بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

قاتل زنجیره‌ای از جرایم خوددرزندان به روایت خود;کتابی نوشته بود در144 صفحه که دولت کانادا توقیف کرد.

مرگ یک کتاب؛ روایت قاتل زنجیره‌ای از جرایم خود که توقیف شد

  • 19 ژوئیه 2016 - 29 تیر 1395
 
Image caption رابرت پیکتن به حبس ابد محکوم شده است

دولت‌ کانادایی هم می‌تواند کتابی را غیر قانونی اعلام کنند، البته اگر نویسنده‌اش یک قاتل زنجیره‌ای باشد و کتاب را به نیت سود شخصی در زندان نوشته باشد.

"پیکتن به روایت خود" در ۱۴۴ صفحه توسط انتشارات امریکایی اوت‌اسکرتز در وب‌سایت آمازون به فروش گذاشته شده بود و نه خانواده‌ قربانیان، نه فعالان اجتماعی و نه دولت استانی بریتیش کلمبیا، مکث نکردند تا این اقدام را محکوم کنند.

حواشی انتشار کتاب تا بدانجا بالا گرفت که ناشر کتاب در یک بیانیه رسمی اعلام کرد آنها خبر نداشتند رابرت پیکتن، نویسنده کتاب در حقیقت خود شخص قاتل است. آنها از آمازون خواستند تا فروش کتاب را متوقف کند. عرضه کتاب متوقف شد و دولت استانی بعد از آن، قانون تازه‌ای معرفی کرد تا مجرمان جرایم سنگین دیگر نتوانند از زندان روایت جرایم خود را به قصد کسب سود مالی بفروشند.

گوشه‌ای از جهنم در محوطه بهشت

بعد از تمامی این‌ها، نام پیکتن گره خورده است در ناتوانی پلیس ونکوور در یافتن یک قاتل زنجیره‌ای، وقتی ده‌ها زن اغلب از بخش فقیر جامعه، دست به گریبان اعتیاد و الکل و شاغل به کارگری جنسی، در گذر سال‌ها ناپدید شده بودند. یک نفر البته سال‌ها، بیشتر به تنهایی، دنبال این پرونده را گرفته بود تا قاتل سرانجام دستگیر شد.

لوری شنر، افسر پلیسی بود که سال‌ها به تنهایی پرونده زنان گمشده بخش شرقی داون‌تاون ونکوور را دنبال کرد، البته از کارش کنار کشیده بود تا ذهن رنج‌کشیده‌اش آرام‌تر شود، وقتی همکاری به او پیامی فرستاد که پلیس وارد مزرعه پیکتن شده است.

 
Image caption تیم تحقیق در مزرعه پیکتن

سال‌ها از آن روز گذشته، او کتاب "آن گوشه دلگیر جهنم: تحقیق سرهم‌بندی شده بر یک قاتل زنجیره‌ای که نزدیک بود در برود" را منتشر کرده. روایت او البته متن غمگینی است از آنچه بر خودش و بر این پرونده، بازمانده‌های قتل‌ها گذشته و البته، توصیف چهره دوگانه شهر ونکوور است: از یک سو ثروتمند و آسوده، از آن سو غمگین و زجرکشیده، درگیر فقر، اعتیاد و بیماری.

سال‌ها از به زندان افتادن رابرت پیکتن در ۲۰۰۷ میلادی گذشته است. او یک مزرعه‌دار مقیم شهر کوکیتلام در شرق مترو ونکوور بود که در ۲۰۰۷ میلادی به قتل درجه دو شش زن به حبس ابد محکوم شد. هرچند برای قتل بیشتر از ۲۰ زن محاکمه شد و در زندان به هم‌زندانی‌اش که پلیس مخفی بود، اعتراف کرد ۴۹ نفر را به قتل رسانده است و اگر او را بازداشت نکرده بودند، زن شماره ۵۰ را هم کشته بود.

