- 4 ژوئیه 2016 - 14 تیر 1395
جونو، کاوشگر ناسا پس از پنج سال و طی کردن نزدیک به سه میلیارد کیلومتر مسافت آماده آخرین مانورها برای قرار گرفتن در مدار مشتری میشود.
ساعت ۳:۱۸ بامداد سه شنبه به وقت بینالمللی (GMT)، جونو باید با عملیاتی پیچیده و دقیق سرعت خود را کم کند تا گرانش عظیم مشتری آن را به مدار خود بکشد.
برای این کار، موتور کاوشگر باید در زمان مناسب و به مدت کافی (۳۵ دقیقه) کار کند وگرنه این کاوشگر ۱.۱ میلیارد دلاری ممکن است از کنار مشتری عبور کند و در فضای لایتناهی گم شود.
در طول این مانور، آنتن بشقابی اصلی جونو به سمت زمین نخواهد بود و مرکز کنترل در پاسادنای کالیفرنیا با ردیابی برخی سیگنالهای آنتن ضعیفتر جونو آن را دنبال خواهد کرد.
اگر مانور با موفقیت انجام شود و جونو در مدار مشتری قرار گیرد، در هجده ماه آینده این کاوشگر قرار است از رازهای مشتری پرده بردارد و برای دانشمندان روشن کند که این سیاره از چه ساخته شده و آیا هسته آن جامد است یا نه.
علاوه بر این، بررسی نوارهای ژوپیتر، لکه سرخ بزرگ، کمربندها و ناحیههای مشتری و جو آن همه مد نظر دانشمندان است.
اسکات بولتون، مسئول پروژه میگوید برای شروع عملیات قرار گرفتن جونو در مدار مشتری آرام و قرار ندارد، اما این سیاره غولپیکر او را نگران میکند: "همه چیزِ مشتری عظیم است، این سیاره دوپینگ کرده."
"همهچیز در مشتری "ترین" است. پرتوهایش از تمام سیارات منظومه شمسی شدیدتر است، قویترین میدان مغناطیسی را دارد. سرعت چرخشش بیاندازه زیاد است."
"ما با چنین سیارهای طرف هستیم بنابراین جونو در واقع یک تانک زره پوش است."
برخی از ویژگیهای مشتری:
پرتوهایی که مشتری ساطع میکند محصول میدان مغناطیسی نیرومند آن است که ذرات را با سرعتی نزدیک به سرعت نور از خود دور میکند.
برای محافظت جونو از مشتری، متخصصان مدار جونو را طوری طراحی کردهاند که آن را از پرمخاطرهترین جاهایی که این سیاره را احاطه کرده دور نگه دارند.
علاوه بر این دستگاههای حساس الکترونیک و سیستم کنترل جونو را در جعبههایی با دیوارههای ضخیم تیتانیومی قرار دادهاند.
با این حال انتظار میرود که برخی دستگاههای جونو مثل دوربین آن پیش از پایان رسمی مأموریت در فوریه سال ۲۰۱۸ از کار بیفتند.
هایدی بکر یکی از مهندسان پروژه میگوید که موفقیت جونو صد در صد بستگی به مقاومت "زره" آن دارد: "بدون این لباس محافظ، جونو در معرض بیش از بیست میلیون راد اشعه قرار میگیرد، مثل این است که کسی در یک سال صد میلیون بار از دندانش عکس رادیولوژی بگیرد."
اما برای به دست آوردن اطلاعاتی که مد نظر دانشمندان است جونو باید به فاصله کمتر از پنج هزار کیلومتری ابرهای بالای سیاره برسد.
این مدارگرد به ۹ دستگاه مجهز است که برای مطالعه شفقهای پرشکوه مشتری طراحی شدهاند، این دستگاهها باید بتوانند از ورای لایههای متعددی که سیاره را مخفی نگه میدارند به آن نگاه کنند.
یکی از سوالات اصلی تعیین میزان آبی است که در جو مشتری وجود دارد، این نشان میدهد در زمان شکلگیری منظومه شمسی، در محدودهای که مشتری قرار دارد، چقدر آب وجود داشته است.
