حبیب الله
Image caption عکس‌های موجود از امیر حبیب‌الله، که به احتمال زیاد از نظر خودش گذشته‌اند، او را مردی تنومند و سالمی نشان می‌دهند

از تخت‌نشینی حبیب‌الله خان، پادشاه پیشین افغانستان، در ۱۱ میزان/مهر ۱۲۸۰ خورشیدی ۱۱۶ سال می‌گذرد؛* پادشاهی که زندگی و حتی مرگش پر از راز و رمز بود. یکی از رازهای زندگی او بیماری‌ها، داروها و شیوه درمان او است. او از جوانی از انواع بیماری رنج می‌برد، اما دستگاه سلطنت پنهانکاری می‌کرد.

امیر حبیب‌الله در ۱۸ سال سلطنتش ثباتی را که پدرش به زور سرنیزه برقرار کرده بود، حفظ کرد؛ به پیمان‌های پدرش با بریتانیا پابند ماند که روابط خارجی کشور را منوط به اجازه انگلیس می‌کرد؛ در جنگ جهانی اول به درخواست آلمان برای ورود به جنگ با بریتانیا پاسخ رد داد و افغانستان را بی‌طرف اعلام کرد.

از زندگی و سلطنت حبیب‎الله رازهای زیادی سربسته مانده، از جمله بیماری‌هایی که او سال‌ها از آن رنج می‌برد، همچنان ناروشن است، اما حالا اسنادی در دسترس است که بیماری‌ها، داروها و شیوه درمان او را به معیارهای صد سال پیش به صورت نسبتاً دقیقی بیان می‌کنند. این اسناد گزارش روزانه درمان او است. بخش اعظم این اسناد به خط خود حبیب‌الله و پدرش و شماری دیگر به خط طبیبان او است. این مطلب براساس بررسی بیش از سند مربوط به بیماری و درمان این پادشاه، که در آرشیو ملی افغانستان نگهداری می‌شوند، نوشته شده است.

عکس‌های موجود از امیر حبیب‌الله، که به احتمال زیاد از نظر خودش گذشته‌اند، او را مردی تنومند و سالمی نشان می‌دهند. در تاریخی رسمی توضیحات کافی درباره بیماری‌ها و شیوه درمان او دیده نمی‌شود. فیض‌محمد کاتب، تاریخ‌نگار رسمی دربار حبیب‌الله، در سراج‌التواریخ نوشته که او نقرس داشت.

حبیب الله
Image caption حبیب‌الله در زمان ولیعهدی هشت زن داشت. پس از رسیدن به سلطنت چهار زنش را برای پیروی از حکم شریعت طلاق داد، اما به‌زودی شمار زنان حرمسرایش به ۳۰۰ رسید

امیر آینده

فاروق انصاری، استاد تاریخ، می‌گوید سعی عبدالرحمان این بود که از ولیعهد چهره‌ای کاملاً آماده برای سلطنت ارائه کند، کسی که از هر لحاظ، هم از نظر جسمی و هم از نگاه روانی و ذهنی برای بر عهده گرفتن قدرت آماده است. به این دلیل، بیماری‌های او از همه، حتی درباریان، پنهان می‌شد. امیر خودش هم تا زمان مرگ از نقرس رنج می‌برد، ولی از همگان، حتی درباریان پنهان می‌کرد.

او حتی ولیعهدی حبیب‌الله را به ‌کسی جز جورج ناتانیل کرزن، فرماندار کل هند بریتانیایی، نگفت. امیر خود دلایلی را در کتاب تاج‌التواریخ در این مورد برشمرده؛ از جمله این‌که نکند پسرش برای رسیدن زودتر به سلطنت او را از میان بردارد ـ نگرانی که به باور غلام‌محمد غبار، بی‌مورد نبوده است. با وجود این، حبیب‌الله از ۱۳۰۹ قمری (۱۲۷۰) عملاً زمام امور لشکری و کشوری، بجز امور خارجه را زیر نظر پدرش بر عهده داشت.

حبیب‌الله
Image caption دستورالعمل عبدالرحمان برای درمان مچ‌خوردگی پای ولیعهدش. سمت راست خط حبیب‌الله و سمت چپ دستخط عبدالرحمان است

حبیب‌الله در ۱۴ جوزا/خرداد ۱۲۵۱ در تاشکند زیر کنترل روسیه تزاری به دنیا آمد. وقتی پدرش در ۱۲۷۲ به سلطنت افغانستان رسید، کوشید او را برای جانشینی خود آماده کند. عبدالرحمان خیلی باسواد نبود، اما می‌کوشید که پسرش در آینده پادشاهی باسواد و کاردان باشد. به این منظور، افراد زیادی را مامور تربیت و مواظبت از او کرد.

اسامی سه نفر از طبیبانی که موظف به مواظبت از تندرستی شهزاده بودند، در اسناد آرشیو ملی ذکر شده: میرزا عبدالرحمان، مولوی عبدالرشید و ملا محمداعظم. اعتماد به آنها بیانگر آن است که از نظر امیر به‌شدت شکاک، آنها بالاترین درجه تخصص را در کشور داشتند و خاندان سلطنتی می‌توانست از دانش آنها بهره‌مند شود. امیر دیگر چاره‌ای نداشت، چرا که طبابت مدرن هنوز در افغانستان راه نیافته بود و به پزشکان خارجی اعتماد نداشت.

دستخط حبیب الله
Image caption حبیب‌الله سال‌ها از سردردی و سرگیجه رنج می‌‍برد

گزارش‌ها

این پزشک‌های امیر آینده به صورت شباروزی آماده بودند از سلامت او به صورت دقیقی نظارت کنند. برای اندک‌ترین بیماری شهزاده هر کاری از دست‌شان می‌آمد، انجام می‌دادند. همه این کارها ساعت‌به‌ساعت یا هر روزه به صورت دقیقی به پادشاه گزارش داده می‌شد.

حالا این گزارش‌ها در آرشیو ملی افغانستان نگهداری می‌شود. این اسناد، که شمار آنها به صدها یا شاید هزارها می‌رسد، در چند دفتر محافظت می‌شود. شماری از این اسناد به خط خود حبیب‌الله و برخی دیگر به خط هر سه طبیب او ـ و عمدتاً مولوی عبدالرشید ـ هستند. پاسخ شخص امیر هم در تقریباً همه این اسناد دیده می‌شود.

این گزارش‌ها به صورت نامه‌ به امیر فرستاده می‌شد، سپس امیر در حاشیه آنها برای پسرش دعا ‌یا گاهی توصیه‌ای می‌کرد و به شهزاده پس می‌فرستاد. مفهوم دیگر این نامه‌نگاری آن است که شهزاده نمی‌توانست پدرش را به صورت منظم ببیند.

این نامه نگاری‌ها کاملاً سری بود. در نظام پلیسی سلطنت امیر، درز کردن اطلاعات مربوط به بیماری امیر آینده می‌توانست پیامدهای زیانباری داشته باشد، چرا که مردم به لحاظ روانی باید برای پذیرش پادشاهی کاملاً سالم، چابک، کاردان و بدون هیچ‌گونه نقصی آماده می‌شدند.

تاریخ اسنادی که برای تهیه این گزارش بررسی شده مربوط به هشت سال آخر دوران ولیعهدی حبیب‌الله، از ۲۳ جمادی‌الاول سال ۱۳۱۱ (۱۱ قوس/آذر ۱۲۷۲) تا ۴ شوال ۱۳۱۹ (۲۴ جدی/دی ۱۲۸۰) است ـ از ۲۱ تا ۲۹ سالگی شهزاده. به عبارت دیگر، عبدالرحمان تا هفته‌های آخر زندگی‌اش شخصاً مواظب سلامت جانشین خود بود، در حالی که حال خودش هم خوش نبود.

عبدالرحمان
Image caption عبدالرحمان بیماری‌های خود و پسرش را سال‌ها مخفی نگهداشت

بیماری‌ها و درمان

براساس این اسناد، ولیعهد زخم معده داشته، از سردردی، گلودردی و تب‌ولرز به صورت مداوم رنج می‌برده است. زخم معده، گلودردی و سردردی سال‌های جوانی او را تیره و تار کرده بود. او با بعضی از این بیماری‌ها مانند زخم معده، سرگیجه و تب برای مدت طولانی دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

اگرچه هیچ‌یک از این بیماری‌ها زندگی شهزاده را به صورت فوری تهدید نمی‌کرد، ولی می‌توانست زندگی او را تحت تاثیر قرار دهد و در نتیجه، توانایی او برای حفظ قدرت را کاهش دهد، چیزی که به نظر می‌رسد دغدغه اصلی پدرش بوده است. به همین دلیل بود که پنهانکاری درباره مسائل مربوط به بیماری ولیعهد جدی گرفته می‌شد.

درمان بیماری‌های شهزاده کاملاً ساده و سنتی بود. گیاهان دارویی در محور طبابت بود. هنوز هیچ‌گونه داروی کارخانه‌ای وجود نداشت. خوردن شیرخشت، بنفشه، عناب، شربت نیلوفر و شیره تخم خیار به صورت مکرر به شهزاده تجویز می‌شد.

