رازهایی که مردان در مورد زنان باید بدانند!
•
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد. به زبان
آوردن دوستت دارم موجب میشود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی
ببرد و آن را احساس کند.
•
یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل، هدایای کوچک و ابراز عشقهای
بی اختیار، عشق میورزد.
•
زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم میکند و یا یادداشت های
عاشقانه اش را نثارش میدارد، به آن زن اجازه میدهد تا بداند تا
چه اندازه منحصر به فرد است.
•
وقتی زنی عاشق میشود، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر
میرسد.
•
نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن میبخشاید.
•
یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود.
•
پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد،
به احساس عشق، نوازش و ملاطفت نیاز دارد.
•
زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس میکنند و بعد به کیمیای
جسم پی میبرند.
•
لحظاتی که مرد، دستهای زنی را در دست میگیرد و او را لمس میکند،
لحظاتی هستند که زن به آنها عشق میورزد.
•
هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود
او لذت بردن از صمیمیت، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است.
•
هنگامیکه زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد، در
عرش سیر خواهد کرد.
•
یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمیکند، در صورتی که زمانی که
غمگین و ناراحت باشد، تمامیمشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم
میآورند.
•
یک زن هنگامی سکوت میکند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است
و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او
بگوید.
•
وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش میسپارد و از ارائه
راه حل میپرهیزد، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان میکند.
•
مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان
میدهند. در اینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش
میباشد، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد.
•
هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی میگردد، او برای مطرح
شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق میکند.
•
به جرات میتوان گفت به جز در موارد انگشت شماری، هیچ چیز بیش از
سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمیرساند.
•
زن درست مثل یک موج است، به هنگامیکه عشق در قلبش به ظهور
مینشیند، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج میرسد.
•
هنگامیکه موج احساسات یک زن به اوج میرسد، به هیچ عنوان محدودیتی
در ارائه عشق نمیبیند.
•
مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را
بیرون بریزد و آشکار نماید، احساس آسایش و آرامش بیشتری میکند.
•
این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم
قرار گرفته باشد، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمیگیرد.
•
وقتی زنی از موضوعی میرنجد، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد
که برای غم او نگران است، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند
احساس همدردی اش را حس کند.
•
دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان، عدم پذیرش، قضاوت نادرست و
ترک شدن است، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر
ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که مبادا
لیاقتشان بیش از این نباشد.
•
ماهیت یک زن، درخواست تایید امور است.
•
در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان
دهد، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک میکند اما هیچ
گونه توجهی به آن نشان نمیدهد. ولی در این زمان احساس میکند که
مرد به او احترام نمیگذارد.
•
بسیاری از زنان به این علت که نمیخواهند کسی ایشان را نیازمند
بداند، نیازهایشان را انکار میکنند.
•
حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند
شد، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی،
اشتباه بزرگی است.
•
یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و
یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار
است.
•
امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق میورزند، اما در عوض چیزی
دریافت نمیکنند، رنج میکشند، آنان به دنبال وقفه ای میگردند تا
در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن
وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند.
•
یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک
زندگیش خودش را فدا کند.
•
یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران
برخوردار است اما وقتی آن زن لبخند میزند، لبخندش به این معنا
نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد.
•
همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند بخشش میکنند و در
این زمان به خاطر میآورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند تا
حدودی کمتر از این اندازه به ایشان بخشیده شده است.
•
اغلب زنان با آنچه همسرشان میخواهد به راحتی موافقت میکنند اما
این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که
آنان میخواهند.
•
یک زن، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمیدهد، بلکه شوهرش را
آزاد میگذارد و تصور میکند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته
است.
•
وقتی زنی به ثبت امتیازات میپردازد، ممکن است موضوع بسیار کوچکی
در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید. پس امکان دارد یک
شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته
باشد.
و امــا
رازهایی که زنان در مورد مردان باید بدانند!
•
سرزنش کردن : مردها دوست ندارند که زن ها آنان را سرزنش کنند و راه
درست را به آنان نشان دهند.
•
گوش دادن به حرف های مردان : یکی از علت هایی که مرد سفره ی دلش را
برای زن باز نمی کند و غم دل با او نمی گوید این است که زن با دقت
و توجه و دلسوزی به حرفهای مرد دل نمی سپارد. در چنین شرایطی مرد
از این بیم دارد که مورد تمسخر زنش قرار بگیرد اینگونه زنها باید
راه درست شنیدن و علاقه نشان دادن به حرفهای مرد را یاد بگیرند.
•
ایجاد تعادل روحی در مردان : یکی از مهم ترین کارهایی که مردان
دوست دارند زنشان برایشان انجام دهد این است که به او اجازه دهند
بار دلش را خالی کند و مشکلاتی که در سر کار قادر نیست با کسی در
میان بگذارد و نزد کسی اعتراف کند به او بگوید. زن هایی که به این
مسئله اهمیت می دهند باعث توازن و تقویت احساس تعادل روحی در مردان
می شوند.
•
نیاز مردان به زنان باهوش : مردها آن اندازه که به زن شنونده و
باهوش و با توجه نیاز دارند به زن اندرز دهنده نیاز ندارند.
•
نگه داشتن راز مردان : یکی از علت هایی که بعضی مردها راجع به
کارشان با همسرشان مشورت و صحبت نمی کنند این است که به زنان خود
در جهت حفظ راز میانشان اعتماد ندارند.
•
اعتماد به نفس دادن به مردان : در مواقعی که مردان به آستانه ی
شکست می رسند و احساس می کنند که همه چیز برای آنها تمام شده آنوقت
به زنی نیاز دارند که اعتماد به نفس و روحیه ای سرشار از انرژی را
به او هدیه کند.
•
فراهم کردن راحتی مردان : مرد ها دوست دارند تا جایی که ممکن است
وسایل راحتی فکر و جسم آنها در خانه فراهم باشد.
•
لیاقت زن برای پیشرفت مرد : هر مردی دوست دارد همسرش طوری تربیت
شده باشد که در اجتماع موجب آبرو و اعتبار او باشد و وظایفش را با
لیاقت هر چه تمام تر به دوش بکشد فرقی نمی کند که شغل شوهر او چیست
و آیا از مقام بالایی برخوردار است یا نه. در هر صورت وظیفه ی زن
است که با شخصیت و لیاقت خود پیشرفت شوهر خود را تسریع کند چون او
در این مسئله می تواند مهمترین عامل موثر باشد.
آخرین باری که
خندیدید کی بود؟
یادتان هست؟ منظور یک
خنده خوب و از تهدل
است؛ خندهای که صورت
شما را سرخ
کند و هنگام خندیدن
اشک از چشمانتان جاری
شود. البته خندیدن
آسان است، اما هنگامی
که بتوانید
اندیشههای خود را
تحت تسلط درآورید
میتوانید ادعا کنید
به کنترل شادمانی خود
نیز دست یافتهاید.
وقتی اصول شادمان
زیستن را بیاموزید،
آن وقت به آسانی
میتوانید با کمک آن
بهتر زندگی کنید.
خندیدن و شاداب بودن
کاملا طبیعی است.
خنده چیز کوچکی است
که میتواند نتایج
بزرگ بر جای گذارد.
هیچ غذایی مغذیتر از
شادمانی نیست. پس اگر
قرار است روزی تصمیم
بگیرید شاد و خوشحال
باشید، چرا آن روز
همین امروز نباشد؟
بنابراین با خنده و
شادی و نشاط به
استقبال روز جدید
بروید.
خنده را فراموش
نکنید.
شوخطبع باشید.
به زندگی خود شادی
ببخشید.
خود را شاداب و خندان
نگه دارید.
تبسم کردن را تمرین
کنید تا برای شما
عادت شود.
هر روز خندیدن از ته
دل را بیاموزید.
چنانچه خواهان شادی
هستید، باید آن را در
خود بوجود آورید.
کلمات خوب و شادی بخش
بر زبان آورید.
از دیگران با تبسم و
بیان جملهای دلنشین
استقبال کنید.
با خنده پیش از اخم
کردن، از شر نگرانی
خلاص شوید.
روزهای بد خود را از
طریق خندیدن، به
روزهای خوب و شاد
تغییر دهید.
در مورد چیزهایی که
باعث خوشی و شادی شما
میشوند، فکر کنید،
سپس تا آنجا که ممکن
است به سوی این
شادیها بروید.
به زندگی با دیدی
مثبت و همراه با شوخ
طبعی و نشاط نگاه
کنید.
کوشش کنید کارهایی
انجام دهید که به
زندگی شما شادی
ببخشد.
برای تندرست زیستن،
خنده، بهترین اکسیر
است.
ناامیدی را از خود
دور کنید.
مثبتاندیش باشید.
به موسیقی آرام گوش
دهید.
خانه خود را به یک
مکان شاد تبدیل کنید.
بردبار و شکیبا
باشید.
اضطراب را کنار
بگذارید.
فشارهای روحی را از
خود دور کنید.
از پیله خود بیرون
بیایید.