دانشمندان در مورد مرکز مشتری مدلهایی را پیشنهاد کردهاند، اما برای آزمایش این نظریات هیچ راهی وجود ندارد، در زمین امکان ندارد بتوان این مدلها را بصورت آزمایشگاهی بازسازی کرد.
فرن بگنال یکی از متخصصان پروژه میگوید: "فشار جو کره زمین یک بار است، فشار مرکز مشتری هشتاد میلیون بار است. این فشار مثل این است که هزار فیل روی هم قرار بگیرند و پایینترین فیل روی نوک یک درفش ایستاده باشد."
جونو در گردش به دور مشتری، مسیر بیضوی بزرگی را طی میکند که یک دور کامل آن بیش از ۵۳ روز طول میکشد. در اواسط اکتبر (تقریبا سه ماه دیگر) دوباره موتور جونو روشن میشود تا این مدار کوچکتر شود و جونو هر دو هفته یکبار مشتری را دور بزند.
پایان کار جونو با فرمان سقوط به داخل جو مشتری فرا می رسد.
به این ترتیب دانشمندان مطمئن می شوند که جونو در قمرهای مشتری سقوط نمیکند و باعث آلودگی آنها نمیشود، بخصوص اینکه احتمال داده میشود که نوعی حیات میکروبی در اروپا، کوچکترین قمر گالیلهای مشتری، وجود داشته باشد.
ناسا اعلام کرده که در یکی از اقمار مشتری موجودات فرازمینی پیدا نکرده.
این آژانس فضایی اخیرا اعلام کرد که بر سطح اروپا، قمر سیاره مشتری، "فعالیتهای شگفتیآوری" مشاهده کرده.
اما پیش از اینکه مردم بیش از اندازه هیجانزده شوند، ناسا در توییتر گفت که این مشاهدات ربطی به "موجودات فضایی" ندارند.
در عوض به نظر میرسد که این تحقیقات "مدارک شگفتیآوری دال بر فعالیتهایی پیدا کردهاند که شاید به وجود یک اقیانوس زیرسطحی در اروپا مربوط باشند".
قرار است جزئیات دقیق این کشفیات در روزهای آینده به اطلاع عموم برسد.
البته هیجان مردم از احتمال وجود حیات در اروپا کاملا هم بیاساس نیست.
در پی بررسیهایی که در ابتدای امسال انجام گرفت، ناسا اعلام کرد که تحقیقی که روی شرایط موجود در اقیانوسهای اروپا انجام شده نشان میدهد که "انرژی شیمیایی موجود در محل ممکن است تعادل لازم برای وجود حیات را داشته باشد".
دانشمندان "اعتقاد جدی" دارند که احتمالا "اقیانوسی عمیق با آب مایع شور" زیر پوسته یخی این قمر قرار دارد.
به گفته ناسا، سیاره مشتری ۵۲ قمر که به طور رسمی نامگذاری شدهاند، دارد ولی دانشمندان اقمار بیشتری هم کشف کردهاند.
۱۴ قمر دیگر هم کشف شده که هنوز به طور رسمی نامگذاری نشدهاند. مشتری چهار قمر بزرگ به نامهای گانیمد، کالسیتو، آیو و اروپا دارد.
چطور میشود که ریچارد راجرز، یکی از جسورترین و جریانسازترین معماران مدرن که آثارش در دانشکدههای معماری - به خصوص در ایران - با ستایش و جزء به جزء مطالعه میشوند، خودش در یک خانه قدیمی قرن هجدهمی زندگی میکند؟ آیا یکی از پرچمداران معماری امروز ترجیح میداد معمار یک کلیسای قرن پانزدهمی میبود؟
پاسخ را باید در روح زمان که در یک اثر معماری جاری میشود دید، چیزی که یک اثر معماری نوساز هنوز از آن بیبهره است. بعید است یک معمار خوب - در این نمونه راجرز - از این ویژگی معماری بیخبر باشد. معمار و غیرمعمار، تلفیق زیبایی کاربردی، اصالت و تاریخ برای هر کسی ترکیبی است مطبوع و بیجایگزین. برای همین هر سال بخش قابل توجهی از مبالغ صرف شده در ساز و کار معماری به بازسازی، مرمت و احیای بناهای تاریخی اختصاص دارد.
مرمت آثار معماری به جز حفظ میراث فرهنگی یک کشور، به حفظ اصالت بافت شهرها و یا طبیعتی که بنا در آن قرار گرفته کمک میکند. در این حالت آثار معماری میتوانند به جز ارزش تاریخی به یک جاذبه گردشگری هم تبدیل شوند.
به عنوان مثال بریتانیا را در نظر بگیرید: در هر جهتی که از لندن حیرت کنید غیرممکن است در دل چمنزارها و تپههای سبز به ویرانه قصرهای قدیمی که در اثر جنگهای داخلی، هجوم نظامی و عوامل طبیعی نابود شدهاند برنخورید. این ویرانههای سنگی یکی از ویژگیهای اساسی هویت مناظر طبیعی بریتانیاست.
اما معماری خلاق ثابت کرده که حتی ویرانههای به ظاهر مرمت نشدنی این قابلیت را دارند که به آثاری زنده تبدیل شوند، بدون این که هویت و اهمیت تاریخی خود را از دست بدهند.
مثلاً قصر قرن شانزدهمی آستلی در وارویک شایر را در نظر بگیرید که بعد از یک آتشسوزی در سال ۱۹۷۸ در حالی که فقط پوستۀ بیرونیاش باقی مانده بود، به حال خود رها شد. سالها بعد با همکاری بین مالک بنا و معادلِ بریتانیایی سازمان میراث فرهنگی منطقهای، طرح مرمت بنا به عنوان یک هتل کوچک آغاز شد و اجرایش در سال ۲۰۱۲ به پایان رسید.
البته که طرح نهایی مخالفان و موافقان خودش را داشت، اما من در اینجا به عنوان یک نمونه مهم و موفق آن را ذکر کردم، برای این که اولین طرح مرمتی بود که در سال ۲۰۱۳ برنده جایزۀ معماری استرلینگ - معتبرترین جایزه معماری بریتانیا - شد که معمولاً به طرحهای معماری تازه داده میشود.
در حاصل درخشان این طرح احیا، تلفیق بهترین امکانات فنی امروز را با زیبایی و اصالت گذشته میتوان دید، چیزی که آدم برای تک تک بناهای رو به تخریب، اما اعلای اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، تهران و دیگر شهرهای ایران آرزو میکند.
در ایران یک آگاهی تاریخیِ نه چندان قدیمی، اما به هر حال نهادینه شده در مورد مرمت و حفظ آثار معماری وجود دارد که به دوره پهلوی اول برمیگردد. این آگاهی و برنامهریزی و عمل متعاقب آن در سالهای اخیر به دلایل متعدد مورد غفلت و حتی گهگاه در دوراهی بین پول و اصالت، مورد خیانت قرار گرفته است.
برخی از راهحلها برای مهار این سیر، بدیهی و آشکارند و هر کارشناسی با ذرهای احاطه بر موضوع و شرایط موجود، آنها را به خوبی میشناسد. اما مشکل این دسته، مانند خیلی موارد دیگر در ایران، این است که آنها ضمانت اجرایی ندارند یا چنان که باید جدی گرفته نمیشوند. بعضی از راهحلهای کلیدیای که با تبدیل شدن به قانون بیچونوچرا میتوانند میراثهای معماری ایران را نجات دهند شامل اینها میشوند:
تعیین حریم: یکی از آسیبهای جدی وارد به بناهای تاریخی، تعرضی است که به حریم آنها میشود. عدم توجه به حریم نه تنها هارمونی بین بنا و بافت را به هم میریزد بلکه خاکبرداری یا تخریب غیراصولی بناهای مجاور و اخیراً بلندمرتبهسازی خودش به تخریب غیرمستقیم یک بنای تاریخی میماند. همین طور دیده شده که بناها ثبت میشوند، اما تعیین حریم نمیشوند که معنایش ناتمام گذاشتن کار حمایت از یک بنای تاریخی است.
حمایت جدی از مالکان خصوصی: میراث فرهنگی باید اما و اگرها و هزارتوهای اداری پیش روی مالکان را بردارد تا هر شهروند صاحب یک بنای تاریخی نه تنها به آن چه در تملک دارد افتخار کند، بلکه احساس کند بیشتر از مالک یک ساختمان معاصر مورد حمایت قرار دارد. مالک باید رابطهاش با میراث فرهنگی را حمایت کامل ببیند و نه محدودیت غیرمنطقی.
مرمت صحیح: در حد وفادار ماندن به همان چیزهایی که مرمتگر و معمار در کتابهای تخصصیاش آموخته است.
حرمت به بافت کهن شهر: تطبیق طرحهای گسترش شهری با ارزشهای تاریخی و یا به عبارت دیگر پیوند جدیتر بین شهرداریها و سازمان میراث فرهنگی.
راهکارهای دیگری نیز وجود دارند که با بالا رفتن تعداد بناهای ثبت شده ضرورتشان احساس میشود. مثلاً درجهبندی اهمیت تاریخی بنا و بعد وارد عمل شدن و اختصاص دادن نیرو و بودجه بر اساس آن درجهبندی. در این شکل از اولویت قائل شدن مرمت بناهایی که ارزش بیشتری دارند سریعتر از نمونههای مشابهشان انجام میشود.
تغییر کاربری خلاق موضوع مهم دیگری است که باید در مرمت بناها درنظر گرفته شود. همیشه لازم نیست یک بنای قدیمی با همان کاربری سابق احیا شود، یا در کلیشهای آشنا به یک موزه دیگر تبدیل شود. بسیاری بناها قابلیت و ظرفیت یک موزه را ندارند، اما به عنوان یک مرکز فرهنگی، یک رستوران یا یک مرکز اقامتی میتوانند جان دوبارهای بگیرند.
پیدا کردن کاربریهای متناسب با بافت شهریای که بنا در آن قرار گرفته هم میتواند با الهام از خود بافت باشد و هم طبیعتاً در ک انتخاب درست، در دراز مدت میتواند روی بافت تأثیر بگذارد.
البته که تقریباً بیشتر این راهحلها قبلاً توسط دستهای خلاق از معماران ایرانی آزموده شده است. آثار مرمت شده زیر تنها چند نمونه است از هنر مرمت و احیای بنا و افزودن قابلیتها و کاربریهای تازه به آن بدون این که هویت اصلیاش مورد چالش قرار بگیرد.
در سال ۱۳۸۷، فضایی در محوطه کتابخانه اسناد ملی ایران شیراز که پیشتر کارخانه نساجی بود، در طراحی خلاقانه امیر عباس کاشف به یک گالری هنری تبدیل شد. یکی از ویژگیهای این طرح، حفظ ماشینهای نساجی زنگ زده و از کار افتاده کارخانه سابق در فضای امروزی بود: در طراحی فضاهای داخلی، همه این ابزار قدیمی با اشیاء نمایشی گالری و بخشی مهم از جذابیت آن بدل شدهاند. بازدیدکننده میتوانند زیبایی این ماشینهای ساده و با وقار را در فضای مدرن و پر نور گالری دریابد.
این شاهکار معماری و برنده جایزۀ معماری آقاخان در سال ۲۰۱۳ نمونهای است از مرمت علمی یک اثر معماری با احترام کامل و بدون دخل و تصرف در کاربری و مصالح بنا که از نظر مقیاس در نوع خودش مثال زدنی است و نشان میدهد که امکانات لازم برای اجرای پروژههای مشابه در ایران وجود دارد.
این ساختمان مسکونی دورۀ قاجار در سال ۱۳۸۱ به فهرست آثار ملی پیوست و ده سال بعد از آن توسط شهرداری منطقه خریداری شد تا طرح مرمت آن آغاز شود. کار طرح تازه به برادران مرصعی سپرده شد و پروژۀ مرمت شده سال گذشته افتتاح شد. این کار مرمت نمونه اخیراً توسط یونسکو تقدیر شده است.
اگر به دیدار این ساختمان میروید که دارد به عنوان دفتری وابسته به شهرداری از آن استفاده میشود که کاربری بسیار محدودی برای بنایی است که به تمام شهروندان تعلق دارد، دیدن یک برج سر به آسمان کشیده در پشت آن مثال روشنی است از این که چظور عدم تعیین حریم معنایش خنثی کردن بیشتر زحماتی است که برای احیای یک بنا کشیده شده است.
در سال ۱۳۹۲ سازمان میراث فرهنگی قزوین تصمیم گرفت یکی از سراهای موجود در مجموعه تاریخی قاجاری سعدالسلطنه که کار مرمت آن تازه به پایان رسیده بود را به یک مرکز موسیقی تبدیل کند.
تیم طراحی پدرام پاکزاد و فرهاد خادم پور تصمیم گرفت از ایجاد کنتراست بین مصالح سنتی به کار رفته در بنا با مصالح تازه و ایجاد تضادهای جذاب نه تنها رنگ و بویی امروزی به بنا بدهد، بلکه با این همنشینی حساب شده ارزش های بنا را به بازدیدکننده یادآوری کند. به علاوه چون هدف این پروژه تبدیل بنا به خانه موسیقی بود، ایدههای زیادی در طراحی اجزای داخلی بنا - به خصوص مبلمان و دکوراسیون - از خود موسیقی الهام گرفته شده. (مثلاً در نور دهی سقف سعی شده حالت نتهای موسیقی القا شود.)
اولین زندان مدرن ایران که در سال ۱۳۰۸ توسط رضاشاه افتتاح شد با سر رسیدن دهه چهل شمسی و ساخته شدن زندان اوین اهمیتاش را از دست. این افول تا همین اواخر ادامه پیدا کرد تا این که که بلاخره در سال ۱۳۸۳ تعطیل شد.
اگر پیگیریهای مردمی نبود، این زندان در همان سال ۱۳۸۳ توسط شهرداری تخریب شده بود، اما هیچکس تصور نمیکرد که یکی از افسردهترین و ناخوشایندترین فضاهای معماری که بشر میتواند بسازد در یک مرمت حساب شده به چنین فضای مطبوعی تغییر هویت بدهد. زندان دیروز، حالا باغ موزه قصر نام دارد.
احیای این فضا نشان میدهد که چطور میشود با بنا به عنوان یک سند زنده تاریخی برخورد کند، سندی که هر دیدار با آن بخشی از هویت ملی و تاریخی یک کشور را به بازدیدکننده یادآور میشود.
اگر کیت مکویلیامز، از هر کس که سن او را می پرسید یک پنی می گرفت، تا حالا کم پولی به دست نیاورده بود
شرکت هواپیمایی ایزیجت، میگوید که او جوانترین خلبان زن این شرکت هواپیمایی تجارتی است.
کیت مکویلیامز، به ۱۰۰ نقطه جهان پرواز میکند و میگوید که بیشتر مردم وقتی از سن او باخبر می شوند تعجب می کنند و تحت تاثیر قرار میگیرند.
سال گذشته هواپیمایی ایزیجت، اعلام کرد که در نظر دارد تعداد خلبان های زن خود را افزایش دهد.
البته کیت، در جهان جوانترین زنی نیست که شغل خلبانی را انتخاب کرده.
وقتی که کیت، سیزده ساله بود، تمرینهای پرواز را شروع کرد ولی در مصاحبه با خبرگزاری پرس آسوسیشن، گفته که هرگز فکر نمی کرد روزی خلبان هواپیماهای مسافربری شود.
با این وجود، او پس از تمرینهای پرواز در ساتهمپتون، در ماه مه ۲۰۱۱ به عنوان کمک خلبان، کار خود در شرکت هواپیمایی ایزیجت را شروع کرد.
پس از گذراندن دوره سرخلبانی، اخیرا ایزیجت او را به مقام خلبانی ارتقاء داده.
کیت می گوید: "شخصا فکر نمی کنم که سن من مهم است. من مانند سایر سرخلبانها همان دوره آموزشی را طی کردهام و قبول شدهام. معمولا این خدمه پروازی هستند که سن من را می پرسند ولی بعضی وقتها مسافران هم همین سؤال را میکنند.
"وقتی به آنها میگویم ۲۶ سال دارم، از موفقیتهای من در این سن کم، به نحو خوشآیندی تعجب می کنند و تحت تاثیر قرار میگیرند."
کیت، برای این که به فرودگاه گتویک که مورد استفاده هواپیماهای ایزیجت است نزدیک باشد، از محل زندگیاش در شهر کارلایل در شمال غرب انگلستان، به منطقه ساری، که با فرودگاه گتویک فاصله زیادی ندارد نقل مکان کرده.
از این فرودگاه او با هواپیماهای ایرباس ۳۱۹ آ و ۳۲۰ آ به سراسر دنیا از جمله ایسلند، اسرائیل و مراکش پرواز میکند.
او میگوید: "برنامه پروازهای من خیلی متغیر است به همین جهت به ندرت در طول یک ماه به یک مقصد دو بار پرواز میکنم. همین موضوع پروازهایم را برایم جالب میکند."
حدود ۵ درصد خلبان های هواپیماهای مسافربری زن هستند.
سال گذشته ایزیجت اعلام کرد که می خواهد شمار خلبان های زن خود را به ۱۲ درصد افزایش دهد.
جولی وستورپ، رئیس سازمان خلبانهای زن بریتانیایی، امیدوار است که زنان بیشتری با الهام از کیت مک ویلیامز، حرفه خلبانی را انتخاب کنند.
جولی وستورپ میگوید که هم سازمان خلبانهای زن بریتانیایی و هم ایزیجت میدانند که برای دختران و زنان جوان هنگام انتخاب شغل، زنان خلبان به عنوان مدل و سرمشق تا چه حد اهمیت دارند و به همین جهت به همکاری برای ترغیب زنان جوان به انتخاب شغل خلبانی ادامه میدهند.
لئو ده ساله است. بیشتر زندگیاش دختر بوده، اما این تابستان برای اولین بار به مادر و پدرش گفت احساس میکند یک جای کار ایراد دارد. به کمک آنها و پس از مدتی تحقیق، به این نتیجه رسید که نه پسر است نه دختر - یا در واقع هم پسر است هم دختر. گرچه فعلا اسم پسرانه انتخاب کرده و مثل پسرها لباس میپوشد.
داستان لئو را از زبان خودش بخوانید.
من پسر نیستم.
فکر میکردم پسرم، چون دختر دختر هم نیستم. مدتی امتحان کردیم، دیدم نه، نمیشود.
بعد کمی تحقیق کردیم دیدیم اصطلاحش "خارج از جنسیت" است... و واقعا درست است. تعریف من است.
یادم نیست اولین بار که فهمیدم یک جای کار ایراد دارد چند سالم بود.
اول به معلمم گفتم. دلخور شده بودم که چرا توی نمایشی که قرار بود بازی کنیم هیچ دختری نقش شخصیت پسر را بازی نمیکرد.
یادم است در گوش خانم معلم گفتم "من دختر نیستم."
فکر نکنم فکر کرد دروغ میگویم. اما چون اصلا عادی نیست، فکر کنم فکر کرد حسم آن چیزی که میگویم نیست.
بعد با مامان صحبت کردم. مطمئن بودم کمکم میکند، ولی چون مطمئن نبودم حسم واقعا همین است یا نه، فکر کردم بهتر است صبر کنم تا مطمئن شوم. ولی بعد فکر کردم صبر کردن هم کمکی نمیکند.
نگران بودم
مامان خوب گوش کرد. برایش مهم بود.
گفت "اگر پسر باشی میخواهی اسمت چی باشد؟ تو همیشه با پسرها بیشتر میپریدی. فکر میکنی مرد دگرجنسگرا باشی یا همجنس گرا؟"
اگر یک خانواده دیگر بود، ممکن بود بخندند، باور نکنند. یا ندانند باید چه کار کنند، و کاری نکنند. نمیدانم اگر خانواده من آنجوری بود چه کار میکردم.
خلاصه خوششانس بودم. خیلی خوشحالم که مادر و پدرم اینقدر خوبند.
توی مدرسه هم همه خوب بودند. خانم معلم به کلاس، و به همه دوستهام، گفت. بچهها گفتند "چه جالب."
چون توی کلاس همه ۱۰ ساله و ۹ سالهایم، برای کسی مهم نبود.
بیشتر با هم بازی میکنیم. در مورد مسایل شخصی حرف نمیزنیم.
یک بار من و یکی از دوستهام که دختر است توی ماسهها بازی میکردیم.
گفت: "پس تو پسری؟"
گفتم: "نه. نه پسرم نه دخترم. خارج جنسیتام. وسط (دختر و پسر) ام."
گفت: "یعنی هیچکدام نیستی؟"
راستش اینطور نیست که فکر کنم هیچکدام نیستم. هر دو هستم.
مثلا من دوست دارم بروم دستشویی پسرها، چون آنجا راحتترم. اما اجازه نمیدهند. ولی فکر میکنم باید بتوانم بروم.
خارج از جنسیت به کسی گفته میشود که خود را مذکر یا مؤنث نمیداند. ممکن است فکر کند هر دو است، یا چیزی بینشان. گاه جنسیتشان با گذشت زمان تغییر میکند، گاه اصلا با هیچ جنسیتی احساس نزدیکی نمیکنند.
البته میفهمم، چون پسرهای بزرگتر هم توی همان توالت میآیند و ممکن است خوششان نیاید یکی که آن چیزی که آنها دارند ندارد آنجا باشد.
خودم فکر میکنم آن چیزی که هستم پسر پسر هم نیست. یک چیز دیگر است. اما هر بار که حرف شلوار میشود راجع به جنسیت من حرف میزنند.
وقتی بزرگ شدم، تصمیم میگیرم چی هستم.
بدنی که مال هر دو جنسیت باشد نداریم. کاش یک جور بدن دیگر هم بین این دو تا بود.
بزرگتر که بشوم دیگر به این راحتی نمیتوانم بگویم دختر نیستم.
الان هم سینهبند میبندم. ولی اگر لباس گلوگشاد بپوشم کسی متوجه نمیشود.
مردم بیشتر از همه چیز به سینه توجه میکنند.
هر وقت کسی میگوید "پسر" یا "دختر" حرفشان را قطع میکنم. میگویم: "ببخشید، من نه پسرم نه دختر." توضیح بیشتر هم نمیدهم.
اگر کسی چیزی بپرسد جواب میدهم، ولی نباید همیشه موضوع حرف همین باشد. من کلی چیز جالبتر از این هم دارم.
از ریش هم خیلی خوشم میآید. دوست دارم داشته باشم.
میشود از سرت مو برداری روی چونهات بکاری. بلند میشود میشود ریش.
بعضی آدمهایی که بدنشان بدن دختر است این کار را میکنند. پدر دوستم گفت میشود. شاید هم اشتباه کرده باشد.
اگر میشد بدون هورمون مردانه یا چیزهایی که جلوی هورمون زنانه را میگیرد این کار را کرد... البته باز هم همه میگفتند: "ریش آن آقا را ببین."
من دوست ندارم مردم آقا یا خانم صدایم کنند. ولی میدانم که این کار را میکنند. فکر نکنم بشود کاری کرد.
الان خیلی خوشحالتر از قبل هستم. آرامترم. میتوانم بدون اینکه خجالت بکشم در موردش حرف بزنم.
لازم نیست آدمها درکم کنند. همین که بیتربیتی نکنند کافی است.