بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

زندگی نیکی بعداز باز نشسته شدن .


زندگی نیکی بعداز باز نشسته شدن .
نیکی بعداز 54 سال کار کردن در تهران باتمام  زحماتی که کشیده تا سال 1390 باتماه بخر بفروشهایی که انجام داده فقط یکواحد آپارتمان  و1200متر زمین در یکی از روستا های مازندران اطراف چمستان که سال 1383 خریده برایش مانده بامقداری پول نقد.
 با 30 سال سابقه کار باز نشسته شد ..نیگی چهار فرزند ازسی وپنج ساله تا چهل وپنچ ساله دارد که سه نفر شان ازدواج کردند رفتند یکی ازآن ها گه پسر است بانیکی زندگی می کند. حالا بازنشسته شده به فکر کاری برای سرگرم شدن خودش است  تا اینکه  با پولی که

برایش ماند بود توانست سه دانگ ازسرقفلی مغازه کوچک  هشت متری باجوازطلا فروشی که حدود ده سال بسته بوده رابه صورت قولنامه ای خریداری کند آنجا کار تعمیرات طلا انجام‌ بدهد تمام مخارج راه اندازی تعمیرات داخل مغازه وکلیه مالیات دارایی  وغیره راخودش پرداخت کندتا زمانی که توانست سه دنگه دیگر را به شرط اینکه مالک سرقفلی بتواند سند بزند درآن مغازه کارکند  . نیکی دیگه سرمایه زیادی نداشت مغازه ششدانگ خریداری کند چون علاقه به کارتعمیرات طلا و نقره داشت توانست  مدرک ومجوز تعمیرات را بگیرد درنتیجه مشغول به کار شد کم کم مغازه را راه‌اندازی کرد

درآمدی متوسط داشت ولی سختی هایی هم داشت چندسالی که کار کرد زیاد پیشرفتی نداشت مخارج مقازه زیاد بود در محدوده کاری خوبی نبود فقط مخارج زندگی  تامین می‌شد دردسرهای زیادی داشت رفت رفته درآمد کمتر شد می خواست مغازه رابفروشد  نمی توانست    چون سرقفلی بود ومالک اجازه فروش  نمی داد مگر اینکه به خودش بفروشد  ولی مالک خیلی ارزون می‌خرید خلاصه مدتی خودش را سرگرم کردتا اینکه کل ملک را مالکین دونفرباجناق  شریک بودند برای فروش گذاشتند.   خریدار پیداشد قرار شد کل ملک را با   مغازه ها یش باهم بخرد  چون می خواست  تخریب و نوسازی کند  . نیکی  که سه دانگ از مغازه بنامش بودبرای سه دانگ دیگر مغازه به حاجی زنگ می زنه  اگرسه دانگ مغازه را فروشنده هستیدخریدار هست اونهم میگه من سه دانگ خودم را واگذار کردم  ولی به من سپردند اگه مشتری بود فروشنده هستم  نیکی آدرس خریدار سه دانگ را می گیرد می رود پیشش میگه سه دانگه  مقازه که ازحاجی خریدید به من گفت می فروشیدچون سه دانگش من خریدم  تعمیراط طلا دارم ولی محله اش برای کار خوب نیست  من هم میخوام به فروشم اکه میخواهید شما بخرید طرف جای مغازه را قبلا دیده بوده می گه من نمی خوام به خرم شما چند می خریدنیکی می گه چند قیمت گذاشتید طرف  می گه مدارکش همین جاست   یکصدملیون تومان میگیرم وکالت بلاعزل نام شما میزنم همه مخارجش با شماخلاسه چونه میزنه تا نوهزارتومان می خرد .

 مغازه نیکی  مشگلش حل میشو د هرسه مغازه درباره قیمت سر قفلیهای مغازهها باهم بعاز چند بار جلسه به توافق می رسند نیکی قیمت ششدانگ  مغازه راتاسیصد هزلر تومان قولنامه می نویسه به شرطی که بدهی های دارایی ومفاسه حساب وکل بدهی شهرداری رابرداخت کند  . بیعانه دریافت می کند  تا برای مفاسا حساب  دارایی و شهرداری را بگیرد . تقریبا دوماه طول کشید تااز دارایی وشهرداری به توانند مفاسا بگیرد مغازه نیکی درحدودهفت  سال همه ساله اظهار نامه رابامبلغ دوملیون تومان رد کرده بود وقتی دارایی برای تصفیه بدهی ها  رفت برای یک مغازه هشت متری میدان رشدیهمنطقه 11بود که اصلا درآمدی نداشت سالیانه سیزده ملیون تومان از سال88 تا 95 مالیاط نوشته بودن با چه قدر رفت وآمد فقط تادوسالش تونست کم کند تقربا شست ملیون توما ن به غیرازاظها رنامه ها که همه ساله دوملیون تومان پرداخت کرده بود پرداخت کردتا مفا ساحساب کرفت بردند دفتر خونه وکالت بلا عزل  زدن به نام مالک جدید با پولی که برای نیکی  مانه بود از فروش آن مغازه دیگه جایی نمی توانست مغازه بخرد به خاطر اداره دارایی که واقعا در حقش ظلم شد خیلی ناراهت بود دیگه فکر مغازه خریدن نمی کرد.

