بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

حلب؛ 'زیباترین و دلنشین‌ترین شهر جهان'

حلب؛ 'زیباترین و دلنشین‌ترین شهر جهان'

  • 11 دسامبر 2016 - 21 آذر 1395
Image copyright Aleppo National Archives

در نبرد بی‌پایان حلب، در روزهایی که کهن‌ترین شهر سوریه به تلی از خاک بدل می‌شود، یک مرد سوری در تلاشی مدام است تا چهره شهرش را آن‌طور که پیش از جنگ بود، حفظ کند.

اندکی بیش از ده سال پیش، علا السید به زیرزمین خانه پدری همسرش رفت که دنبال چیزی بگردد. سال‌ها بود کسی به آن صندوق‌خانه نرفته بود. آنجا، بین تیروتخته‌های خاک‌گرفته گنجینه‌ای یافت از بیش از صد عکس که اجداد همسرش در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ از زندگی روزانه در حلب گرفته بودند.

.
.

می‌گوید: "هرچه بیشتر تاریخچه عکس‌ها را کاویدم، از تاریخ محله‌ها و ساختمان‌های شهر بیشتر یاد گرفتم."

سال ۲۰۱۰ مجموعه‌ای از عکس‌ها را در قالب کتابی به نام "تاریخ حلب به روایت تصویر" چاپ کرد. دو سال بعد سوریه به آتش کشیده شد. هر خمپاره‌ای که به سوی شهرش پرت می‌شد، هر بمبی که در زادگاهش منفجر می‌شد، گویی ضربه‌ای به پیکر خودش می‌زدند.

.

سرانجام، سال ۲۰۱۳ که چند کتابخانه مهم شهر ویران شد و هزاران برگ سند تاریخی سوخت، آستین بالا زد. عزم کرد یک نسخه دیجیتال از هر سند یا عکس تاریخی که پیدا کرد تهیه کند و روی اینترنت بگذارد. برای آیندگان.

پس از مدتی سه دانشجوی داوطلب همراهش شدند. چهارتایی آرشیو ملی حلب را راه انداختند، با یک صفحه فیسبوک که کارشان را به عموم عرضه کند.

حلب

علا می‌گوید: "وسط جنگ و محاصره کار می‌کردیم، بدون آب و برق. خیلی وقت‌ها اینترنت هم قطع بود."

با این حال، از جیب خودشان، بدون کمک خارجی، هرچه گیرشان می‌آمد اسکن می‌کردند. از کتاب‌های کمیاب و اسناد دولتی گرفته تا آرشیو‌های خانوادگی و نقشه. در شرایطی که چهره شهر هر روز عوض می‌شود، حتی نقشه‌های نسبتا جدید هم مهم‌ هستند.


از دیگر منابعی که دیجیتال کرده‌اند، روزنامه‌های محلی حلب است. روزنامه‌هایی که بعضا چاپ قرن نوزدهم‌ است. علا معتقد است "روزنامه‌ها گنج‌اند. زندگی روزمره را ثبت می‌کنند. اغلب شماره‌هاشان از بین می‌رود. به ندرت کسی حفظ‌شان می‌کند."

در همین یکی‌-دو ساله، نسخه چاپی بسیاری از روزنامه‌هایی که دیجیتال کرده‌اند، از بین رفته است.

 
Image caption روزنامه فرات (تأسیس ۱۸۶۷) مدتی به ارمنی هم چاپ می‌شد

علا به کاویدن کتابخانه‌ها راضی نمی‌شود. ساعت‌ها و روزها در انبار و زیرشیروانی خانه‌های مردم می‌گردد. و سعی می‌کند به مردم بفهماند چرا مهم است اگر سند یا عکس تاریخی دارند، دیجیتال کنند.

در ماه‌های اخیر که جنگ در حلب شدیدتر شده، دانشجویان داوطلبی که به علا کمک می‌کردند از شهر رفته‌اند. اما او و خانواده‌اش مانده‌اند، شاید به خاطر تعلق‌ خاطرش به کتابخانه شخصی‌ او.

می‌گوید: "احتمالا مهم‌ترین دلیل نرفتنم این است که نمی‌توانم کتاب‌هایم را بگذارم بروم. جداشدن از آنها برایم سخت است."

علا همچنان به کمک دوستی در کانادا عکس روی اینترنت می‌گذارد.

عکس‌های تازه علا نشان می‌دهد حلب چقدر خراب شده 
Image caption عکس‌های تازه علا نشان می‌دهد حلب چقدر خراب شده

عکس‌هایی که جمع کرده گوشه‌ای از تاریخ شهری است که برای همه مردمش - چه آنها که رفته‌اند چه آنها که مانده‌اند - مهم است. پیش از جنگ دو میلیون نفر در حلب زندگی می‌کردند. این روزها جمعیت شهر را زیر یک میلیون تخمین می‌زنند.

کاربری زیر یکی از عکس‌هایی که علا روی فیس‌بوک گذاشته، نوشته: "خدا آرامش را به حلب برگرداند... که بی هوایش نمی‌توانم نفس بکشم." دیگری نوشته: "خدا آن صبح‌های حلب را برگرداند." و دیگری: "نگفته بودم که تو زیباترین و دلنشین‌ترین شهر جهانی؟"

.

عکس‌های حلب نه فقط زیبایی دیروز که ویرانی امروز را ثبت کرده. قلعه شهر روزگاری غلغله بود، صبح و شب. قهوه‌خانه‌های اطراف دروازه اصلی شهر پر بود از مردمی که قلیان می‌کشیدند و ورق بازی می‌کردند. امروز اما در این مناطق پرنده پر نمی‌زند.

سال ۲۰۱۴، شورشی‌ها بمبی زیر هتل کارلتون منفجر کردند. می‌گفتند ارتش از این هتل استفاده می‌کند. هتل خاک شد.

سایه‌بان قهوه‌خانه‌ها سمت چپ عکس مشخص است. بنای سمت راست هتل کارلتون است 
Image caption سایه‌بان قهوه‌خانه‌ها سمت چپ عکس مشخص است. بنای سمت راست هتل کارلتون است
.

سال ۲۰۱۲، بخش قدیمی شهر که قدمتی هفتصد ساله دارد، با کوچه‌های باریک سنگ‌فرش شده که سراسر دکان بود و همواره شلوغ، سوخت و از بین رفت.

تسبیح فروشان در بازار، پیش از جنگ 
Image caption تسبیح فروشان در بازار، پیش از جنگ
.

علا تعریف می‌کند که پیش از جنگ در روزهای بیکاری با همسر و دو فرزندش به بناهای تاریخی شهر سر می‌زده. می‌گوید: "هر جمعه می‌بردم‌شان و تاریخچه این بناها را مفصل برایشان توضیح می‌دادم. انگار می‌دانستم که بعدها دیگر چیزی نمی‌ماند که ببینند."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد