بایگانی مطالب خواندنی جالب..

همه چیز آن طور که به نظر می‌آید نیست؛ سوگیری نسبت به کروناویروس .


همه چیز آن طور که به نظر می‌آید نیست؛ سوگیری نسبت به کروناویروس

همه چیز آن طور که به نظر می‌آید نیست؛ سوگیری نسبت به کروناویروس

در شرایط فعلی و باوجود گسترش کرونا‌ویروس، فکر می‌کنم همه ما می‌توانیم قبول کنیم که دیدگاه‌های بسیار متفاوتی در ارتباط با جدیت و اثرگذاری این بیماری شکل‌گرفته است.

این تفاوت در نظرها تنها به مردم نیز ختم نمی‌شود، حتی سیاست‌مداران نیز عقاید و تصورهای متفاوتی نسبت به یکدیگر در مورد کروناویروس دارند. سوالی که در این مواقع باید به آن فکر کنیم این است: بالاخره جدیت این موضوع تا چه اندازه است؟

بگذارید تا از همین ابتدا، بنده جبهه شخصی خود را نسبت به این موضوع مشخص کنم: به نظر من، تهدید کروناویروس کاملا جدی است. و اینکه من تنها بر اساس حدس و گمان یا چند تئوری توطئه به این نتیجه نرسیده‌ام! در ادامه این مقاله، بر اساس مفاهیمی مانند ریسک سیستمی و ریسک انفرادی، سعی می‌کنم تا نشان دهم که چرا باید مراقبت نسبت به ویروس را جدی‌تر گرفته و تمامی نکات احتیاطی را رعایت کنیم.

دلیل واقعی که باید در خانه بمانیم

در حال حاضر دو پیش‌بینی اصلی راجع به کروناویروس وجود دارد:

  1. کروناویروس جمعیت زیادی را مبتلا خواهد کرد.
  2. این ویروس نسبت به آن چیزی که از اعداد کشور چین برمی‌آید، کمتر مرگبار خواهد بود.

هر میزان زمانی که از شیوع ویروس می‌گذرد، این دو پیش‌بینی بیشتر به واقعیت نزدیک می‌شوند. دکتر مایکل آسترهولم (Michael Osterholm)، متخصص ویروس‌شناسی، بیان می‌کند که طی داده‌های به‌دست‌آمده پیش‌بینی می‌شود که طی 3 تا 7 ماه آینده، حدود 96 میلیون نفر به این ویروس مبتلا شده و حدود 480 هزار نفر توسط آن کشته خواهند شد.

همچنین در کنار این پیش‌بینی‌ها متوجه شدیم که با گسترش اطلاعات مربوط به این ویروس، درجه آمادگی کشورها برای مقابله با کروناویروس بهبود پیداکرده و در مقایسه با نرخ‌های وحشتناک چین، نرخ‌ تلفات کمتری را در دیگر نقاط جهان شاهد هستیم. علاوه بر این، در 80 درصد مواقع علائم کووید-19 تنها به علائمی شبیه سرماخوردگی شبیه بوده و در مواردی غیرازآن می‌توان با مراقبت‌های صحیح پزشکی از تلفات جلوگیری کرد. اما یک نکته در این میان بسیار کلیدی است: مراقبت‌های پزشکی ویژه در صورت بروز علائم شدید.

به دلیل ماهیت بسیار واگیردار این کروناویروس و همچنین دوره نهادینه بالای آن، در حال حاضر شاهد قرنطینه همگانی توسط مردم و ارگان‌ها هستیم؛ اکثر کارمندان به دورکاری مشغول شده، کنفرانس‌ها و رویداد‌های بین‌المللی از مسابقات فرمول 1 چین تا رویداد E3 که قرار بود در تابستان برگزار شود و بسیاری دیگر، همگی لغو شده‌اند.

از دید کسانی که کرونا را تنها یک ویروس ساده مانند سرماخوردگی می‌شناسند، این نوع واکنش‌های و رویکرد‌های پیشگیرانه بیش‌ازحد شدید به نظر می‌آیند؛ به همین دلیل، بسیاری از افراد این اتفاقات را به گردن جوسازی‌های رسانه انداخته و این بیماری را جدی نمی‌گیرند.

همان‌طور که در ابتدای مقاله اشاره کردم، من با دیدگاه این دسته از افراد مخالفم. اما خود بنده نیز در مقاله دیگری به نام سوگیری منفی گرایی و اثرات اخبار بد، راجع به فشارهای بیش‌ازحد اخبار بد نوشتم؛ این بار، تنش‌های رسانه‌ای با تقریب خوبی به واقعیت نزدیک است.

مغالطه رایجی که میان افراد انکارکننده وجود دارد، این است که در حال حاضر آنفولانزای عادی تلفات بیشتری نسبت به کروناویروس دارد. نکته که این میان در نظر گرفته نمی‌شود، بحث بازه زمانی شیوع کرونا است. با توجه به‌سرعت گسترش ویروس، دکتر آسترهولم بیان می‌کند که کووید-19 چیزی حدود 10 تا 15 برابر از آنفولانزاهای فعلی خطرناک‌تر خواهد بود. در پی آن، یکی از محققان اپیدمی شناس دانشگاه هاروارد، مارک لیپستیچ (Marc Lipstich)، توضیح داد که به‌احتمال‌زیاد یک همه‌گیری رخ خواهد داد (پیش‌بینی که به واقعیت تبدیل شد). همچنین وی تخمین زد که در سال جاری میلادی، رقمی حدود 40 تا 70 درصد از جمعیت جهان به کروناویروس مبتلا خواهند شد.

قبل از این‌که حرف‌های من را اغراق کردن در نظر بگیرید، بدانید من هم قبول دارم که طبق آمار بیشتر قربانیان این ویروس افراد مسن و بالای 70 سال بوده و این‌که توسط ویروس با آسیب‌های جدی اقتصادی مواجه شده‌ایم.

اما چیزی که در این میان باید درک کنیم، این است که هدف از قرنطینه و ماندن در خانه، مبتلا نشدن نیست. هدف قرنطینه آرام کردن نرخ گسترش ویروس است؛ تا حدی که از افزایش بار بیش‌ازحد برای مراکز پزشکی جلوگیری شود.

تقریبا 10 تا 15 درصد از افراد مبتلا شده نیاز به مراجعه به بیمارستان پیدا می‌کنند. حال اگر با توجه به آمار رسمی، میزان ابتلای جمعیت را 30 درصد (نسبتا خوش‌بینانه!) تخمین بزنیم، یعنی در طی سال پیش ‌رو رقمی حدود 30 میلیون نفر به ویروس مبتلا می‌شوند. باز بر اساس نرخ تلفات کروناویروس، می‌توانیم تخمین بزنیم که از این 30 میلیون، حداقل 2 تا 5 میلیون نفر به تخت بیمارستان نیاز پیدا خواهند کرد.

همه این‌ها در حالی است که به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان تنها میزان 140 هزار تخت بیمارستانی به مردم خدمت‌رسانی می‌کند. و از آن مهم‌تر، بیشتر این تخت‌های بیمارستانی از قبل به بیماران مختلفی غیر از بیماران کرونا‌ویروس اختصاص پیداکرده است.

درنتیجه از دید ریسک فردی، ماندن در خانه و قرنطینه کردن خود کاری غیرضروری به نظر می‌آید؛ اما اگر از دید یک ریسک سیستمی به آن نگاه کنیم، می‌بینیم که این کار بهترین واکنش ممکن است. هر میزان که مردم در شهرها بیشتر رفت‌و‌آمد کنند، ویروس راحت‌تر پخش‌شده، بیمارستان‌ها با بیماران بیشتری مواجه می‌شوند و در آخر، مردمان بیشتری به دلایل غیرضروری جان خود را از دست می‌دهند.

کدام را برگزینیم؟ بحران سلامت یا بحران اقتصادی؟

اگر جمعیت زیادی از کشور قرنطینه شوند، مشکل دیگری ایجاد خواهد شد: تجارت ساقط می‌شود.

تخمین زده‌شده که 30 درصد کسب‌وکارهای کوچک چین تعطیل‌شده‌اند؛ بسیاری از تولیدکننده‌های بزرگی مانند سامسونگ تعدادی از خط‌های تولید خود را تعطیل کرده‌اند. ژاپن تمامی مدارس خود را تعطیل اعلام کرده و حدود یک‌میلیون معلم را به خانه فرستاده است. بسیاری از پروازها، کنفرانس‌ها و رویدادها در سراسر جهان در شرف تعطیلی هستند.