بیشتر این گیاهان خاصیت مسهل و منضج دارند. این واقعیت بیانگر آن است که زخم معده، نفخ شکم و سایر عوارض گوارشی، مشکل اصلی شهزاده بوده است. در موارد زیادی آنها موفق نمی‌شدند با تجویز این داروها ولیعهد را درمان کنند؛ به همین دلیل به صورت مکرر دست به "اماله" کردن او می‌زدند.

سردردی و سرگیجه، دومین مشکل عمده حبیب‌الله بود. تصور طبیبان این بود که این بیماری ناشی از "بسیاری خون" است، به همین دلیل "فصد" و "حجامت" را تجویز می‌کردند. در شمار زیادی از گزارش‌های روزانه درمان حبیب‌الله خون گرفتن و رگ زدن به عنوان درمان بیماری او ذکر شده است.

در مواردی عبدالرحمان خودش هم تدابیر درمانی تجویز می‌کرد. در موردی دستور داد کبوتری را طوری بالای سر شهزاده سربزنند که خونش روی سر او بریزد. گویی سرگیجه شهزاده به‌سادگی درمان نمی‌شد. سرانجام، امیر کشیدن "نصوار دماغ" را تجویز کرد و وعده داد که یک "قوطی نصوار اعلی" هم برای او پیدا می‌کند.

وقتی پای شهزاده مچ خورد، امیر نسخه دیگری پیچید. در نسخه آمده که پوست دنبه‌ای را روی آتش گرم کنند، زردچوبه خام و رشقه را با هم کوبیده و روی آن بریزند و بعد آن را روی محل آسیب دیده ببندند. امیر افزود که این کار را سه بار تکرار کنند. اما اجرای این دستور نتیجه برعکس داد و فغان ولیعهد را درآورد.

حبیب الله
Image caption بیشتر داروهای مورد نیاز "عطاری" کاخ سلطنتی کابل از هرات و مشهد تهیه می‌شد

کاهش نیروی جنسی؟

برخی از داروهایی که ولیعهد مصرف می‌کرد، کاربرد چندگانه داشتند. از آن جمله عناب، نیلوفر و شیرخشت، علاوه بر درمان تب، سرگیجه و بیماری‌های گوارشی، در کاهش نیروی جنسی نیز موثر بوده است. به نظر نمی‌رسد که او از خواص این گیاهان در این مورد آگاه بوده است.

هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که نشان دهد پزشکان تعمدی در تجویز چنین داروها به این منظور داشتند، ولی از همان زمان تقریباً همه می‌دانستند که حبیب‌الله بیش از حد به زنان توجه دارد. می‌توان فرض کرد که پزشکان می‌خواستند او در این مورد افراط نکند. ولی به صورت دقیق روشن نیست که آنها چرا چنین هدفی داشتند.

به روایت غلام‌محمد غبار، حبیب‌الله پنج زن رسمی داشت. اما به نوشته محمدصدیق فرهنگ شمار آنها به هفت و به گزارش مهدی فرخ، که در ۱۳۰۵ خورشیدی وزیر مختار ایران در افغانستان شد، به هشت زن می‌رسید. او پس از رسیدن به سلطنت چهار همسرش را برای پیروی از حکم شریعت طلاق داد، اما به‌زودی شمار زنان حرمسرایش به ۳۰۰ رسید.

براساس بسیاری از روایت‌های تاریخی، حبیب‌الله "خوشگذران" بود. فرخ می‌نویسد که این امر باعث شد او سرور سلطان، ملکه و مادر امان‌الله، را طلاق دهد و امان‌الله را "عاق" کند ـ چیزی که به نوشته او، زمینه قتل او را با همدستانی گروهی از درباریان در شکارگاه کله‌گوش لغمان در ۱۲۹۷ فراهم کرد.

غبار
Image caption عبدالرحمان تلاش کرد تا پسرش را آماده سلطنت کند؛ در عین حال نگران بود که به دست او از میان نرود. نگرانی‌اش را در تاج‌التواریخ پنهان نکرده (عکس صفحه ۶۹۹ 'افغانستان در مسیر تاریخ'، تالیف غلام‌محمد غبار)

بنابر اسناد معتبری به خط خود امیر حبیب‌الله، می‌توان به گوشه‌هایی از راز و رمز زندگی و سلطنت او پی برد. بررسی دقیق محتوای این اسناد با واقعیت‌های زندگی و حکومت حبیب‌الله احتمالاً می‌تواند تأثیر بیماری‌های او بر زندگی و شیوه حکمرانی‌اش را بیشتر روشن کند.

* این تاریخ متکی به روایت فیض‌محمد کاتب است، اما محمدصدیق فرهنگ ۹ میزان را درست دانسته است که برخی به روایت او استناد کرده‌اند.