بایگانی مطالب خواندنی  جالب..
بایگانی مطالب خواندنی  جالب..

بایگانی مطالب خواندنی جالب..

آرتروز‌گردن؛ زنان خانه‌دار‌ خیلی مراقب باشند

بلیغات

آرتروز‌گردن؛ زنان خانه‌دار‌ خیلی مراقب باشند

برچسب ها: آرتروز‌گردن آرتروز‌گردن؛ زنان خانه‌دار‌ خیلی مراقب باشند بیماری سائیدگی مفاصل و استخوان‌ها تقویت عضلات گردن توصیه‌هایی به زنان خانه‌دار درمان آرتروز گردن رعایت نکردن نکات ایمنی سن ابتلا به آرتروز شیوع بیماری‌های اسکلتی و عضلانی عصب‌های حسی علت آرتروز در گردن مهم‌ترین بیماری‌های شایع در کشور

آرتروز‌گردن

آرتروز گردن از مهم‌ترین بیماری‌های شایع در کشور است که اتفاقا روز به روز هم در حال گسترش است گردن گذرگاه عصب‌های حسی بسیار مهم است که به سر و صورت ختم می‌شوند، ستون فقرات در گردن شامل ۷ مهره است که قابل حرکت هستند و این امکان را به ما می‌دهند

که گردن خود را به اطراف بگردانیم.
گردن به دلیل نرمی و قابلیت انحنا به آسانی می‌تواند در مواقع زمین خوردگی یا تصادف صدمه ببیند و چون گردن ایستگاهی برای گذشتن رگ‌های مهم و حساس به سر و مغز است، لذا آسیب ‌گردن سبب قطع جریان خون و مشکلات حسی می‌شود.

شیوع بیماری‌های اسکلتی و عضلانی در دوره‌های مختلف سنی و شغلی و همچنین با توجه به جنسیت، به دلایلی نظیر عوامل ژنتیکی و نوع و شیوه زندگی، متفاوت است و نمی‌توان آمار دقیقی از این بیماری‌های شایع در کشور داد، اما می‌توان گفت که بیماری سائیدگی مفاصل و استخوان‌ها و همچنین آرتروز از جمله بیماری‌های شایع عضلانی و اسکلتی است.

علاوه بر عوامل محیطی که به شغل افراد مربوط می‌شود، وجود عوامل ژنتیکی و زمینه‌ای برای بروز بیماری‌هایی نظیر رماتیسم مفصلی از علت بروز این بیماری‌ها محسوب می‌شوند. با این حال زمینه‌های ژنتیکی، اگرچه در عوارض ناشی از بیماری به صورت غیرمستقیم موثر هستند، اما دخالتی زیادی در بروز این بیماری‌ها ندارند.

به گفته پزشکان، زمانی که زمینه‌های ارثی و استعدادهای فامیلی وجود داشته باشد، دیگر نمی‌توان این شرایط را برای افراد تغییر داد اما با رعایت نکات لازم در خصوص نوع راه رفتن، نشستن، خوابیدن، بلند کردن و حمل وسایل می‌توان از بروز بسیاری از این بیماری‌های عضلانی و اسکلتی جلوگیری کرد.

در واقع علل گردن درد زیاد است که بیشترین و مهم‌ترین آن به برخی مشاغل ارتباط دارد، در زنان خانه‌دار، رانندگان کامیون، اتوبوس و افرادی که مرتب رانندگی می‌کنند امکان ابتلا به گردن درد وجود دارد.

وجود آرتروز که تعداد زیادی از افراد دچار آن هستند، باعث از بین رفتن فاصله بین استخوان‌ها شده و گردن درد ایجاد می‌کند، ورزش غلط، استفاده از متکاهای سفت و بالش‌های بزرگ، پرش شدید سر و گردن، به طرف جلو از جمله عوامل ایجاد کننده دردهای گردن است.