با ورزش شاداب و با
نشاط شوید.
اعتماد به نفس خود را
تقویت کنید. به آنچه
میدانید، اعتماد
داشته باشید.
کار خود را بخوبی
انجام دهید و یقین
داشته باشید که
احساس نشاط، موفقیت و
افتخار خواهید کرد.
با دست کشیدن از یک
عادت بد، عزت نفس خود
را بالا ببرید.
خود را با اندیشههای
شاد و آرام بخش سرشار
کنید.
زود از کوره در
نروید.
نگذارید چیزهای کوچک،
شما را خشمگین کند.
کوشش کنید در
برخوردها آرام باشید.
به خود ایمان داشته
باشید.
قدر زندگیتان را
بدانید.
زندگی را چنانچه هست،
با تمام مشکلاتش قبول
کنید.
هرگز یاس و ناامیدی
را به حریم ذهن خود
راه ندهید.
و بیش از پیش بخندید
تا دنیا به رویتان
بخندد.
|
طنزنویسی را نمی شود گرفتار قاعده و قانون کرد.چون در سایۀ شکستن قاعده هاست که شکل می گیرد و آفریده می شود.ولی در هر حال،یک داستان طنز،ویژگی هایی دارد که با شناختن آنها،می توان دریافت که یک داستان طنز چگونه خلق می شود و چطور می شود آن را نوشت:چگونه داستان طنز بنویسیم
۱- بیرحمی، لازمۀ طنزنویسی
۲- تکلیفتان را با طنز مشخص کنیدطنز نسبی است.بستگی به درک و تلقی افراد دارد.هر چه عمیق تر باشد و در لایه های اثر بیشتر پنهان باشد و کمتر به چشم بیاید،نسبیت آن بیشتر است.اثری را که ممکن است از نظر شما طنز تلقی شود ،ممکن است دیگری بخواند و بگوید:"خب!این طنزش کجاست؟!"این امر،در مورد بخشهای دیگر ادبیات داستانی صادق نیست.یک اثر در ژانر پلیسی یا معمایی یا وحشت،قوی یا ضعیف،یا متعلق به آن ژانر است یا نیست.ولی در مورد طنز،قضیه فرق می کند.ممکن است یک اثر از دید شما طنز باشد و از دید دیگری،نه.بستگی به تعریف و برداشت مخاطب از طنز دارد.
۳-ایده اولیه، حس تضاد
۴-انتخاب قالب، مهمترین گام
۵ - طنز کلامیمخاطب در یک اثر طنز،چیزی را می بیند که سر جایش نیست و این،او را به خنده می اندازد.بخشی از این "سر جایش نبودن"می تواند جدا از سوژه،در زبان اثر متجلی شود.
۶- شخصیت پردازی
۷- غافلگیری در گره گشایی
۸- بازی با قواعد و قوانین
در داستان طنز،آموزشهای کلاسیک داستان نویسی رنگ می بازند.چرا که طنز،عرصۀ ممکن ساختن ناممکن هاست.در طنز،شما مجازید که قالبهای ممنوع در داستان نویسی را به کار بگیرید و مخاطب را با خود در لذت این ورود به حریمهای ممنوعه شریک سازید!می توانید کار را یکسره در قالب زبان خشک و غیر منعطف و غیر داستانی اداری بنویسید،از غلط نویسی عمدی استفاده کنید ،زبان گزارشی به اثر بدهید و جا به جا،حکم های کلٌی صادر کنید.به سبک و سیاق انشاهای دورۀ دبستان،توصیفات شدید و غلیظ به کار ببرید.می توانید اثر را در قالب مقاله های مستند و مستقیم بنویسید .می توانید وقایع جزئی و کلی مربوط به خودتان را بی هیچ تخیل و تکنیک روایی به قلم بکشید،کارهایی که در کلاسهای داستان نویسی ،پیوسته شما را از آن برحذر می دارند.آن وقت از این همه غلط نویسی تعمدی غرق در لذت شوید و مخاطب را هم در این لذت شریک کنید!البته از فرمان های طنزنویسی هم غافل نشوید.چرا که برای گذر از تجربه های دیگران و آزمودن افقهای تازه، لازم است که ابتدا بر شگردهای آزموده شده که حاصل قرنها و قرنها تجربه بزرگان طنز ادبیات فارسی است مسلط شوید. در نهایت خدا را چه دیده اید،شاید با آفرینش اثرتان،شگردی بر این شگردها افزودید!بهرام صادقی می گوید:"هنرمند باید چیزی از خود به دنیا اضافه کند،ولو این که یک مثقال باشد."!