در گفت‌وگویی با لوری شنر از او پرسیدم اینکه دولت استانی مانع عرضه کتاب پیکتن شده سانسور نیست؟

شنر اشاره می‌کند که خیلی‌ها فکر می‌کنند پیکتن از نوشتن این کتاب ثروتمند می‌شود، کلی پول به خاطر نوشتن این کتاب و بعد فروش امتیاز نسخه سینمایی آن کسب خواهد کرد، ولی "می‌توانم بگویم که در کانادا کسی از نوشتن کتاب پول زیادی درنمی‌آورد. هرچند می‌شود پرسید که چرا جایگاه یک قاتل متفاوت است در نوشتن این داستان؟ جواب در این است که من نویسنده نگاهی مسئولانه به بازماندگان قتل‌ها و رنج‌هایشان دارم و فکر نمی‌کنم برای یک مجرم درست باشد که از جرم مرتکب شده‌اش، سود مالی کسب کند."

در ادامه او توضیح می‌دهد که موضوع در اینجا نوشته شدن کتاب در زندان است، شاید اگر پیکتن روزی از زندان آزاد شود، کتابی دیگر منتشر کند و اینجا دیگر نمی‌توان جلوی او را گرفت. بعد از تمامی این‌ها، شنر می‌گوید بیشتر از اینکه سانسور برایش نگران‌کننده باشد، دل‌مشغول این است که چطور رسانه‌های جریان اصلی این روزها نمی‌توانند سوال‌های سخت را از مسئول‌های دولتی بپرسند، هرچند هنوز روزنامه‌نگارهای مستقل معدود شماری هستند که دنبال این سوال‌های سخت می‌روند.

 
Image caption لوری شنر پلیس سابق که حالا نویسنده شده است

در نهایت، او بیشتر از همه دل نگران تاثیر کتاب پیکتن بر خانواده قربانی‌هاست: "فکر می‌کنم خانواده بازمانده‌ها مجبور می‌شوند این کتاب او را بخوانند، آن را برمی‌دارند، می‌خوانند و بعد به خودشان می‌گویند خدایا چرا این را خواندم، اینکه هولناک بود. بعد آرزو می‌کنند ای کاش هرگز دست به این کتاب نزده بودند."

سوال‌های بازماندگان و موضوع عدالت

خانواده قربانی‌ها البته همچنان کلی سوال‌های بی‌جواب دارند. مثلا اینکه جنازه‌ها واقعا چه شدند؟ جواب کلی این است: پیکتن در مزرعه‌اش چرخ‌گوشت غول‌پیکری داشت که از آن برای چرخ کردن گوشت خوک و آماده کردن آن برای فروش محصول مزرعه استفاده می‌کرد. او از همین چرخ‌گوشت استفاده کرده بود تا بدن قربانی‌هایش را از بین ببرد.

آنچه دست پلیس رسید، تکه‌های خون بود و رد خون. دی‌ان‌ای افراد را از همین تکه‌های کوچک جمع کرده بودند. شنر می‌گوید که بزرگ‌ترین قطعه‌ای که دست پلیس رسیده، بخشی از جمجمه یک قربانی است.

از شنر پرسیدم حکم دادگاه چیزی را عوض کرده؟ و او با تاسف سری تکان داد و گفت: "جوابش نه است" و توضیح داد "آنچه تغییر کرده توانایی بهتر مقامات دولتی در بیان پیامشان است و این یعنی آنها بهتر از قبل می‌توانند این حقیقت را پنهان نگه دارند که نمی‌دانند دارند چه کار می‌کنند."

 
Image caption خانواده قربانیان بیرون دادگاه پیکتن

برای مثال شنر از پرونده بزرگ‌راه اشک‌ها می‌گوید، اینکه پلیس الان هیچ ماموری را فعال بر روی این پرونده نگه نداشته است، "چون منابع پلیس محدود است،" هرچند اگر پلیس رد پای تازه‌ای در این پرونده پیدا کند، قطعا آن را بررسی خواهد کرد.