علت آرتروز در گردن

دکتر مرتضی روحانی، متخصص دردهای استخوانی، می‌گوید: در سال‌های اخیر به علت افسردگی، گرفتاری‌های شغلی، بدی تغذیه، عدم استفاده از میوه ، سبزی و لبنیات و عناصری نظیر فسفر، کلسیم و ویتامین‌های گوناگون و ورزش نکردن، وجود بیماری‌های مفصلی و آرتروزهای گردن درد هم مثل سایر بیماری‌های استخوان روبه افزایش است.

به گفته او متاسفانه بانوان کمتر به ورزش و پیاده‌روی علاقه دارند و بیشترین آسیب‌ها هم متوجه آنهاست و اغلب مردم فقط به رفتن نزد پزشک و گرفتن نسخه و مصرف دارو علاقه‌ دارند نه بهداشت استخوان‌ها.

روحانی ادامه می‌دهد: ورزش کردن علاج دردهاست، همچنین مصرف کلسیم و ویتامین D حتی روغن‌ ماهی، عدم مصرف خودسرانه دارو، عدم نشستن به یک حالت برای مدت طولانی، عدم استفاده از بالش‌های بلند و سفت و نخوابیدن روی شکم از مواردی محسوب می‌شوند که با دقت روی آنها می‌‌توان از بروز گردن درد جلوگیری کرد.

توصیه‌هایی به زنان خانه‌دار

زنان خانه‌دار از جمله کسانی هستند که در معرض گردن درد و آرتروز گردن هستند. به توصیه پزشکان، زنان خانه‌داری که هنگام انجام کارهای خانه به مدت طولانی سر خود را به سمت پایین نگه می‌دارند، در معرض ابتلا به آرتروز گردن قرار دارند.

خم نگه داشتن سر به طرف پایین در طول روز و به مدت طولانی، موجب ایجاد فشار به مهره‌های گردن و دیسک بین مهره‌ها شده و آرتروز گردن را به دنبال دارد.

زمان بروز آرتروز گردن، معمولا پس از ۴۰ سالگی عنوان می‌شود، اما در صورت رعایت نکردن نکات ایمنی در فعالیت‌های روزانه، سن ابتلا به آرتروز کاهش می‌یابد.

دکتر شهلا زاهدنژاد، متخصص فیزیوتراپی به زنان خانه‌دار توصیه می‌کند: زنان خانه‌دار جهت پیشگیری از ابتلا به آرتروز گردن، هر یک ربع ساعت، یک بار باید به گردن استراحت داده و سر را به سمت عقب برگردانند. همچنین باید سطح کار خود را بالا آورده تا مجبور به خم کردن سر و گردن نباشند.

او با بیان این که انجام یکنواخت کارهای خانه به کمر، گردن و زانو آسیب می‌رساند، ادامه می‌دهد: به زنان خانه‌دار توصیه می‌شود هنگام انجام کار خانه از ایستادن طولانی مدت خودداری کرده و چهارپایه کوچکی زیر پای خود قرار دهند.

این متخصص فیزیوتراپی به ایسنا می‌گوید: انجام حرکات ورزشی منظم و مناسب که موجب تقویت عضلات گردن شود در درمان آرتروز گردن خفیف بسیار موثر است.

مبتلایان به آرتروز گردن می‌توانند سر خود را از عقب به دیوار تکیه داده و به آرامی به دیوار فشار وارد کنند. این کار موجب تقویت عضلات گردن می‌شود. همچنین می‌توان دست خود را روی پیشانی یا در طرفین سر قرار داده و با فشار به دست، عضلات گردن را تقویت کرد.

در صورت ابتلا به آرتروز حاد لازم است از حرکات تند و غیراصولی خودداری شود. بهتر است پس از بهبود برای انجام حرکات ورزشی اقدام کرد.

همچنین وسایل گردنی آرتروز باید در کوتاه‌مدت استفاده شود، زیرا استفاده طولانی مدت از این وسایل موجب ضعف عضلات و مانع انقباض صحیح آنها می‌شود.


لزت زندگی.. مردم چه می گویند ؟!