درسال 1386 زمینی به متراج 1216 متر درمازندران بین شهر آمل و نور   محدوده چمستان  روستا ی جلیکان علیا روبروی دیوار بهدشت خریده بود که در آینده بتواند درخت کاری کند ویک ویلای کوچک بسازد چون پول کافی  نداشت همچنان مانده بود سال 1393 بود که همسایه بقلیش  زنگ میزنه  اگه دوست داری بیا باهم مشترکا درخواست مجوز چاه بدهیم تا یک حلقه چاه بکنیم آب داشته باشیم  درخت بکاریم  خونه بسازبم اگه مجوز چاه بگیریم بعد می توانیم برق هم بگیریم .نیکی قبول کرد تا  اینکه مجوز یک چاه شش یا هفت متریرا گرفتند  اهداث کردند.   ولی بدلیل ردشدن برق فشار قوی از بالای زمین شان اداره برق گفتند باهزینه خودتان باید رفع حریم گفتند هزینه زییادی داشت  نتوانستن برق بگیرند هچنان چاه بدون استفاده ماند  . 

تا اینکه نیکی  سال 1395بعد از فروختن مغازه  وخلاص شدن از دست دارایی شهرداری تهران  به شمال آمد که زمین را سربزندباکمال تعجب می بینه که یک انباری 

سمت درب ورودی ساخته اند وداخل هم مقداری چوب ریختن ویگ قپان بزرگ ماشین نصب کردن چوب فروشی راه انداختن سیم  برق هم از زمین روبرویی  کشیدن

شخصی که ادعا می کردمن زمین را  اجاره کردم  ظاهرا بازمین بغلی من اشتباه شده بوده باپیگیری تخلیه کرده رفتند.  با شرایتی که پیش آمده بود نیکی باسرمایه ای که داشت تصمیم گرفت  خونه ای بسازه والباقی زمین را درخت کاری کند نقشه ای برای ساخت خونه داخل زمین مشخص می کند.   بایک سازنده از بو میان محل قرارداد نوشته و   پی ریزی وآلماتوربندی را کنترات میده انجام می دهند و سفت کاری وبقیه کارهارا خودش بنا وکارگر تهیه کرده باکمک  ونظارت خودش کم کم انجام می دهد   نزدیکه دوسال که خیلی وقت ها تنها بود اولش که جای  خواب نداشت ویلایی کوچک پسراش شریکی در روستای ورازده علیا تقریبا سه کیلومتری محل زمین فاصله داشت  به تنهایی زندگی می کرد تااینکه کم کم ساخت خونه به جایی رسید که بتواند خونه خودش زندگی کند وپیگیری کارها باشد. تمام کارهای برق  ولوله کشی آب را  خودش وبادامادش که پسردایی ش هم بو انجام داد با حقوق بازنشستکی  ومقداری طلا داشت کم کم تا دوسال طول کشید تکمیل کند .  ( نا گفته نماند شغل اصلی نیکی  تاسیساتی بود) بعداز ساختن خانه محل درخت هارا مشخص کرد .

  چون زمین نزدیک چندین سال بدون استفاده بوده خاکش برای کاشت درخت خوب نبود خاک روس وسنگ داشت چند ماشین خاک ومقداری کود باخاک زمین مخلوت کردندبعد درحدود120 اصله درخت میوه مرکبات وسیاه ریشه وچند عدددرخت گل کاشتند. به خاطر علاقه ای که به باغبانی دارد به درختها رسیدگی می کند .  وتمام کارهای باغ  و ویلا را خودش رسیدگی می کندبعاز اتمام وتکمیل بنایی باهمسرش دردر همان جا سکو نت دارد گاهی به تهران برای دیدن فرزندان ونوه هاش می روند  یا آنها به دیدنشام می آیند. باماهیانه دریافتی ازتامین اجتمایی  وگاهی هم اگر کارلول کشی آهنکری  پیش بیاد انجام  میدهدکمک خرجی درمی آید.  تا اینکه درسال 1397 درخواست انشعاب برق و گازدادکه از شرکت گاز انشعاب دریافت گرفت ولی اداره برق پس از ثبت  در سامانه و پیگیری زیاد بازدید کردند گفتند تعدادی تیر برق فشا ر قوی از داخل زمین های شما رد شده به طرف زمین های بهدشت باید جمع آوری کنید رفع حریم نماییدتا بتوانید انشعاب برق بگیرید . با پیگیری که انجام دادنذ تیر برق ها که تقریبا 11 عدد بود مربوط به شرکت بهدشت بود مراجعه کردند  مسؤل شرکت گفتند خودتان اقدام به جمع آوری نمایید  شرکت هزینه ای نمیتواند بکند با توجه به هزینه ی زیادی که داشت موفق به جمع آوری تیربرق ها و جابه جایی تیر برق ها و  نشدند. بعداز چند سال زمینهای بقل  دستی ساخت شد  تعدادی همسایگان و مغازه داران با هم مبالغی مشارکتی که سهم  هرکدام چهل ملیون تومان شد برای جابه جایی تیر برق ها و رفع حریم با هماهنگی اداره برق به پیمانکار توسط یک نفر که   از همسایه ها مالک یکی از قواره زمین های ماست انتخاب وانجام   دادند وبعداز پایان کار باسرمایه خودش درخواست تابلو برق کرده  و اداره برق ترانس برق درنزدیکی زمینش گذاشته وایشان کنتور برق گرفته است نیکی هم باتوجه به اینکه درسال 1396 خانه را  احداث کرده برای درخواست برق مراجعه کردموفق به دریافت برق نشد .  اول گفتند باید پروانه چاه را تمدید کنید بعد از ثبت در سامانه وپیگری پروانه چاه را  تمدید کردند بردند گفتند می آیم بازدید بعد چندروز برای بازدید آمدند موقیت ملک وفاصله خونه وتیر برق را اندازه گیری کردن نقشه خونه راکشیدن رفتند خبری نشد تااینکه به شرکت توزیع نیروی برقق  مازندران مراجعه کردند تا حالا که خبری نیست هیچ جواب قنع کننده ای ندادند در صورتی که تابلو برق درسی متری خونه نیکی هست همچنان از کنتر همسایه ها برق گرفته که مشگلاتی دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد