با توجه بیشتر به سلامت جسمی و روحی میتوان خطر ابتلای به دمانس را دست کم ۳۰ درصد کاهش داد.
در حالیکه آمار مبتلایان به دمانس (زوال عقل) در جهان در حال حاضر حدود ۴۷ میلیون نفر تخمین زده شده و پیشبینی می شود این آمار تا سال ۲۰۵۰ به بیش از ۱۳۰ میلیون نفر برسد، پژوهشگران شماری از عوامل موثر در بروز عارضه دمانس (زوال عقل) را شناسایی و راههایی را برای کاهش خطر ابتلای به آن توصیه کردهاند.
نتیجه تفصیلی مطالعات هیئتی متشکل از بیست و چهار تن از متخصصان جهانی دمانس که به کنفرانس بینالمللی انجمن مبارزه با آلزایمر در لندن ارائه خواهد شد حاکی از آن است که اگرچه نشانههای دمانس معمولا در سنین بالای عمر مشخص میشود اما روند تغییرات مغزی منجر به این بیماری به تدریج و در طول سالها بروز میکند. به این ترتیب، یافتن راههای حفظ سلامت مغز قبل از ظاهر شدن علایم دمانس میتواند به جلوگیری از آن کمک کند.
در این بررسی، عوامل مهم بروز دمانس و میزان اثرگذاری هرکدام در ابتلای به این عارضه مورد بررسی قرار گرفته و نشان میدهد که ضعف شنوایی در سنین میانسالی ۹ درصد و کمبود تحصیلات (تا زیر سطح متوسطه) ۸ درصد در ایجاد دمانس نقش دارد. سایر عوامل موثر و سهم آنها در ابتلای به این بیماری عبارتست از استعمال دخانیات (۵ درصد)، افسردگی (۴ درصد)، عدم تحرک جسمی (۳ درصد)، انزوای اجتماعی (۲ درصد)، فشار خون بالا (۲ درصد)، چاقی (۱ درصد) و دیابت نوع ۲ (۱ درصد).
به این ترتیب، عوامل قابل کنترل در زندگی ۳۵ درصد در بروز دمانس تاثیر دارند و فرد از طریق مقابله با آنها میتواند خطر ابتلای به این عارضه را کاهش دهند. سایر عوامل ایجاد این عارضه خارج از اختیار فرد قرار دارند.
به گفته پژوهشگران، ساختن "ذخیره شناختی یا ادراکی" در سنین میانسالی باعث تقویت شبکههای مغزی شده و امکان آن را میدهد تا این شبکهها در سنین کهولت و حتی با بروز آسیب هم بتوانند عملکرد نسبتا مناسبی داشته باشند.
تمام نکردن دوره تحصیلات متوسطه به عنوان یکی از عوامل خطرساز حاکی از آن است که ادامه فرآیند یادگیری در تمامی طول عمر به ایجاد ذخیره مغزی جهت مقابله با دمانس کمک میکند. در مورد ضعف شنوایی نیز گفته شده است که این وضعیت باعث کاهش ارتباط فرد با دیگران و "انزوای اجتماعی" او میشود که از جمله عوامل بروز دمانس است.
عوامل حفظ سلامت جسمی از جمله سلامت قلب، مانند تحرک جسمی و جلوگیری از چاقی نیز در جلوگیری از بروز دمانس موثر است.
متخصصان تاکید دارند که برای کاهش خطر ابتلای به دمانس لازم است که فرد هر چه زودتر مثلا در سنین ۴۰ تا ۶۴ سالگی و قبل از ظاهر شدن نشانههای بیماری در صدد مقابله با عوامل بروز آن برآید. مهمترین توصیههایی که در این زمینه شده به شرح زیر است:
۱- تحرک بدنی: توصیه شده است که افراد از سنین میانسالی دست کم پنج بار در هفته هر بار ۳۰ دقیقه به طور مستمر ورزش یا فعالیتهایی کنند که باعث افزایش ضربان قلب و تشدید تنفس شود. پیادهروی سریع، دوچرخهسواری و شنا از جمله فعالیتهایی است که در این زمینه توصیه میشود.
۲- ترک سیگار نه تنها برای حفظ سلامت عمومی بدن به خصوص قلب و ریه بلکه در جلوگیری از بروز دمانس موثر است.
۳- استفاده از رژیم غذایی سالم و متوازن شامل مواد خوراکی متنوع نیز از توصیههای جدی است. به گفته کارشناسان یک رژیم غذایی مناسب باید شامل ماهیهای چرب، میوه، سیفیجات، غلات و آرد سبوس دار و روغن زیتون باشد و سهم گوشت قرمز، شکر، چربیهای اشباع شده و نمک در آن به حداقل رسیده باشد. چنین رژیمی باعث کاهش خطر ابتلای به بیماریهای قلبی، سکته مغزی و دیابت نوع ۲ میشود.
۴- میانهروی در مصرف الکل نیز مهم است و افراط در این زمینه قطعا در بروز دمانس، و بیماریهای دیگری مانند دیابت و امراض قلبی، موثر است.
۵- مراقبتهای بهداشتی از سنین میانسالی توصیه شده است به نحوی که شخص به طور مرتب فشار خون، میزان کلسترول و قند خود را زیر نظر داشته باشد زیرا مشکلاتی که در مورد این عوامل بروز کند در ابتلای به دمانس تاثیر دارد.
۶- وزن مناسب نیز برای حفظ سلامت و جلوگیری از ابتلای به دیابت نوع ۲، سکته مغزی و امراض قلبی لازم است و به این ترتیب، عاملی در کاهش خطر دمانس محسوب میشود. داشتن رژیم غذایی مناسب و تحرک بدنی در این زمینه توصیه شده است.
۷- و بالاخره "ورزش مغزی روزانه" مانند مطالعه، حل جدول یا بازیهای فکری و فراگیری مطالب جدید که مغز را فعال نگاه میدارد به کاهش خطر ابتلای به دمانس کمک میکند. شواهدی هم وجود دارد که معاشرت و داشتن ارتباط اجتماعی هم در این زمینه موثر است.
افزایش موارد مرگ در انگلستان و ولز در زمستان گذشته به علت افزایش عفونتهای تنفسی مثل آنفلوآنزا و نیز دمانس (زوال عقل) در سالمندان بوده است.
سال گذشته موارد مرگ در انگلستان و ولز در قیاس با سال ۲۰۱۴ حدود ۵.۶ درصد افزایش داشت که این افزایش در ۸۶ درصد موارد در افراد بالای ۷۵ سال رخ داده است.
افزایش موارد مرگ بیشتر در ماههای اول سال ۲۰۱۵ و همزمان با شیوع آنفلوآنزا و همچنین افزایش موارد بستری در بیمارستان بوده است.
بر اساس این آمار رسمی که در انگستان و ولز منتشر شده مبتلایان به دمانس و آلزایمر به خصوص در مقابل آنفلوآنزا آسیبپذیر بودهاند.
به گفته کلودیا ولز از اداره آمار ملی، "سال گذشته در یک سوم موارد مرگ در مبتلایان به دمانس و آلزایمر عفونتهای تنفسی مثل آنفلوآنزا گزارش شده است."
پروفسور جان نیوتون از موسسه بهداشت انگلیس نیز میگوید دلایل مختلفی میتوانند در یک سال خاص موارد مرگ در سالمندان را افزایش دهند؛ از جمله "شیوع آنفلوآنزا میتواند تاثیر شدیدی داشته باشد به خصوص در کسانی که بیشتر در معرض خطر هستند یا بیماریهای دیگری مثل دمانس دارند."
جرمی هیوز مدیر عامل انجمن آلزایمر بریتانیا نیز میگوید: "سیستم ایمنی کسانی که به دمانس مبتلا هستند ضعیف میشود بنابراین احتمال ابتلای آنها به بیماریهای ویروسی افزایش مییابد."
"بر اساس گزارشها آنفلوانزایی که سال ۲۰۱۵ در انگلیس و ولز شیوع پیدا کرد گونهای از این بیماری بوده که بیشتر سالمندان را مبتلا میکند. این بیماریها مراقبت از خود را برای فرد سخت میکنند و در ماهای سرد سال این میتواند تبدیل به خطری جدی شود."
با اینکه در ایران آماری در مورد افزایش موارد مرگ در سال ۱۳۹۴ در قیاس با سال قبل از آن منتشر نشده است اما شیوع آنفلوآنزا در نیمه دوم سال گذشته (ماههای آخر ۲۰۱۵) باعث افزایش موارد مرگ بر اثر آنفلوآنزا شد.
سال گذشته به خصوص در ماههای آذر، و دی و بهمن در چندین استان ایران آنفلوآنزا شیوع پیدا کرد که باعث مرگ حداقل ۱۱۲ نفر شد.
مقامات بهداشتی ایران هم اعلام کردند که این افراد تقریبا "همگی" دچار بیماریهای زمینهای و مزمن بودهاند.
به گفته دکتر محمد مهدی گویا، رییس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت ایران، "هر سال در فصول سرما و آنفلوآنزا بر اثر ذاتالریه در افراد سالمند و مسن با توجه به ضعف ایمنی و ابتلا به بیماریهای دیگر" مواردی از مرگ در ایران گزارش میشود.
به گفته گروهی از پژوهشگران، زندگی درنزدیکی خیابانهای پر رفت و آمد خطر ابتلای به بیماری دمانس (زوال عقل) را افزایش میدهد. این نتیجهگیری باعث تشدید نگرانی در مورد آثار آلودگی هوا بر سلامت مردم شده است.
تحقیقات پژوهشگران مرکز بهداشت عمومی انتاریو، کانادا، حاکی از آن است که حدود ده درصد از موارد ابتلای به آلزایمر در مناطق شهری با زندگی در نزدیک ترافیک سنگین ارتباط دارد.
هونگ چن، مسئول این تحقیقات، گفته است که افزایش شهرنشینی و بالا رفتن میزان آلودگی هوا باعث شده است تا شمار رو به افزایشی از شهروندان در نقاطی زندگی کنند که در نزدیکی ترافیک سنگین قرار دارد و این وضعیت به افزایش ابتلای به دمانس کمک کرده است.
پیش از این، پژوهشگران دریافته بودند که بین آلودگی هوا و سروصدای ترافیک با کاهش ماده سفید مغزی و تضعیف قدرت ادراک فرد رابطهای وجود دارد اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که ذرات ریز مغناطیسی معلق در هوا میتواند مستقیما وارد بافت مغز شود.
این تحقیقات نشان داده است که کسانی که در نزدیک محلهای دارای ترافیک سنگین زندگی میکنند تا ١٢ درصد بیش از سایرین در معرض ابتلای به دمانس قرار دارند.
این نتیجهگیری براساس اطلاعات مربوط به حدود ٦.٦ میلیون نفر طی ده سال به دست آمده است. پژوهشگران گفتهاند که افزایش خطر ابتلای به دمانس میتواند یکی از عوارض مشکلات تنفسی و قلبی ناشی از استنشاق دود ترافیک و سایر عوامل زیانبار زندگی در محیط شهری و هوای ناپاک آن باشد.
در انجام این تحقیقات، افراد بین ٢٠ تا ٨٥ ساله ساکن ایالت اونتاریو در کانادا بین سالهای ٢٠٠١ تا ٢٠١٢ زیر نظر قرار گرفتند در حالیکه با استفاده از کد پستی، میزان نزدیکی آنان به محلهای ترافیک سنگین مشخص شده بود. در طول این دوره، ٢٤٣ هزار نفر از این گروه به دمانس، ٣١ هزار و پانصد نفر به پارکیسنون و ٩ هزار و دویست و پنجاه نفر به ام.اس مبتلا شدند
بررسی نتیجه این تحقیقات نشان داد که بین میزان ترافیک و ابتلای به پارکینسون یا ام.اس ارتباطی وجود ندارد اما فاصله افراد تا نقاط ترافیک سنگین با میزان ابتلای به دمانس مرتبط است.
ر واکنش به انتشار این گزارش، راب هوارد، استاد کرسی روانپزشکی سالمندان در دانشگاه لندن گفته است که این آگاهی وجود داشته که آلودگی هوا به سلامتی مردم زیان میزند و پژوهش اخیر هم مشخص نمیکند که آیا افزایش هرچند مختصری که در خطر ابتلای به دمانس گزارش شده نتیجه مستقیم قرار گرفتن در معرض ترافیک است یا به طور مستقیم از عوارض دیگر مرتبط با الودگی ناشی میشود. وی افزوده است "در هر حال، مهم این است که این پژوهش بار دیگر لزوم مقابله با آلودگی هوا را گوشزد میکند."
کارشناسان هشدار دادهاند که کسانی که در نزدیکی محلهای پر رفت و آمد شهری زندگی میکنند نباید با مطالعه نتیجه این پژوهش بیهوده گرفتار نگرانی شوند. جان هاردی، استاد کرسی عصبشناسی دانشگاه لندن گفته است که "تجزیه و تحلیل شواهد به دست آمده از چنین مطالعاتی بسیار پیچیده است و گاه همین پیچیدگی باعث نتیجهگیری بی پایه و نگرانی بیمورد می شود. دلایل کافی برای اجتناب از زندگی در نزدیک گذرگاههای پر رفت و آمد وجود دارد و این پژوهش یک دلیل جدید به دلایل قبلی میافزاید."
تحقیقات جدیدی که روی دیایان سگها صورت گرفته حاکی از آن است که این حیوان یک بار توسط انسان اهلی و سپس به دو شاخه متفاوت یکی شرقی و دیگری غربی تقسیم شد.
در مقالهای که در شماره جدید نشریه نیچر کامیونیکیشن ( Nature Communication)منتشر شده آمده است که بررسی فسیلهای باقی مانده از سگهای باستانی و بررسی تغییرات ژنتیکی آنها نشان میدهد که در زمانی بین بیست تا چهل هزار سال پیش سگ به عنوان یک نژاد مشخص از گرگ جدا و حدود هفده تا بیست و چهار هزار سال پیش از لحاظ ژنتیکی به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شد.
سگهای شاخه شرقی در نقاط مختلف خاور دور و سگهای شاخه غربی در بقیه آسیا، اروپا و آفریقا ساکن شدند.
پژوهشگران در اینکه سگ از نژاد گرگ است متفق القول هستند اما در مورد اینکه ژن اهلی شدن به چه شکل در این حیوان تثبیت شد و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت اختلاف نظر وجود دارد.
پیشتر نظر بر این بود که سگ دو بار اهلی شده است اما در مقاله جدید گفته شده که نژاد سگ یک بار توسط بشر اهلی شد و ژن حاوی آمادگی برای اهلی شدن به نسلهای بعدی انتقال یافت. اهلی شدن قبل از تقسیم سگ به دو شاخه شرقی و غربی صورت گرفته بود.
در مورد اهلی شدن سگ نیز، تحقیقات جدید نظر قبلی در این مورد را رد میکند که سگ پس از آمادگی جسمی برای هضم مواد نشاستهای توانست کاملا از گرگ فاصله بگیرد و به عنوان یک حیوان اهلی، در کنار بشر زندگی کند. پژوهش جدید حاکی از آن است که زمانی که سگ اهلی شد هنوز هم بهتر از گرگ قادر به هضم مواد نشاستهای نبود و این توانایی به تدریج و در زمان زندگی در مجاورت انسان بروز کرد.
با وجود اینکه تحقیقات جدید برخی از باورهای قبلی در مورد منشاء سگ و زمان و نحوه اهلی شدن آن را متحول میکند، دست اندرکاران این پژوهش اذعان دارند که هنوز هم نمیتوان دقیقا گفت که سگ چه زمانی و چگونه اهلی شده است. یکی از کسانی که در تحقیقات اخیر مشارکت داشته میگوید که باید منتظر ماند تا آگاهی پژوهشگران از مبدا و روند تکامل بشر افزایش یابد تا بتوان بهتر در مورد سابقه سگ اظهار نظر کرد. به گفته او، تاریخ تکامل سگ به عنوان مصاحب انسان از تاریخ تکامل انسان جدانشدنی است.
تجزیه و تحلیل کلمات و لحن ادای آنها در مغز انسان و سگ به یک صورت انجام میگیرد.
تحقیقات جدیدی که پژوهشگران دانشگاه ائوفوس لوران بوداپست، پایتخت مجارستان، در مورد برقراری ارتباط بین انسان و سگ انجام دادهاند نشان میدهد که سگها توانایی درک کلمات و همچنین نحوه ادای کلمات را دارند.
در گزارش این تحقیقات که در نشریه ساینس منتشر شده آمده است که در سگ هم، مانند انسان، تجزیه و تحلیل معنی کلمات در نیمکره چپ مغز و تجزیه و تحلیل لحن ادای کلمات در نیمکره راست مغز انجام میگیرد.
براساس این گزارش، هنگامی که کلمهای محبت آمیز و حاکی از تشویق با لحنی مناسب به سگ گفته شود، شنیدن این کلمه باعث فعال شدن مرکز درک لذت در مغز سگ میشود اما اگر همین کلمه با لحنی نامناسب ادا شود، لذت حاصل از آن به مراتب کمتر است.
یکی از نتایج این پژوهش این است که مکانیزم پردازش کلمات در روند تکامل انسان به مراتب زودتر از آنچه که قبلا تصور می شد ایجاد شد و برخورداری از این مکانیزم منحصر به انسان نیست. در واقع، قرار گرفتن در محیطی که مبادله کلمات در آن به طور مستمر ادامه دارد، مثلا محل سکونت یک خانواده، باعث میشود تا درک معنی کلمات حتی در حیوانات که قوه ناطقه هم ندارند رشد کند.
اتیلا اندیکس، از اعضای گروه پژوهشی دانشگاه ائوفوس لوران گفته است که "مغز انسان ته تنها آنچه را که گفته میشود و نحوه گفتن آن را به طور جداگانه تجزیه و تحلیل میکند بلکه اطلاعات به دست آمده از این دو فرآیند را با هم ترکیب میکند تا به درک واحدی از کلمه دست یابد."
وی افزوده است که مطالعهای که صورت گرفته نشان میدهد که سگ هم دقیقا به همین شکل معنی کلمات و نحوه ادای آنها را تجزیه و تحلیل و برای درک نهایی، نتیجه این دو فرآیند را ترکیب میکند.
کشف نحوه درک کلمات توسط سگها می تواند برقراری ارتباط بین انسان و سگ و همکاری آنها را بهبود بخشد.
در این مطالعه، سیزده سگ زیر دستگاه اسکنر ویژه قرار گرفتند و واکنش بخشهای مختلف مغز آنها به محرکه "کلمه" و "لحن ادای کلمه" مورد بررسی قرار گرفت.
یکی دیگر از نتایج به دست آمده این بوده است که صداهای غیرکلامی که با لحنی مشخص ادا شود در همان بخش از مغز سگ تجزیه و تحلیل میشود که صداهای کلامی با همان لحن را تجزیه و تحلیل میکند.
خانم اندیکس گفته است که "آنچه که واژهها را به پدیدهای خاص انسان تبدیل میکند، ظرفیت عصبی منحصر به فردی برای درک آنها نیست بلکه توانایی انسان در ابداع شیوه به کارگیری کلمات است."
+ زشتترین سگ جهان در کالیفرنیا انتخاب شد
اجداد گربههای خانگی گربههای وحشی بودهاند که انسان دو بار آنها را اهلی کرده است، یک بار در خاور نزدیک و یک بار در مصر.
بر اساس بزرگترین تحقیقی که درباره اجداد گربههای خانگی انجام شده کشاورزان خاور نزدیک احتمالا اولین کسانی بودهاند که گربه را در حدود ۹ هزار سال پیش اهلی کردهاند.
چند هزار سال بعد گربههای اهلی از مصر باستان از راه دریا یا دیگر راههای تجاری به بقیه دنیا سفر کردند و در همه جا پراکنده شدند و اکنون فقط قطب جنوب است که گربهها در آن زندگی نمیکنند.
دانشمندان فکر میکنند که گربهها به مزرعههای انسانها نزدیک شدند چون دانهها و غلات، موشها را به سمت خود جلب میکرد و به این ترتیب انسان دریافت همکاری با گربه میتواند رابطهای سودمند باشد.
اوا ماریا گایگل از موسسه ژاک مونو در پاریس که این تحقیق را سرپرستی کرده میگوید: "اهلی کردن دو بار اتفاق افتاده، اول در خاور نزدیک و یکی دیگر خیلی بعدتر در مصر."
"گربهها بعدتر به عنوان گربه کشتی با موفقیت در تمام دنیای باستان پراکنده شدند و رد هر دو گروه را در گربههای امروزی میتوان یافت."
به این ترتیب گربهها در کشتیها و مزارع هزاران سال به کار موشگیری مشغول بودند و کاملا اهلی و خانگی شدند
دگتر گایگل معتقد است رابطه انسان و گربه همسفرگی بوده و این گربه بوده که همزیستی با انسان را انتخاب کرده است.
برای این پژوهش محققان دیانای میتوکندری (آنچه از سمت مادر به ارث رسیده) دویست گربه را بررسی کردند. بقایای این گربهها در گورهای وایکینگها، مومیاییهای مصر و سایتهای باستانشناسی عصر حجر کشف شدهاند.
این پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که مردم خاور نزدیک اولین کسانی بودهاند که گربه را اهلی کردند و در خانه نگه داشتند یا با خود به سفر بردند و در دوران امپراتوری روم بود که پای گربه به اروپا رسید.
اولین گربههای خط و خالدار در قرون وسطی ظاهر شدند و بررسی دیانای گربهها نشان میدهد که جهش ژنتیکی در گربهای در قرن چهاردهم در ترکیه باعث نقش و نگار پوست گربه شده است.
درسالهای بعد گربههای خط و خالدار در دنیا پراکنده شدند و به تدریج مهارتهای موشگیری گربه اهمیت خود را از دست داد و به خاطر زیباییاش تحسین و همنشین انسان شد.
دکتر گایگل میگوید تا قرن نوزدهم ظاهر گربهها بر خلاف سگها زیاد تغییر نکرد چون انسان در نژاد گربهها دستکاری چندانی نکرد اما اکنون انواع گربههای پرورشی بسیار متنوع است و از گربههای عجیب و غریب مثل گربه بدون پشم تا گربههایی که مثل توپ پشمالو هستند را در بر میگیرد.