 

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.

یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!

در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت...

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:

خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...

هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.

پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.

با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...

پائولو کوئیلیو

 
 

سخن روز : اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم . . .

 


 مردم چه می گویند ؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


می خواستم به دنیا بیایم، در یک زایشگاه عمومی؛ پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! مادرم گفت: چرا؟... پدر بزرگم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه ی سر کوچه ی مان؛ مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟... خواهرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... آنها گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!... گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. همسرم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... همسرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در یک زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی! گفتم: چرا؟... پدرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند... می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟... زنم گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند. حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود: مردم چه می گویند؟!...مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند !!!


هفت گام برای آشتی کنان



هفت گام برای آشتی کنان

بگذارید با یک سوال صریح شروع کنیم؛ "همین الان از چند نفر کینه به دل دارید؟". شمردید؟ حالا بشمارید ببینید چند نفر از شما کینه به دل دارند. لااقل آنهایی را که مطمئنید یک جایی از شما دلخوری دارند و هنوز شما را نبخشیده‏اند نام ببرید. به عنوان یک آدم که هنوز شما را نبخشیده‏اند چه حسی دارید؟ به عنوان آدمی که هنوز تقصیرات یک نفر را نبخشیده است چه حسی؟ به نظر شما دوستان پرشین استار، از این 2تا حس کدامشان بدتر است؟ روان‏شناس‏ها می‏گویند حس کسی که از دیگری کینه به دل دارد خیلی بدتر، آزاردهنده‏تر و برای سلامت روان و حتی بدن خطرناک‏تر است. چرا نبخشیدن اینقدر برای سلامت روان بد است؟ چرا بخشیدن برای سلامت روان خوب است؟ چه کار کنیم که آدم با گذشتی شویم؟ مبحثی که در این ایمیل ملاحظه خواهید کرد در مورد مواردی است که به آنها اشاره شد.
از چند دهه پیش روان‏شناس‏ها "بخشیدن دیگران" را به عنوان یک موضوع جدید در علمشان مطرح کردند و در موردش تحقیق کرده‏اند، حتی از قدرتی که بخشش دارد یک نوع روان‏ درمانی موثر به وجود آورده‏اند. بخشیدن می‏تواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد که بعضی از این علت‏ها اینها هستند:
 1. کینه، اتلاف انرژی
وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل می‏گیرد؛ به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی می‏کند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کم‏کم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار آدم حول یک چیز می‏چرخد؛ خاطره رنجش و حس کینه. باور نمی‏کنید که کینه بتواند اینقدر زندگی آدم را به هم بریزد، نه؟ آخرین باری که از یکی خیلی رنجیدید و روزهای سیاه بعدش را یادتان بیاورید تا دستتان بیاید ابعاد بزرگ‏ترش می‏تواند با آدم چه کار کند.
2. بخشش، یک پایان خوب
تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی رنجشی داشته باشیم، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمی‏کند؛ یعنی به هر حال "رنجیدن" به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی مانده است. خاصیت ذهن آدم هم این است که تا یک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمی‏گیرد. تا وقتی که دیگران را نبخشیم احساس کینه به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما می‏ماند و ما را اسیر می‏کند. پس بخشیدن دیگران قبل از اینکه دیگران را آرام کند خود ما را آرام می‏کند.
3. دوری از بیماری‏های روان تنی
وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را نداده‏ایم حرص می‏خوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجه‏اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل‏های اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می‏آورد.
چند گام برای بهتر بخشیدن
بخشیدن دیگر آنقدر می‏تواند اثر مثبت روی سلامت روان داشته باشد که بعضی از روان‏شناس‏هایی که بیشتر روی مسائل معنوی کار کرده‏اند، یک "روان‏ درمانی براساس بخشش" طراحی کرده‏اند. آنها می‏گویند اگر ریشه اضطراب و استرس یک کینه قدیمی باشد، بهترین راه برای بر طرف کردن آن، این است که بیمار با تمام وجودش از تقصیرات دیگران بگذرد. بعضی از این توصیه‏ها در واقع مراحلی از همان روان درمانی هستند. پس اگر کینه، زندگی‏تان را به هم ریخته است لطفا با کمک یک روان‏شناس این مراحل را طی کنید:
گام اول : احساسات منفی را انکار نکنید!
دیده‏اید بعضی‏ها می‏گویند "من از هیچ‏کس چیزی به دل نمی‏گیرم". راستش را بخواهید، دست کم از نظر روان‏شناسی این "هیچ‏چیز" غیرممکن است. اگر خیلی بخواهیم روانکاوانه برخورد کنیم، حتی تاکید یک نفر بر "اصلا"، "ابدا"، "هیچ‏وقت" و "در هیچ شرایطی" کینه به دل نگرفتن می‏تواند نشانه این باشد که اتفاقا ته دل آن آدم یک کینه عمیق خوابیده است و عملا آن آدم کینه‏ای‏تر از دیگران است. پس لطفا احساس کینه از دیگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جایش بنشینید به ابعاد مختلفش فکر کنید؛ به اینکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسی یا چه کسانی است؟ اولین بار کی از او رنجیده‏اید و چرا؟ آیا ممکن است ریشه‏های این کینه به کودکی‏تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خیلی افراطی و غیرواقعی باشد؟
گام دوم : دو دو تا چهار تا کنید!
یک بار دیگر این مقاله را بخوانید و با خودتان فکر کنید که روی هم‏رفته مضرات کینه داشتن یا تلافی کردن، بهتر است یا سودهایش. همین که شما به این نتیجه برسید که بخشیدن هم می‏تواند در کنار کینه ابدی و تلافی کردن یکی از گزینه‏هایتان باشد، از این گام نتیجه گرفته‏اید.
گام سوم : حق قصاص و بخشش
می‏گویند بخشش وقتی لذت‏بخش‏تر است که آدم توانایی قصاص کردن را داشته باشد. اینکه شما خودتان را، هم در انجام تلافی و هم در بخشیدن محق بدانید، باعث می‏شود که راحت‏تر و بدون اکراه دیگری را ببخشید. شاید به همین خاطر است که مراسم آشتی کنانی که بدون میل دو طرف قضیه انجام می‏شود، معمولا نتیجه نمی‏دهد.
گام چهارم : به محدودیت‏های او فکر کنید
حالا وقت این است که کمی مقدار هیجان قضیه را بیاورید پایین و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی‏تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیت‏‏هایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی‏اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ خب! همه اینها می‏تواند محدودیت‏هایی باشد که باعث می‏شود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیت‏ها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ منصف باشید دیگر!
گام پنجم : خوبی‏ها را هم ببینید
معمولا رنجش خاطرهای عمیق از کسانی پیش می‏آید که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته‏ایم. خب، این آدم‏ها که یک دفعه از آسمان نیامده‏اند؛ این آدم‏ها یک خوبی‏هایی داشته‏اند که ما اول با آنها احساس نزدیکی کرده‏ایم که بعد از رفتارشان برنجیم دیگر. فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی‏ای در وجود آن آدم نیست؟
گام ششم : تصمیم بگیرید
تا حالا دیگر باید دستتان آمده باشد که بخشیدن، هم عمل منصفانه‏تری است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختارید که بین گذشت و کینه یکی را انتخاب کنید. به هر حال، دل را یکدله کنید و تصمیم بگیرید. برای تصمیم‏گیری عجله نکنید اما زیاد هم در تردید نمانید. فقط یادتان باشد که تصمیم‏گیری‏تان فقط به خاطر منافع منطقی نباشد و واقعا از ته دلتان دیگران را بخشیده باشید.

گام هفتم : بخشیدن را در عمل نشان دهید!

اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر می‏خورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با رنجاننده آشتی کنید. همیشه پایه‏هایی برای مراسم آشتی کنان وجود خواهند داشت!