چگونه داستان طنز
بنویسیم
طنزنویسی را نمی
شود گرفتار قاعده
و قانون کرد.چون
در سایۀ شکستن
قاعده هاست که
شکل می گیرد و
آفریده می
شود.ولی در هر
حال،یک داستان
طنز،ویژگی هایی
دارد که با
شناختن آنها،می
توان دریافت که
یک داستان طنز
چگونه خلق می شود
و چطور می شود آن
را نوشت:
۱- بیرحمی، لازمۀ
طنزنویسی
طنزنویسی، بیش و
پیش از آن که
"تکنیک"را
پشتوانۀ خود
داشته باشد،
برخاسته
ازنوعی"نگاه"است.
طنزنویس، این
قدرت را دارد که
از موضعی
فراتر،با
فاصله،نقادانه و
بیرحم به سوژه
نگاه کند.این
نگاه،بیش از آن
که حاصل تمرین و
ممارست باشد، یک
توانایی ذاتی در
برخی افراد
است.بنابراین
طنزنویسی چیزی
نیست که بتوان آن
را آموخت،بلکه می
توان آن را پرورش
داد .اگر نمی
توانید فاصلۀ
انتقادی با سوژه
بگیرید و مدام
احساساتی می
شوید،سراغ
طنزنویسی نروید!
۲- تکلیفتان را
با طنز مشخص کنید
طنز نسبی
است.بستگی به درک
و تلقی افراد
دارد.هر چه عمیق
تر باشد و در
لایه های اثر
بیشتر پنهان باشد
و کمتر به چشم
بیاید،نسبیت آن
بیشتر است.اثری
را که ممکن است
از نظر شما طنز
تلقی شود ،ممکن
است دیگری بخواند
و بگوید:"خب!این
طنزش کجاست؟!"این
امر،در مورد
بخشهای دیگر
ادبیات داستانی
صادق نیست.یک اثر
در ژانر پلیسی یا
معمایی یا
وحشت،قوی یا
ضعیف،یا متعلق به
آن ژانر است یا
نیست.ولی در مورد
طنز،قضیه فرق می
کند.ممکن است یک
اثر از دید شما
طنز باشد و از
دید
دیگری،نه.بستگی
به تعریف و
برداشت مخاطب از
طنز دارد.
۳-ایده اولیه، حس
تضاد
یک اثر طنز هم
مثل هر اثر
داستانی دیگری با
یک ایدۀ اولیه
همراه است،
تصویری هر چند
گنگ از یک
ناپایداری که در
ذهن حک شده
است.این ایده،
درداستان طنز
همیشه با حس تضاد
پیوند می خورد.
هر اثر طنز،یک
کشف است:کشف یک
تضاد در محیط
درون یا پیرامون
هنرمند که به
زبان می آید و
قالب داسنان به
خود می گیرد.شما
در داستان
طنز،باید
ابتداتضادی را حس
کنید تا آن را در
قالب روایت بازگو
کنید وکار را پیش
ببرید.این تضاد
می تواند در ذهن
و فکر شما رخ
دهدوحاصل یک حس
درونی باشد،و یا
ممکن است متاثر
از محیط پیرامونی
تان باشد.هر اثر
طنز،از درک این
تضاد آفریده می
شود.سپس بر اساس
آن،پیشبرد
داستان،شخصیت
سازی ،نتیجه گیری
و...رخ می
دهد.البته هر
تضادی ممکن است
به آفرینش طنز
منجر نشود ولی
وقتی با این حس
در قالب و با
زبانی نو "بازی "
کنید،به طنز می
رسید.
۴-انتخاب قالب،
مهمترین گام
یافتن قالب و ظرف
مناسب برای ایدۀ
اولیه،مهمترین
بخش طنزنویسی
است.طنزنوشتن بیش
از هر بخش دیگر
ادبیات داستانی
بر تعقل استوار
است و آگاهانه
آفریده می
شود.این آگاهی
(که در تمامی
لحظات خلق اثر
حضور دارد) ابتدا
در یافتن قالب
است که نمود پیدا
می کند. ابتدا از
خود بپرسید که
ایدۀ اولیه ام
مناسب برای چه
قالب،ظرف یا
ژانری است؟کدام
بهتر جواب می
دهد؟آیا ایدۀ
فلسفیم را در
ژانر معمایی
بریزم بهتر جواب
می دهد(چندان که
بهرام صادقی
در"با کمال
تاسف"،"وسواس"و
برخی دیگر از
داستانهای کوتاه
خود آزموده
است)یا بهتر است
آن را مثلاًدر
قالب ژانر تخیلی
بازگو کنم(چندان
که در بسیاری از
داستانک های جیمز
تربر می بینیم)؟
ممکن است این
تلاش مدتها طول
بکشد،تا به این
نتیجه برسید که
ایدۀ اولیه تان
به چه قالبی
بیشتر می آید و
با آن بیشتر
هماهنگ است.
صادق هدایت ایدۀ
هجو کلیۀ مظاهر
قدرت را در قالب
روایت تاریخی
"توپ مرواری" برد
که بی شک ایدۀ او
جز در آن قالب
قابل پرداخت
نبود.این قالب را
پیش از آغاز
نگارش کتاب ،حساب
شده انتخاب کرده
بود و به دوستانش
گفته بود که می
خواهم یک روایت
تاریخی
بنویسم،چون
حرفهایم را در
قالب دیگری نمی
توانم بیان کنم
.کافی است به یاد
قلعۀ حیوانات یا
1984 جورج اورول
بیافتید تا به
اهمیت انتخاب
قالب مناسب برای
یک ایده و سوژه و
تاثیر آن در
ماندگاری اثر
داستانی طنزپی
ببرید.اورول 1984
را با هدف نقد
سیاستهای استالین
نوشت ولی قالب و
پرداخت چنان قوی
بود که اثر از
زمان و مکان خاصی
فراتر رفت و
جاودانه شد.
۵ - طنز کلامی
مخاطب در یک اثر
طنز،چیزی را می
بیند که سر جایش
نیست و این،او را
به خنده می
اندازد.بخشی از
این "سر جایش
نبودن"می تواند
جدا از سوژه،در
زبان اثر متجلی
شود.
بازی با کلیشه
های زبانی آشنا و
بازسازی
آنها،استفاده
نابجا از ادبیات
رسمی یا محاوره
ای،غلط نویسی و
یا غلط گویی
تعمدی،استفاده از
تعابیر طنز آمیز
برای توصیف صحنه
و شگردهای دیگر
در واژگان و
کلام، در تشدید
فضای طنز در اثر
موثر است.شما در
نگارش اثر
طنز،همان طور که
در موضوع و سوژه
و ماجرا مخاطب را
غافلگیر می کنید،
در زبان نیز می
توانیدهمین
غافلگیری را به
کار ببرید،تا به
تعمیق حس طنز کمک
کنید،حتی در طنز
می توانید به
"واژه سازی "هم
روی آورید یا
مفاهیم نو را بر
کلمات سوار
کنیدکه چه بسا در
زبان معمول و
رایج مردم هم کم
کم به کار بروند.
