکشی کرد. او پیش از آن از سوی مدیرانش به دلیل عملکردش در کار مواخذه شده بود.
۹ - سنبرناردینو، کالیفرنیا (۱۴ کشته)
۲ دسامبر ۲۰۱۵ - سید رضوان فاروق و همسرش تشفین مالک با تیراندازی در یک مراسم ۱۴ نفر را در مجتمع بهزیستی سنبرناردینوی کالیفرنیا کشتند و ۲۲ نفر دیگر را زخمی کردند. هر دو مهاجم به ضرب گلوله پلیس کشته شدند. دولت آمریکا اعلام کرد که این حمله تروریستی بوده است.
۱۰ - دبیرستان کلمباین (۱۳ کشته)
۲۰ آوریل ۱۹۹۹ - اریک هریس ۱۸ ساله و دیلان کلبولد ۱۷ ساله در حمله به دبیرستان کلمباین در شهر لیتلتون ایالت کلورادو ۱۲ دانش آموز و یک معلم را به ضرب گلوله کشتند. بیش از ۲۰ نفر هم در این تیراندازی زخمی شدند. هر دو مهاجم خود را در کتابخانه مدرسه کشتند.
شیوههای حکومت در کشورهای مختلف جهان متفاوت است. شاید نتوان دو کشور را یافت که نظام اداره امور در آنها دقیقا مثل هم باشد. اما نظامهای حکومتی را میتوان در چند عنوان کلی دستهبندی کرد.
شیوه ای از حکومت است که در آن یک دولت پارلمانی امور کشور را اداره میکند. در این سیستم تفکیک روشنی بین قوای مجریه و مقننه وجود ندارد، اما "رئیس دولت" و "شخص اول کشور" دو نفر هستند.
نمونه این نوع حکومت را در اسرائیل میتوان دید. در این کشور رئیس دولت نخست وزیر است و اعضای دولت، از جمله نخست وزیر، عضو پارلمان هستند؛ اما رئیس جمهوری شخص اول کشور محسوب میشوند. شخص اول کشور معمولا در این نظامها اختیاراتی محدود دارد و سمتش عمدتا تشریفاتی است.
شیوه ای از حکومت حزبی است که در آن یک حزب سیاسی مشخص حکومت میکند و هیچ حزب دیگری اجازه معرفی نامزد برای انتخابات ندارد. بعضی حکومتهای تک حزبی احزاب مخالف را تحمل نمیکنند اما به احزاب وابسته و زیر مجموعه خود اجازه فعالیت میدهند.
نمونههای این نوع حکومت را در چین، کوبا و سوریه (پیش از جنگ داخلی) میتوان یافت. در چین و کوبا حزب کمونیست حکومت میکند. در سوریه حزب بعث طبق قانون اساسی حزب حاکم بود، اما احزاب و گروههای وابسته به این حزب اجازه فعالیت محدود داشتند.
در این نوع حکومت اداره کشور به عهده رئیس جمهوری است و قوه مجریه از قوه مقننه تفکیک شده است.
حکومت آمریکا نمونه این حکومت است.
که به نام نظام ریاستی - پارلمانی نیز شناخته میشود شیوه ای از حکومت است که در آن رئیس جمهوری و نخست وزیر هر دو در ادراه امور روزانه کشور دخالت فعال دارند. تفاوت این نوع حکومت با جمهوری پارلمانی در این است که شخص اول کشور مستقیما توسط مردم انتخاب میشود و سمتش صرفا تشریفاتی نیست. تفاوت این نوع حکومت با نظام ریاستی هم در این است که دولت اسما توسط رئیس جمهوری پیشنهاد میشود، اما تنها به پارلمان پاسخگو است و پارلمان میتواند آن را وادار به استعفا کند.
نمونههایی از این نوع حکومت در روسیه و لبنان برقرار است.
حکومتی است که شاه یا ملکه در آن بر تمام شئون زندگی رعایای خود مسلط است. بعضی مقامات مذهبی در این نوع حکومت قادرند مقام سلطنت را از برخی اعمال باز دارند و از او انتظار میرود به سنتها پایبند باشد، اما قانون اساسی وجود ندارد و از نظر تئوری هیچ محدودیتی بر قدرت مقام سلطنت اعمال نمیشود. هر چند در عمل وزن و نفوذ برخی گروههای اجتماعی، قدرت سلطنت را محدود میکند.
نمونه این نوع حکومت را در عربستان سعودی و برونئی میتوان دید.
نوعی از حکومت سلطنتی است که در آن یک پادشاه یا ملکه شخص اول کشور است اما قدرت او را قانون اساسی محدود میکند. اکثر کشورهای مشروطه سلطنتی نظام پارلمانی دارند.
نمونه این نوع حکومت را در بریتانیا میتوان یافت که در آن سلطنت تقریبا مقامی تشریفاتی است و دولتی پارلمانی اداره امور کشور را به عهده دارد.
حکومت ایران پیش از انقلاب مشروطه "سلطنت مطلقه" بود. انقلاب مشروطه، تأسیس مجلس و برقراری قانون اساسی، آن را به "سلطنت مشروطه" تبدیل کرد. پس از انقلاب اسلامی، شیوه حکومت در ایران تغییر کرد و ابتدا نوعی نظام "نیمه ریاستی" برقرار شد که در آن سمت "رئیس جمهوری" وجود داشت، اما دولت را "نخست وزیر" با تصویب مجلس تشکیل میداد و اداره میکرد. پس از تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸، نظام حکومتی ایران به نوعی نظام ریاستی تبدیل شد. اما وجود نهاد رهبری با اختیارات گسترده، شیوه حکومتی ایران را منحصر به فرد کرده است .