هرجا از واژه ” سیلیکون ولی ” نام برده میشود، پیشرفت تکنولوژی و توسعه اقتصادی به ذهن متبادر میگردد. همه مدیران دولتی در هر جایی از جهان که باشند دوست دارند ” سیلیکون ولی بعدی ” باشند. کار به جایی رسیده است که خیلی از کشورها حتی از این واژه در نام گذاری مکانهای مختلف استفاده میکنند. برای مثال شهر نایروبی در کنیا به سیلیکون ساوانا معروف است . در اسکاتلند منطقه ای به نام سیلیکون گلن نام گذاری شده است . حتی شهر داواو در فیلیپین هم خودش را خلیج سیلیکون مینامد !
اما در جهان شهرهای بسیار کمیهستند که اندکی به محیط استارتاپی (Startup)، منابع تامین سرمایه و نوآوری محض سیلیکون ولی نزدیک شده اند. در این مطلب ساختنی به بررسی این شهرها و نگاهی کلی به وضعیت آنها در صنعت فناوریهای پیشرفتع میپردازیم :
قبل از این که این شهرهای تکنولوژی را با سیلیکون ولی مقایسه کنیم ، ابتدا باید نگاهی منتقدانه به خود سیلیکون ولی داشته باشیم.
سیلیکون ولی جایی است که اولین ریز پردازنده تاریخ در آن توسعه داده شد و به تولید انبوه رسید . این شهر خانه صدها شرکت تولید سخت افزار و صدها هزار مهندس درجه اول جهان است . پایه گذاری پارک صنعتی استفورد (که حالا پارک تحقیقات استنفورد نام دارد) در سال ۱۹۵۳ و در حوزه تحقیقات فناوری،توسعه و سرمایه گذاری، کلید خورد. از لحاظ مالی سیلیکون ولی مکان برخی از بزرگ ترین غولهای سرمایه گذاری است که در روی این کره خاکی وجود داشته اند.
مهندسان و سرمایه گذاران از همه جای کره زمین به سیلیکون ولی میآیند . این شهر بدون شک تنها و مهم ترین مرکز توسعه و طراحی سخت افزار روی زمین است !
شنزن سالها به عنوان سیلیکون ولی چینی شناخته شده است . این شهر در شمال هنگ کنگ قرار دارد و ارتباطی مستقیم با توسعه اقتصاد بین المللی داشته است . شتاب دهنده HAX که در شنزن مستقر است مخصوصا روی تامین سرمایه اولیه استارتاپهای سخت افزاری فعالیت میکند.
خیلیها باور دارند که قوی ترین مرکز فناوری چین در واقع در Zhongguancun قرار دارد که شهرکی است در بیرون پکن، پایتخت کشور چین . اما به هر حال این شهر در حال حاضر پذیرای این حجم از تولید کنندگان ، سرمایه گذاران و مراکز آموزشی نیست. البته ممکن است این شهر هم به زودی به شهرت شنزن برسد. مخصوصا این که در خود چین این شهر است که به عنوان سیلیکون ولی چینی معروف شده است . اما فعلا در عمل این شهر شنزن است که در سطح بین المللی به عنوان سیلیکون ولی چینی معروف است .
اقتصاد بر پایه فناوری شهر بنگلور به سه دسته کلی تقسیم شده است : پارکهای فناوریهای نرم افزار ، پارک بین المللی فناوری و شهر الکترونیک . روی هم رفته ، این سه شاخه مسئول حدود یک سوم صادرات محصولات صنعت فناوری اطلاعات از هند هستند.
بنگلور نسبت به بقیه رقبا در تبدیل شدن به سیلیکون ولی بعدی تازه کار تر است. حدود ده سال پیش بود که روزنامه نیویورک تایمز این سوال را پرسید که “آیا سیلیکون ولی بعدی در حال شکل گیری در بنگلور هند است ؟”
از آنجایی که این شهر تعداد زیادی از شرکتهای فناوری جوان را در زمانی کم به خود جلب کرده است ، بنگلور برخی اوقات از محدودیتهای زیر ساختی شهر رنج میبرد. مثلا محدودیتهایی در شبکه برق رسانی ! این مشکلات تا زمانی که دولت هند سرمایه گذاری قابل توجهی روی زیر ساختهای شهر بنگلور نکند ادامه خواهند یافت .
یکی از نکات مثبت شهر بنگلور شهرت آن به قلعه دانشگاههاست . این خصوصیت شبیه نقش دانشگاه استنفورد در ساخت سیلیکون ولی است . در کل ، در این شهر مهندسی پیدا نمیکنید که محروم از فرصتهای آموزش بسیار خوب باشد.
یکی از جدید ترین مکانهایی که در هند در حال تعقیب بنگلور برای کسب عنوان سیلیکون ولی هند است ، کریدور دانس پونا-بمبئی است که در حال حاضر سالانه ۶ میلیارد دلار صادرات محصولات فناوری اطلاعات دارد.
کمپیناس یک شهر کوچک در ۶۰ کیلومتری سائو پائولو ،پایتخت برزیل است . یک منطقه مورد توجه در توسعه سخت افزار ! شهر کمپیناس در میان رشتههای صنعتنی مختلف موجود ، در رشتههای به خصوصی مانند فیبرهای نوری ، فناوریهای زیست پزشکی ، تراشهها و مدارهای مجتمع بیشتر فعالیت میکند.
کمپیناس که در ابتدا یک منطقه حاشیه شهر با فعالیت کشاورزی بود ، در ۵۰ سال گذشته حدود هشت پارک فناوری را توسعه داده است که از میان آنها میتوان شهر تکنولوژی و پارک تکنولوژی کمپیناس را نام برد.
مانند بنگلور ، کمپیناس هم در کنارش آموزش را فراموش نکرده است. دانشگاههای UNICAMP و UEDC به دلیل دورههای مهندسی با کیفیت بالایشان مشهور هستند.
یکی از رقبای کمپیناس برای دریافت نام سیلیکون ولی برزیل ، شهر فلورینو پولیس در سائو کارلوس است . هر دو این شهرها در ایالت سائو پائولو واقع شده اند که این ایالت کشور برزیل را نمونه ای از شکوفاییی در توسعه فناوریهای نو کرده است . شاید در آینده سائو پائولو تبدیل به یکهاب فناوری اجتماعی شود – این موضوع ممکن است باعث شود این ایالت به شکلی یک سیلیکون ولی موازی در برزیل باشد.
شهر اسکولکوو نمونه ای از یک برنامه ریزی دقیق برای ساخت مرکز تکنولوژی است . در سال ۲۰۱۰ دولت روسیه اعلام کرد که که در صدد است یک پارک فناوری بزرگ در حومه شهر اسکولکوو بسازد. همان طور که حتما متوجه شدید ، جمعیت این شهر در طول این زمان به سرعت رشد کرده است. این به این دلیل است که دولت روسیه این شهر را به دلیل زمین آن و نه به دلیل ویژگیهای جمعیتی یا زیر ساختهای موجودش برگزیده است .
جدای از برخی از مشکلات روسیه با همسایگانش و مشکلاتی که امروز گریبان گیر اقتصاد روسیه است ، شهر اسکولکوو هنوز هم پیشرفتهای قابل توجهی در زمینههای تکنولوژی انجام میدهد. مخصوصا در زمینههایی مانند بیو فناوریها .
عقل و دل روزی زهم دلخور شدند
هر دو از احساس نفرت پر شدند
دل به چشمان کسی وابسته بود
عقل از این بچه بازی خسته بود
حرف حق با عقل بود اما چه سود
پیش دل حقانیت مطرح نبود
دل به فکر چشم مشکی فام بود
عقل آگاه از خیال خام بود
عقل با او منطقی رفتار کرد
هرچه دل اسرار عقل انکار کرد
کش مکش مابین شان شد بیشتر
اختلافی بیشتر از پیش تر
عاقبت عقل از سر عاشق پرید
بعدازآن چشمان مشکی راندید
تا به خود آمد بیابان گرد بود
خنده بر لب از غم این درد بود
شهرت زیادی در تقویت اعصاب ،کمک به تحریک سلولهای مغزی و تقویت آن و همچنین تقویت حافظه دارد . ابن سینا حکیم عالیقدر مصرف زعفران را با کمی کندر و عسل به صورت خمیر جهت رفع کندی ذهن تجویز کرده است .
این گیاه گرم وخشک بوده دارای خاصیت شادی بخش وتقویت کننده حواس و مغز و تنظیم کننده سلسله اعصاب می باشد . زعفران خواب اور بوده و در رفع تشنج که منشا آن تحریکات مغز می باشد بسیار موثر است جهت تقویت حافظه 4 گرم زعفران با 10 گرم کندر و 10 گرم زنجفیل را ساییده و با 100 گرم عسل به صورت قرص در اورید .
"سی ویژگی رقابت کردن"
اولین یادداشت دکتر محمود سریع القلم در سال 1395
۱-در جامعه رقابتی: عموم مسائل مالی در اوج شفافیت؛
۲-جامعه سالم: رقابت در اقتصاد، سیاست، علم و هنر؛
۳-کلیدی ترین نوع رقابت: در اطلاع رسانی دقیق و تنوع رسانهها؛
۴-رقیب و رقبا، شهروندانی هستند از همین کشور که اندیشه ها و مهارت های مختلفی دارند؛
۵-معنای رقابت: رویارویی اندیشههای مختلف با ارائه استدلال و fact؛
۶-معنای رقابت: رویارویی مهارتهای گوناگون در قدرت بیان و اقناع؛
۷-معنای رقابت: رویارویی برنامههای مختلف در تحقق اهداف؛
۸-کسی یا بنگاهی که با رقابت و توانایی به جایگاهی رسیده، از مشروعیت، مقبولیت و پایداری برخوردار است؛
۹-در ذات کسی یا بنگاهی که رقابت می کند، یادگیری و بهتر شدن نهفته است؛
۱۰-فقدان رقابت = جمود و سکون؛
۱۱-جامعه رقابتی: تعطیلی نهادینه شدۀ چاپلوسی و رانت؛
۱۲-کسی که رقابت می کند، حداقل روزی ۱۲ ساعت کار میکند؛
۱۳-کسی که رقابت میکند، محتاج رقیب است تا رشد کند و بهتر شود؛
۱۴-کسی که فکر و تولید می کند، یعنی رقابت می کند. پس نیازی به تخریب ندارد؛
۱۵-کسی که در رقابت، شکست خورد به رقیب خود تبریک گفته و برای او آرزوی موفقیت میکند؛
۱۶-کسی که رقابت نمیکند ولی امکانات میخواهد، ناچار باید دروغ بگوید؛
۱۷-کسی یا بنگاهی که رقابت میکند، بالذات به طرف سیستم، سیستماتیک بودن و سیستمیک بودن سوق پیدا میکند؛
۱۸-کسی که با رقابت و توانایی زندگی میکند، حداقل انتظارات از دیگران را دارد؛
۱۹-کسی که رقابت می کند، انسانها را به خیلی توانا، توانا، متوسط و کم توانا تقسیم میکند؛
۲۰-کسی که با رقابت به جایگاهی رسیده، نیاز به اظهار ارادت به دیگران را نخواهد داشت؛
۲۱-کسی که رقابت میکند به طور دائمی روشها و اندیشههای خود را بازبینی می کند؛
۲۲-کسی که رقابت میکند، بسیار مشورت میکند؛
۲۳-کسی که رقابت میکند چون با توانایی و فکر زندگی میکند از کینه، دشمنی، انتقام و حسادت فاصله دارد؛
۲۴-کسی که رقابت میکند چون با توانایی و فکر زندگی میکند، نیازی به دشنام و بدگویی ندارد؛
۲۵-کسی یا بنگاهی که رقابت میکند، زمان، افق زمانی و دراز مدت برای او اهمیت پیدا میکند؛
۲۶-در جامعهای که رقابت ضعیف است، اقتدارگرایی ریشه میدواند؛
۲۷-در جامعهای که رقابت ضعیف است، اندیشهها و روشها، تکامل پیدا نمیکنند؛
۲۸-جامعۀ رقابتی نیازمند یک ساختار حقوقی دقیق، به روز و اجرایی است؛
۲۹-جامعۀ رقابتی، ارتباطات گستردۀ بین المللی دارد؛
۳۰-در جامعه ای که رقابت نیست، غنچهها قبل از آنکه فرصت گل شدن را پیدا کنند، پژمرده میشود.
داستان زن و خدا
روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی می کرد.
این زن همیشه با خداوند صحبت می کرد وبا او به راز ونیاز می پرداخت.
روزی خداوند پس از سالها با زن صحبت کرد و به زن قول داد که
آن روز به دیدار اوبیاید.زن از شادمانی فریاد کشید،
کلبه اش را آماده کرد و خود را آراست ودرانتظار آمدن خدا نشست !
چند ساعت بعد در کلبه او به صدا در آمد! زن با شادمانی به استقبال
رفت اما جز گدایی مفلوک که با لباس های مندرس و پاره اش
پشت در ایستاده بود،کسی آنجا نبود!
زن نگاهی غضب آلود
به مرد گدا انداخت وبا عصبانیت دررا به روی او بست.
دوباره به خانه رفت و دوباره به انتظار نشست .
ساعتی بعدباز هم کسی به دیدار زن آمد .
زن با امیدواری بیشتری در را باز کرد. اما این بار هم
فقط پسر بچه ای پشت در بود.پسرک لباس کهنه ای به تن داشت،
بدن نحیفش از سرما می لرزید و رنگش از گرسنگی و خستگی
سفید شده بود. صورتس سیاه و زخمی بود و امیدوارانه به زن نگاه می کرد! زن با دیدن او بیشتر از پیش عصبانی
شد و در را محکم به چهار چوبش کوبید. ودوباره منتظر خداوند شد.
خورشید غروب کرده بود که بار دیگر در خانه زن به صدا درآمد.
زن پیش رفت و در را باز کرد! پیرزنی گوژپشت و خمیده که
به کمک تکه چوبی روی پاهایش ایستاده بود، پشت در بود .
پاهای پیرزن تحمل نگه داشتن بدن نحیفش را نداشت.
و دستانش از فرط پیری به لرزش درآمده بود.
زن که از این همه انتظار خسته شده بود، این بار نیز در را به روی پیرزنبست.
شب هنگام زن دوباره با خداوند صحبت کرد و از
او گلایه کرد که چرا به وعده اش عمل نکرده است!؟
آنگاه خداوند پاسخ گفت: من سه با در خانه تو آمدم ،
اما تو مرا به خانه ات راه ندادی!
1. مردم را با لقب صدا نکنید.
2. روزانه از خدا معذرت خواهی کنید.(نهج البلاغه )