کافی است به
معروفترین رمان
معاصر طنز
فارسی(دایی جان
ناپلئون)مراجعه
کنید تا ببینید
زبان روان،شوخ و
استفاده دقیق از
کلمات و بار کردن
مفاهیم جدید بر
آنها،تا چه حد در
خواندنی کردن
کتاب و سپردن آن
به حافظۀ جمعی
نقش داشته است،تا
آنجا که عباراتی
مثل:"کار،کار
اینگیلیساست" در
محاورات روزمرۀ
ما،به صورت ضرب
المثل درآمده
است!البته
طنزعبارتی را
آگاهانه وحساب
شده به کار ببرید
وگرنه به لودگی
پهلو می زند و
مخاطب را پس می
زند. یعنی طنز
کلامی باید در
خدمت ارائۀ ایده
و نظر اصلی اثر
باشد و نباید در
بکار گیری آن
زیاد دست و
دلبازی به خرج
بدهید
۶- شخصیت پردازی
شخصیتهای آثار
طنز،اغراق
آمیزند.این اغراق
را می توانید از
طریق کوچک نمایی
یا بزرگ نمایی
شخصیت ها انجام
دهید.آدمهای آثار
طنز،یا کوچک تر
از آنند که در
دنیای واقعی به
نظر می آیند،یا
بر عکس،بزرگ تر
از اندازه خودشان
در عالم واقع
هستند.(البته
معمولاً سایزی که
آثار طنزبرای
شخصیتها می سازند
مناسب ترشان
است،تو گویی طنز
نویس نقاب از
هیکل ظاهری افراد
بر می دارد!)در
هر حال اثر طنز
هر چند واقع نما
باشد یا سرگذشت
آدمهای واقعی را
به تصویر بکشد در
سایۀ همین بزرگ
نمایی یا کوچک
نمایی، تصویری
اغراق شده از
آنها را نمایش می
دهد.
کنشهای شخصیتهای
اثر طنز،مناسب و
متناسب با شخصیت
های آنها در عالم
واقع نیست و دچار
بی تناسبی و
تضادند.اینجاست
که پای شگردهای
طنز مثل "حماسۀ
مضحک" به میان می
آید:هجو شخصیتی
که دچار خودبزرگ
بینی است در سایۀ
آفرینش مضحک
فضایی حماسی.
برای مثال شخصیت
دن کیشوت که با
وجود ناتوانی،
غرق در خیالات
خود است و می
خواهد به دورۀ
شکوه شوالیه گری
بازگردد و در
عالم اوهام آسیاب
های بادی را دشمن
می پندارد .نمونۀ
روشن دیگری از
حماسۀ مضحک،مثنوی
موش و گربۀ عبید
زاکانی است و
قضیۀ عابد و زاهد
شدن گربه که با
لحنی حماسی ادا
می شود و در
نهایت مخاطب می
بیند که توبۀ
گربه، مضحکه ای
بیش برای چپاول
موشان نبوده است!
البته این اغراق
در شخصیت سازی را
باید دقیق انجام
دهید. شخصیت باید
در عین اغراق
آمیز بودن، باور
پذیر باشد وگرنه
اثربخشی خود را
از دست می دهد و
سمت و سوی
کاریکاتوریستی به
خود می گیرد که
همذات پنداری
مخاطب را برنمی
انگیزد.قدرت و
قوت شخصیت طنز،در
سایۀ حرکت
آکروباتیک او روی
بند اغراق و واقع
نمایی شکل می
گیرد.شخصیت اثر
داستان طنز ،ما
به ازای واقعی
ندارد،چون در
ساخت آن،مبالغه
شده است ولی
نمادی اغراق شده
از مابه ازای
واقعی خود است و
از این رو و در
عمق خود،شخصیتی
واقع نماست و
برای مخاطب
،شخصیتی خیالی
نیست و چه بسا
خود را در آینۀ
او ببیند. مثلاً
"چرویاکف"شخصیت
اول داستان"یک شب
خوش"چخوف،یک تیپ
کاملاًآشناست،کارمندی
دون و ساده،بی
هیچ تشخٌص
خاصی.او شبی در
سالن تئاتر
غفلتاًعطسه می
کند و از این که
می بیند مدیر کل
ادارۀ راه،جلوی
او نشسته است از
این عطسۀ خود
شرمنده می شود و
چنان ابراز و
احساس شرمندگی را
تداوم می دهد تا
در نهایت دق می
کند و می
میرد!این اغراق
در شخصیت پردازی
چنان ماهرانه و
واقع نمایانه
صورت گرفته است
که برای مخاطب
پذیرفتنی به نظر
می آید و چه بسا
خود را در آینۀ
اعمال و رفتار
چرویاکف می بیند!
در آثار طنز،گاه
تضاد در شخصیت
سازی،در آفرینش
شخصیتهای متضاد
در آثار متجلی می
شود.دم دستی ترین
نمود این شگرد،در
آثار سینمایی از
رهگذر خلق دو
شخصیت متضاد از
نظر فیزیک بدنی و
خصوصیات(لورل و
هادردی،چیچو و
فرانکو ...)دیده
می شود و در آثار
داستانی،از رهگذر
برخورد میان تیپ
های متضاد ،طنز
در کلام و موقعیت
آفریده می
شود.نمونه روشن
آن،شخصیت دن
کیشوت و سانچو
پانزا در رمان دن
کیشوت است .دن
کیشوت آدمی
خیالپرداز و دچار
اوهام است و
سانچوپانزا
شخصیتی واقع بین
و ساده دل ولی
مطیع ارباب .بخش
مهمی از طنز این
اثر،از رهگذر
برخورد میان این
دو است که شکل می
گیرد و آفریده می
شود.
بسیاری از
طنزنویسان از
رهگذر آفرینش
شخصیت غیر قابل
پیش بینی در
اثرشان به طنز می
رسند.معمولاًکنش
و واکنش این
شخصیت،در جهت عکس
پیش بینی مخاطب
حرکت می کند و در
نتیجه تعجب مخاطب
را بر می انگیزد
و همین امر موجب
خندۀ او می
شود.چون کاری می
کند که مخاطب
انتظارش را
ندارد.در هر
حال،چه شخصیتتان
قابل پیش بینی
باشد و چه غیر
قابل پیش
بینی،قرار دادن
او در موقعیتهایی
که در آن غرابت
در رفتارو یا
کلام رخ
دهد،ضروری است.
۷- غافلگیری در
گره گشایی
یک گره گشایی
غافلگیر کننده و
تکان دهنده،قوی
ترین گزینه برای
بخش پایانی
داستان
طنزشماست.تعجب،موتور
خنده است و در
داستان طنز این
تعجب در غافلگیری
نهایی به اوج خود
می رسد. آخرین
جمله داستان طنز،
باید به ذهن
مخاطب ضربه بزند
و او را غافلگیر
کند.
۸- بازی با قواعد
و قوانین
در داستان
طنز،آموزشهای
کلاسیک داستان
نویسی رنگ می
بازند.چرا که
طنز،عرصۀ ممکن
ساختن ناممکن
هاست.در طنز،شما
مجازید که
قالبهای ممنوع در
داستان نویسی را
به کار بگیرید و
مخاطب را با خود
در لذت این ورود
به حریمهای
ممنوعه شریک
سازید!می توانید
کار را یکسره در
قالب زبان خشک و
غیر منعطف و غیر
داستانی اداری
بنویسید،از غلط
نویسی عمدی
استفاده کنید
،زبان گزارشی به
اثر بدهید و جا
به جا،حکم های
کلٌی صادر
کنید.به سبک و
سیاق انشاهای
دورۀ
دبستان،توصیفات
شدید و غلیظ به
کار ببرید.می
توانید اثر را در
قالب مقاله های
مستند و مستقیم
بنویسید .می
توانید وقایع
جزئی و کلی مربوط
به خودتان را بی
هیچ تخیل و تکنیک
روایی به قلم
بکشید،کارهایی که
در کلاسهای
داستان نویسی
،پیوسته شما را
از آن برحذر می
دارند.آن وقت از
این همه غلط
نویسی تعمدی غرق
در لذت شوید و
مخاطب را هم در
این لذت شریک
کنید!البته از
فرمان های
طنزنویسی هم غافل
نشوید.چرا که
برای گذر از
تجربه های دیگران
و آزمودن افقهای
تازه، لازم است
که ابتدا بر
شگردهای آزموده
شده که حاصل
قرنها و قرنها
تجربه بزرگان طنز
ادبیات فارسی است
مسلط شوید. در
نهایت خدا را چه
دیده اید،شاید با
آفرینش
اثرتان،شگردی بر
این شگردها
افزودید!بهرام
صادقی می
گوید:"هنرمند
باید چیزی از خود
به دنیا اضافه
کند،ولو این که
یک مثقال باشد."!