بزرگ‌راه اشک‌ها در انتظار یافتن قاتل‌

این روزها ساحل غربی کانادا درگیر یک پرونده دیگر است؛ زنان اکثرا بومی که در بزرگراه اشک‌ها – نامی‌ که رسانه‌ها به بزرگ‌راه شماره ۱۶ داده‌اند– به قتل رسیده‌اند.

از شنر درباره چهره متفاوت بخش شرقی داون‌تاون ونکوور پرسیدم، چرا این بخش شهر این‌چنین دست به گریبان فقر و بی‌خانمانی است وقتی بریتیش کلمبیا ثروتمندترین استان کشور است و این شهر، ونکوور، ثروتمندترین و البته یکی از گران‌ترین شهرها در آمریکای شمالی است.

شنر توضیح می‌دهد که جایگاه جغرافیایی بندر ونکوور، این شهر را تبدیل به تقاطعی برای قاچاق مواد مخدر تبدیل کرده: از یک سو هروئین و کوکائین از امریکای جنوبی به شهر می‌رسد، بخش دیگری از مواد مخدر، از جمله قرص‌های هذیان‌آور از آسیا می‌رسند و خود استان هم تولید کننده عمده ماری‌جوآنا است.

"بریتیش کلمبیا نه تنها این حجم بالای ماری‌جوآنا را تولید می‌کند، بلکه جنبه‌های دیگر بازار سیاه همراه آن را هم دارد. خشونت و جرایم همراهش می‌آیند و در کنار آن قربانی شدن زنان است. شرایط فقر جوان‌هایی که در فرهنگ گنگ‌ها بزرگ شده‌اند را جذب همین گروه‌ها می‌کند و جذب فرهنگی می‌کند که به زنان احترام نمی‌گذارند."

شنر در نهایت می‌گوید، "اگر این زنان برای جامعه بزرگ‌تر هم اهمیت داشتند، شرایط فقر همراهشان نبود، دادگاه متفاوتی برایشان برگزار می‌شد. پرونده قتل‌هایشان متفاوت دنبال می‌شد."

زنان به قتل رسیده توسط پیکتن اکثرا زنان بومی هستند، از خانواده‌های فقیر آمده‌اند و با اعتیاد و الکل دست و پنجه نرم‌ کرده‌اند و زندگی‌شان ختم به کارگری جنسی شده است. شنر چند مرتبه در طول مصاحبه تاکید می‌کند که شاید اگر این زنان از بخش دیگر جامعه بودند، پرونده تحقیقات تا آنجا دنبال می‌شد که ریشه گم شدن و یا به قتل رسیدن تمامی آنها مشخص شد و پیکتن و همکارهایش – شنر معتقد است او به تنهایی عمل نکرده و همکارهایی داشته – همگی برای تمامی جرم‌ها مجازات می‌شدند.

بعد از کتاب پیکتن

کتاب پیکتن در دسترس عموم مردم بریتیش کلمبیا نیست ولی در مقابل، پرونده‌ای دیگر هم به روی دولت فدرال باز است: پرونده حداقل هزار زن بومی گم شده و یا به قتل رسیده در طول سه دهه گذشته.

هرچند فعال‌های اجتماعی تعداد این زنان را بیشتر از سه هزار نفر اعلام کرده‌اند. بخشی از آنان درگیر فقر و اعتیاد بوده‌اند، بخشی از آنان کارگر جنسی بوده‌اند، ولی اکثرا نادیده انگاشته شده‌اند، چون زن بومی هستند.

کانادا حالا یک کمیته حقیقت‌یاب ملی معین کرده تا پرونده قتل و گم شدن زنان بومی را بررسی کند. پرونده‌های به نتیجه رسیده همچنان منتظر هستند، در کنار بازماندگان زنان گم شده و به قتل رسیده. پرونده‌های به اتمام رسیده در قتل‌های پیکتن هم همچنان سوال‌های بی‌جواب خود را دارند: هنوز بازماندگان می‌گویند چه شد، و چرا؟ کسی جواب دندان‌گیری به این سوال‌هایشان ندارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد