بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

«دشت لوت»دشتی بزرگ با مناظری زیبا، خارق‎العاده و البته پر از شگفتی به میراث جهانی یونسکو پیوست .+ عکس

 «دشت لوت»دشتی بزرگ با مناظری زیبا، خارق‎العاده و البته پر از شگفتی به میراث جهانی یونسکو پیوست .

کویر لوت

روز شنبه اعلام شد که «دشت لوت» به عنوان «نخستین اثر طبیعی ایران» در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد؛ دشتی بزرگ با مناظری زیبا، خارق‎العاده و البته پر از شگفتی. اما ایرانی‌ها از این نخستین میراث طبیعی ثبت‌شده‌شان چه‌ می‌دانند؟

دشت لوت بیست‌وپنجمین بیابان بزرگ جهان است

 ***لوت در فارسی به معنی لخت، برهنه و بی‌آب و علف است، دشت لوت هم همه این ویژگی‏‌ها را دارد؛ بیابانی در جنوب شرقی ایران و بین استان‌های خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان و کرمان که سال‎ها به عنوان گرم‎ترین نقطه زمین شناخته و دمای 71 درجه سانتیگراد در مرکز آن ثبت شده است و پر از ناشناخته‎هاست.

***از دشت لوت با عنوان‎های «چاله لوت، دشت لوت و کویر لوت» یاد می‎شود؛ منطقه‎ای بیابانی با  حدود ۱۷۵ هزار کیلومتر مربع یعنی یک دهم مساحت ایران. این دشت، بیست و پنجمین  بیابان بزرگ جهان است. بخشی از این دشت بزرگ را بیابانی ماسه‎ای و ریگی تشکیل می‎دهد و بخشی از آن هم کویری است؛ برای همین دانشمندان معتقدند که این بیابان بزرگ را باید دشت لوت خواند، نه کویر لوت؛ چون کویر تنها بخشی از آن است.

عکس هوایی از دشت لوت که به عنوان اولین اثر طبیعی ایران در فهرست یونسکو ثبت شد

***دشت لوت سطحی خشک و تیره دارد که گرمای زیادی را به خودش جذب می‏‌کند؛ به همین دلیل در سال‎های ۲۰۰۴، ۲۰۰۵، ۲۰۰۶، ۲۰۰۷ و ۲۰۰۹ ماهواره سنجنده «مدیس» دشت لوت را با 70.7 درجه سانتی‌گراد گرم‌ترین نقطه کره‎ زمین اعلام کرد و برخی از جغرافی‎دانان چون «پرویز کردوانی» معتقدند که گرم‌ترین نقطه زمین در بیابان لوت «چاله مرکزی لوت» در ۷۵ کیلومتری شرق شهداد است.

گودترین نقطه داخلی فلات ایران در دشت لوت و با نام گود لوت شناسایی شده است

*** دشت لوت تنها گرم‏ترین نقطه زمین را در خود جای نداده بلکه گودترین نقطه داخلی فلات ایران با نام «گود لوت» هم در دل این دشت عجیب است.

کلوت‌های اسرارآمیز شهداد در دل دشت لوت

 *** یکی از زیباترین مناظر در دشت لوت، کلوت‎های اسرارآمیز شهداد است؛ کلوت‎های شهداد از دور شبیه شهری با آسمان‌خراش‎های کلوخی است که برخی آن را شهر ارواح، شهر خیالی و یا شهر لوت نامیده‌اند. کلوت‏‌های شهداد مرتفع‎ترین هرم‎های ماسه‎ای دنیا هستند که بر اثر فرسایش باد و آب ایجاد شده‌اند. در میانه این کلوت‎های اعجاب برانگیز تقریبا هیچ حیاتی وجود ندارد و می‎گویند هنوز هیچ انسانی همه‌ بخش‎های این شهر را نپیموده است.

***در نزدیکی کلوت‎های شهداد و در دل دشت لوت، تمدنی با قدمتی بیش از 6 هزار سال وجود دارد، از گورستان شهداد آثار بسیاری از سفال تا مجسمه و زیوآلات به دست آمده و قدیمی‎ترین درفش جهان با نام «درفش شهداد» در این منطقه کشف شده است.

*** ناخن دایناسور و تکه‌های شهاب‌سنگ هم از کشفیات این بیابان بزرگ است. البته اصالت ناخن پیدا شده هنوز قطعی نیست و بررسی‌ها روی این فسیل ادامه دارد. 

*** پوشش گیاهی دشت لوت درختان و درختچه‌‏های گز است که در گلدان‏‌های بیابانی قرار دارد که به «نبکا» شهرت دارند و برای جلوگیری از مدفون شدن در زیر شن‏‌ها با استفاده از آب سفره‏‌های زیرزمینی رشد می‏‌کنند.

*** دشت لوت با وجود سختی آب و هوا اما گونه‏‌های جانوری  متنوعی دارد، روباه شنی، خرگوش، گربه شنی، جبیر، جرد، سارگپه، شاهین، مگس گیر، چک کاکلی، تیر مار، شتر مار، مار جعفری، آگامای سروزغی، دم سیاه و عربی و انواع عقرب شامل عقرب طلایی، سیاه و جرار و در ارتفاعات کل، بز و جبیر قابل مشاهده است که نشانه چرخه فعال اکولوژی دشت لوت است.

***وارد شدن به دشت لوت و کویرپیمایی در این منطقه کار ساده‏‌ای نیست، به دلیل صعب‎العبور بودن منطقه و نبود هیچ گونه سوختی، کویر پیمایی در این منطقه، پرخطر و دشوار است. اما گروه‏های ایرانی و خارجی بسیاری تا کنون اقدام به وارد شدن به دل این کویر بزرگ کرده‏‌اند که گزارش سفر آنها پرده از زیبایی‏‌ها این کویر اسرار آمیز بر می‏‌دارد.

*** اضافه شدن یک اثر به فهرست جهانی یونسکو سبب می‎شود که دخل و تصرف در آن سخت شود، همچنین باید از سوی کشوری که نگهدارنده اثر محسوب می‎شود، برنامه‏‌های حمایتی برای آن اثر اجرا شود و از هر اقدامی‌که باعث به خطر افتادن اثر می‌شود باید جلوگیری کرد.

ایسنا - آزاده شمس

انتهای پیام



سکوت لوت بعد از جهانی شدن

کویر لوت به عنوان اولین اثر طبیعی ایران به ثبت جهانی رسید که قسمت اعظم این پهنه‌ی به ثبت رسیده در استان کرمان واقع است.

ساره تجلی

ماجرای رواج «قمار مرگ» در بین برخی جوانان.

رواج «قمار مرگ» در بین برخی جوانان

چاقو/قتل

بازی‌هایی در بین برخی جوانان رواج پیدا کرده و روی آن قمار می‌کنند که گاه مرگ را برای آنها به همراه می‌آورد.

به گزارش ایسنا، روزنامه «شهروند» نوشته است: ١١ نفرند. دور هم نشسته‌اند. برق تیغه چاقو در دستانشان صحنه ترسناکی را ایجاد کرده است. شرط می‌بندند سر زندگی یا مرگشان. نه ترسی و نه وحشتی دارند. چشم به هم دوخته‌اند تا شمارش معکوس آغاز شود. تیغه چاقوهایشان رو به آسمان است. منتظر اعلام داور هستند.

هرکس از دور آنها را ببیند، باور نمی‌کند که این جوان‌های چاقو به دست قرار است یک بازی دسته‌جمعی را اجرا کنند. بازی که خودشان ابداع کرده‌اند و خودشان هم برایش اسم انتخاب کرده‌اند. چاقو بازی! حتی اسمش هم ترس و وحشت را در دل ایجاد می‌کند، چه برسد به بازی کردنش؛ اما این جوان‌های کرمانی گویا از هیچ چیزی نمی‌ترسند.

شمارش معکوس آغاز می‌شود. یک، دو، سه و حالا زمان پرتاب چاقوهاست. قمار شروع شد. ١١ جوان شرکت‌کننده در این بازی چاقوهای خود را به هوا پرتاب می‌کنند. قرار است این چاقوها با نوک تیزش به زمین برسند که اگر چاقوی هرکس اینچنین به زمین نرسد، آن مرحله از بازی را باخته و باید بار دیگر چاقوی خود را پرتاب کند، اما این بازی زمانی ترسناک‌تر می‌شود که پس از یک نگاه چپ و یک درگیری ساده با جنایت پایان می‌یابد.

١١ جوان چاقو به دست زمانی که در این بازی احساس خطر کردند، با هم درگیر شدند. پایان این درگیری هم مشخص بود. وقتی بازی با چاقو باشد، مشخص است که نخستین وسیله دفاع در درگیری هم، همان چاقو می‌شود. بازی ابداعی که با چاقو آغاز شد و با مرگ یکی از شرکت‌کنندگان پایان یافت. این حادثه در پارک مطهری کرمان به وقوع پیوست و قاتل با یک ضربه، همبازی‌اش را کشت. قاتل که جوانی ٢٢ ساله است و هنگام بازی نیز مست بود، پس از وقوع قتل از صحنه متواری شد و مقتول در صحنه جرم و قبل از رسیدن به مراکزدرمانی جان خود را از دست داد. درنهایت همه شرکت‌کنندگان در این بازی تا ٧٢ ساعت پس از درگیری، دستگیر شدند.

بازی‌های خطرناک

این نخستین‌بار نیست که بازی آن‌قدر وحشتناک و خطرناک می‌شود که به جای خنده و شادی پایانی غم‌انگیز و تلخ را به همراه دارد. هربار اسم بازی و تفریح جدید به میان می‌آید، همه به‌ویژه جوانان و بچه‌ها کنجکاو می‌شوند تا نام و شیوه آن بازی را بدانند. می‌خواهند یاد بگیرند تا خودشان نفر اول این بازی باشند. برای دورهمی‌ها و تفریحاتشان به دنبال بازی و سرگرمی‌های جدید هستند. به سختیِ بازی فکر نمی‌کنند. هیجانش می‌ارزد به سختی‌های آن؛ برای همین وقتی دور هم جمع می‌شوند، یک بازی را انتخاب می‌کنند و بساط شادی و خنده‌هایشان را فراهم می‌کنند.

با هم کل‌کل می‌کنند و سعی دارند همدیگر را در بازی مغلوب کنند، اما گاهی اوقات بعضی از جوانان این بساط شادی را به مهلکه‌ای ترسناک و خطرناک تبدیل می‌کنند. مهلکه‌ای که دیگر خبری از خنده و شادی نیست. تنها چیزی که هست، هیجان و ترس است. خبری از بازی‌های کامپیوتری، فوتبال، تنیس و والیبال نیست. این بازی‌ها برایشان شادی نمی‌آورد. قمار می‌کنند آنها با دستانی لرزان اما چهره‌ای مصمم وارد یک بازی خطرناک می‌شوند. هرچه خطرش بیشتر باشد، بیشتر خودنمایی می‌کنند. شرط‌بندی‌هایی که پایانش یا مرگ است یا قدرت‌نمایی‌های پرافتخار؛ با این‌که می‌دانند بازی خطرناکی را انتخاب کرده‌اند، اما ناامید نیستند. به قدرت خودشان ایمان دارند. درواقع نام اینها را نمی‌توان بازی گذاشت، اینها تنها میدانی هستند برای زورآزمایی و قدرت‌نمایی‌های بعضی از جوانان و حتی بچه‌ها که اسمش را بازی گذاشته‌اند.

رولت روسی

در فیلم‌ها و پلان‌های زیادی دیده‌ایم که نوعی بازی و شرط‌بندی سر زندگی یا مرگ آن هم با اسلحه که به آن رولت روسی می‌گویند، چشمان تماشاگر را میخکوب‌ صحنه‌های ترسناک این فیلم‌ها کرده است. بازی خطرناکی به نام رولت روسی؛ اما این بازی در ایران به یک داستان واقعی تبدیل شد. داستانی که پایانش مثل خیلی از همین فیلم‌ها نبود و حادثه‌ای که نباید رخ می‌داد، رخ داد. جوان ۲۲ساله اسلحه را برداشته بود. تنها یک گلوله در آن گذاشته بود. با کف دست، خشاب اسلحه را چرخاند و آن را روی شقیقه‌اش گذاشت. می‌خواست نشان دهد که از چهار دوست دیگر خود شجاع‌‌تر است. دوستانش به او نگاه می‌کردند. شاید منصرف شده بودند اما چیزی نمی‌گفتند. پسر جوان ماشه را چکاند. ناگهان صدای تیر، سکوت را در هم شکست. تنها گلوله خشاب، شقیقه پسر جوان را شکافت. این ماجرای واقعی در یک گاوداری درحاشیه تهران اتفاق افتاد. دوستان قربانی می‌گفتند که سر یک شوخی، اسلحه‌ای تهیه کرده‌اند تا «رولت روسی» را روی خود اجرا کنند.

قمار دبه

بازی دیگری که درمیان ایرانیان به‌ویژه جنوب شهری‌ها خیلی طرفدار دارد، بازی حساسی است به نام دبه‌بازی؛ این بازی برخلاف اسمش، لحظه‌های حساس و خطرناکی دارد. دبه‌ای را در میان ریل قطار می‌گذارند، دونفر که از شرکت‌کنندگان این بازی خطرناک هستند، هرکدام چند متر از ریل‌های قطار دور می‌شوند و می‌ایستند؛ هردو مقابل هم؛ داوری هم در این بازی تصمیم‌گیری می‌کند. وقتی سوت‌ها خبر از رسیدن قطار به ریل می‌شود، این دو شرکت‌کننده با تمرکز بالا خود را برای شروع بازی آماده می‌کنند. قطار هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود تا این‌که تنها چند ثانیه تا رسیدن به دبه‌ای که در میان ریل‌هاست، می‌ماند. در این لحظه داور سوت را می‌زند و بازی آغاز می‌شود. دو شرکت‌کننده  به سمت ریل قطار می‌دوند و در یک ثانیه باید دبه را از روی ریل بردارند. هرکس این کار را سریع‌تر انجام داد، برنده است، ولی پایان این بازی همیشه این‌گونه نیست. وقتی دو شرکت‌کننده به سمت ریل حرکت می‌کنند، مشخص نیست که می‌توانند زنده از روی ریل‌ها بیرون بیایند یا نه؛ یک ثانیه غفلت باعث می‌شود زیر چرخ‌های قطار له شوند. اتفاقی که چندبار درکشور ما رخ داده است.

گره‌بازی

ریل‌های قطار خیلی وقت است که به محلی برای بازی‌های عجیب و خطرناک تبدیل شده‌اند. این‌بار جوانان با گره زدن دستانشان به ریل‌های آهنی قطار لحظه‌های ترسناک و خطرناکی را برای خودشان رقم می‌زنند. آنها با طنابی دستانشان را به ریل‌ها گره می‌زنند و درست هنگام رسیدن قطار، چند متر مانده به این‌که زیر این قطارها له شوند، با سوت داور بازی، کار بازکردن گره را انجام می‌دهند. فرصت زیادی ندارند و باید تا پیش از له‌شدن گره را باز کرده و خود را نجات دهند. این هم یک نوع بازی است که علاوه بر ترس و وحشت، ممکن است مرگ را هم به دنبال داشته باشد.

نیاز به تخلیه هیجان، عادی است

دکتر سعید خراط‌ها یک آسیب‌شناس دراین‌باره به «شهروند» می‌گوید: «گاهی اوقات بازی‌ها تنها جنبه تفریح ندارند و محلی برای تخلیه هیجانات روحی برخی از جوانان محسوب می‌شوند. بازی‌ها گاهی اوقات تهدیدی خیلی جدی برای بقا محسوب می‌شوند، اما بعضی وقت‌ها بعضی از بازی‌ها ریشه تاریخی دارند و اگر شرکت‌کنندگان آن بازی‌ها اصول و قواعد اصلی را رعایت کنند، اتفاق عجیبی رخ نمی‌دهد، اما گاهی اوقات بعضی از بازی‌ها بدون رعایت نکردن اصول و قواعد اصلی، به بازی‌هایی خطرناک و حتی مرگبار تبدیل می‌شوند. این‌که چرا جوانان به جای بازی‌های ساده به بازی‌های خطرناک روی می‌آورند، را باید در امکانات آنها جست‌وجو کرد. برخی از جوانان به دلیل کمبود امکاناتی که دارند، نمی‌توانند بازی هیجانی را تجربه کنند. بازی‌هایی مثل جامپینگ که هزینه آن زیاد است. به همین دلیل فرد برای تخلیه هیجانات خود به این بازی‌های خطرناک روی می‌آورد.»

او می‌افزاید: «این‌که برخی از جوانان نیاز به تخلیه هیجانات درون خود را دارد، چیز بدی نیست و حتی یک امر عادی به شمار می‌رود. در بعضی از افراد بیشتر است و بعضی‌ها هم کمتر؛ اما نیاز به تخلیه هیجانات روحی در همه افراد وجود دارد. حالا در این میان برخی امکانات لازم برای تخلیه هیجانات خود را ندارند، همین می‌شود که دست به این بازی‌های خطرناک می‌زنند؛ چراکه این افراد اگر هیجانات روحی خود را تخلیه نکنند، دچار اختلالات روانی زیادی می‌شوند. آنها خطر را دوست دارند و از هیجان آن لذت می‌برند. بعضی‌ها امکانات لازم را دارند و این هیجانات روحی خود را جور دیگری تخلیه می‌کنند، اما افراد دیگر بازی‌های خطرناک بدون رعایت اصول و قواعد اصلی را انتخاب می‌کنند. آنها از این کار لذت می‌برند. برای همین آن را ادامه می‌دهند. برایشان فرقی نمی‌کند که چه پایانی در انتظارشان است. به همین دلیل به نظر من باید زمینه امکانات لازم برای این دسته از افراد فراهم شود تا آنها بتوانند همین بازی‌ها را در محیطی بهتر و با امکانات ایمن‌تر انجام دهند که حداقل با جانشان بازی نشود.»

انتهای پیام

مطربا ، آن ساز طنّاز پر آوازت چه شد ؟+عکس

حافظ گشوده ام من ،چه امیدوارانه میگوید :

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور!



مطربا ، آن ساز طنّاز پر آوازت چه شد ؟
پرده های تازه ی لبریز از رازت چه شد ؟
سوختم در حسرت سوسوی فانوسی که نیست
بی خیال روشنایی ، نغمه ی نازت چه شد ؟
کاروان رفت و به جا ماندند آتش های سرد
آخر ای چاووش خوان ، چاووش آغازت چه شد؟
تشنه ، تشنه ، لب به دندان صبوری می گزیم
ساقیا ، دخت شراب مست شیرازت چه شد ؟
وای ، در آیینه های کور لبخند تو نیست
یاور همواره مومن ، چشم غمّازت چه شد ؟
آه ، می میرم ، در این بیغوله ، مردان مرده اند
ای مسیحا ، آن دم قدسی جان سازت چه شد ؟
از غزل دل کنده بودم ، سال های سال بود
بغض می کردی که آن طبع غزلبازت چه شد ؟
گاه گاهی می نویسد ، این قلم ، دیوانه است
من عصا انداختم ، گوساله ، اعجازت چه شد ؟
مدعی! در عرصه ی سیمرغ خاموشی گزین
ای مگس! آن وز وز پرهای لجبازت چه شد ؟
جوجه ماشینی! تو مرغ خانه گی هم نیستی !
قد قد و غوغا چرا ؟ پرهای پروازت چه شد ؟

   عکس انتظارعاشق


نقاشی آبرنگ فوق العاده از کارن لورنس (38 عکس)