مهم ترین بخش طرح کسب و کار را بیاموزید
شروع
فعالیتهای تولیدی و سرمایهگذاری همیشه با مطالعه و برنامهریزی علمی
همراه است. در شرکتهای بزرگ قبل از شروع عملیات تولید، گروه تحقیقات و
بازاریابی برای امکان سنجی در مورد مقبولیت کالا و نیاز بازار فعالیتهای
خود را آغاز میکند.
شروع فعالیتهای تولیدی و سرمایهگذاری
همیشه با مطالعه و برنامهریزی علمی همراه است. در شرکتهای بزرگ قبل از
شروع عملیات تولید، گروه تحقیقات و بازاریابی برای امکان سنجی در مورد
مقبولیت کالا و نیاز بازار فعالیتهای خود را آغاز میکند. همچنین در شرایطی
که کالاهای تولید شده، فروش نمیروند و یا در رقابت با کالاهای مشابه، از
بازار مناسبی برخوردار نیستند لازم است تا گروه تحقیقات و بازاریابی وارد
عمل شده و برنامه ریزی ها و مطالعات لازم را برای دست یابی به اطلاعاتی در
مورد موقعیت بازار و کالا انجام دهد. تمامی فعالیتهای گروهی و انفرادی
برای بازاریابی یک کالا باید حساب شده و در قالبهای مشخصی تدوین شود و
فعالیتهای بدون مطالعه و برنامهریزی باید حذف گردد. برای این منظور در
بازاریابی هر کالا باید برنامه مربوط به آن کالا را با دقت و مطالعه فراوان
تهیه کرد و در اختیار مدیران گذاشت تا تصمیم گیری های لازم را بر اساس آن
انجام دهند.
طرح
یا برنامه بازاریابی یکی از بخشهای مهم طرح کسب و کار (Business Plan) به
شمار میآید. از این رو فرایند برنامهریزی بازاریابی بخش مهمی از فرایند
برنامهریزی و بودجهبندی سازمانها تلقی میشود. طرح بازاریابی اهداف
بازاریابی را تعیین میکند و راهبردهای دستیابی به آنها را پیشنهاد می دهد.
البته نباید فراموش کرد که این طرح تمام اهداف و راهبردهای سازمان را دربر
نمیگیرد.
● طرح بازاریابی چیست ؟
اصطلاح
طرح بازاریابی برای تشریح روشهای به کارگیری منابع بازاریابی برای رسیدن
به اهداف بازاریابی به کار میرود. تقسیم بندی بازار، شناخت جایگاه بازار،
پیش بینی اندازه بازار و برنامهریزی سهم عملی بازار در مفهوم طرح
بازاریابی جای میگیرند.
● مزایای طرح بازاریابی
طرح بازاریابی مزیتهای قابل توجهی برای سازمانها و شرکتها ایجاد خواهد نمود. برخی از این مزایا عبارتند از:
۱) استفاده بهتر از منابع شرکت
۲) شناخت فرصتهای بازاریابی
۳) تقویت روحیه جمعی
۴) تثبیت هویت سازمانی
۵) کمک به سازمان در دستیابی به اهداف
● ساختار طرح بازاریابی
چهارچوب
کلی نوشتن یک طرح بازاریابی از ساختار زیر تبعیت میکند و محتوای آن نیز
بر اساس برآوردها و مطالعات انجام شده تغییر خواهد کرد.
▪ خلاصه مدیریتی
این
بخش شامل اطلاعاتی جامع و سطح بالا از برنامه بازاریابی است که در اختیار
مدیران قرار میگیرد و آنها را به مطالعه جزییات طرح راغب میسازد. از
آنجاکه غالب مدیران همواره دچار کمبود وقت هستند، طرح بازاریابی را با عجله
و نگاهی گذرا بررسی میکنند و در نتیجه ممکن است پیام و منظور اصلی طرح را
به روشنی درک نکنند. ازاینرو لازم است چکیده کاملی از طرح را در یک و
حداکثر دو صفحه تهیه کرده و در چند خط پایانی نیز اطلاعات مربوط به مسائل
مالی مورد نیاز متذکر گردد. این خلاصه به عنوان یک ابزار ارتباطی برای
کارمندان و مشتریان بالقوه که میخواهند از ذهنیات و اندیشه ما آگاه شوند
از اهمیت زیادی برخوردار است.
▪ تحلیل موقعیت
یکی
از بخشهای مهم و برجسته در یک طرح بازاریابی تحلیل موقعیت است که از
جنبههای مختلف تهیه و ارائه میشود. تحلیل شرکت، تحلیل مشتری، تحلیل رقبا،
تحلیل همکاران، تحلیل محیط و تحلیل SWOT از جمله تحلیلهای است که در این
بخش میبایست صورت پذیرند. SWOT نوعی تجزیه و تحلیل سازمانی است که
سازمانها را قادر میسازد منابع داخلی خود را در دورههای قدرت و ضعف تجزیه
و تحلیل کرده و آنها را در برابر محیط خارجی در دورههای فرصتها و
تهدیدها با هم هماهنگ کنند.
▪ بخش بندی بازار
در
این قسمت بر اساس اولویتهای مختلف، نسبت به بخشبندی بازار اقدام میشود.
اطلاعات مروبط به هر یک از این بخشها بر اساس مواردی مانند درصد فروش،
نیازهای بازار، نحوه مصرف، نحوه دسترسی و میزان حساسیت به قیمت، استخراج
میگردد.
▪ راهبردهای بازاریابی تناوبی
این
قسمت از کار با تهیه لیستی از پیشنهادهای مختلف قبل از رسیدن به راهبرد
نهایی همراه است. برای این کار باید اولویتهایی را تعیین کرد. اولویتها
شامل تخفیف در قیمت محصولات، نحوه بازآفرینی نام تجاری، موقعیتیابی بوسیله
جایزه دادن، محصولات با ارزش و... میباشد.
▪ راهبردهای گزینش شده بازاریابی
در
این قسمت باید به علل گزینش یک راهبرد خاص بپردازیم. برای این منظور
میبایست شاخصهای بازاریابی مختلط که شامل محصول، قیمت، توزیع و ترویج است
مورد توجه قرار گیرند.
۱) محصول:
مباحث مربوط به محصول باید در مورد مزایای استفاده از محصول باشد و به
تشریح مواردی از قبیل نام تجاری کالا، کیفیت، خدمات پس از فروش و ...
بپردازد.
۲) قیمت: بحث در مورد راهبردهای قیمت شامل متغیرهای لیست قیمت، تخفیفها، شرایط پرداخت و ... میشود.
۳) توزیع: موارد مربوط به توزیع شامل کانالهای مختلف توزیع، واسطهها، امور لجستیک شامل جابجایی، انبار و پیگیری سفارشات است.
۴) ترویج: شامل فعالیتهای مربوط به روابط عمومی، برنامههای تبلیغاتی، فروش شخصی و ... میباشد.
● برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت
در
این قسمت بر اساس مراحل بالا برای پیادهسازی طرح، برنامهریزی و
زمانبندیهای لازم صورت گرفته و زمان دستیابی به هر یک از اهداف تعیین
شده ذکر میگردد.
● نتیجه
بخش
پایانی شامل خلاصهای است از مطالب تهیه شده در بخشهای قبل که بیان کننده
نتایج طرح است. از جلمه موارد مربوط به این بخش میتوان ضمیمهها، آمار و
برآوردهای بازار، جداول، سود و ... را نام برد