اگر دولت عمل محتاطانه را برای سلامت مردم پیش‌ بگیرد، یک ریسک سیستمی جدید ایجاد می‌شود: افول اقتصادی. اما اگر دولت با تشویق مردم به پیگیری زندگی روزمره، قصد دوری از یک سقوط اقتصادی را داشته باشد، آنگاه ریسک یک بحران سلامت عمومی ایجاد می‌شود.

در این شرایط، دیدن واکنش کشورهای مختلف در ارتباط با این تصمیم‌گیری بسیار جالب است. در زمان نگارش این مقاله، به نظر می‌آید که دولت ترامپ حفظ شرایط اقتصادی را مدنظر قرار داده باشد و هیچ‌ اثری از هشدارهای جدی و رسمی دیده نمی‌شود. در کشور خودمان، واکنش‌های ضدونقیضی وجود دارد؛ دستگاه‌ها و مقامات بسیار بالا نیز هیچ‌گونه پیوستگی در واکنش‌های خود نشان نمی‌دهند. اما با تقریب خوبی می‌توان گفت که نگرانی‌های مقامات بیشتر به بحث اقتصاد مربوط بوده است، نه بحث‌های سلامتی. خوشبختانه درصد قابل‌توجهی از مردم خود دست‌به‌کار شده‌اند، اما این کافی نیست.

این واکنش‌ها را با واکنش کشورهایی مانند چین، ایتالیا یا کره جنوبی مقایسه کنید؛ منطقه‌هایی که شهر و محله‌ها قرنطینه شده‌اند و هرکسی که مشکوک به این ویروس باشد، مورد آزمایش قرار می‌گیرد. درنتیجه، نرخ‌های ابتلا در ایتالیا و کره جنوبی به‌شدت زیاد است. اما می‌توان امیدوار بود که این نرخ‌های زیاد ابتلا (که ایران نیز به آن دچار است) در بلندمدت به جلوگیری و مقابله با ویروس کمک کنند؛ چراکه آمادگی و پیش‌گیری‌های مربوطه زودتر از دیگر کشورها شکل خواهد گرفت.

سوگیری‌های شناختی ما در عمل

در بخش آکادمی تجارت‌نیوز، مقاله‌های زیادی مربوط به سوگیری‌های شناختی نوشته‌ایم. در بیشتر این مقاله‌ها، بحث می‌کنیم که انسان در واقعیت کاملا عقلایی رفتار نکرده، و این‌که ما بر اساس احساسات غیرمنطقی باورهای خود را شکل می‌دهیم.

در بحث مربوط به کرونا، انگاری که بیشتر مردم به دو سر طیف واکنش‌ها علاقه دارند؛ افراد یا فکر می‌کنند که آخرالزمان فرارسیده یا اینکه کروناویروس اصلا چیز مهمی نیست.

اما مثل همیشه، حقیقت در نقطه‌ میانی این طیف است. از لحاظ فردی، بیشتر ما درخطر نیستیم؛ از نظر سیستمی، در معرض خطر بزرگی قرارگرفته‌ایم. معمولا در این‌گونه شرایط است که پاسخ‌های مردم دچار ناهماهنگی شده و به نتایج خطرناکی ختم می‌شود؛ مانند رشد تمایل مردم به مسافرت در هنگام تعطیلی مدارس به دلیل ویروس.

دلیل این اتفاق، به دید ذهنمان باز می‌گردد. معمولا ما وقایع را از دید تاثیرات آن بر زندگی خودمان می‌بینیم، نه اینکه تاثیر آن‌ها بر کشور، جامعه یا دنیا چگونه خواهد بود؛ درواقع ما به‌نوعی سوگیری در این موارد دچاریم که در ادامه تعدادی از آن‌ها را مثال می‌زنم:

1- ما معمولا خطی فکر می‌کنیم، نه نمایی

پل گراهام، متخصص کامپیوتر مشهور و یکی از موسسان شتاب‌دهنده Y Combinator، توییت جالبی را در ارتباط با این مقوله منتشر کرد: «وقتی به مردم می‌گویم که 13 هزار مورد کووید-19 در خارج از چین کشف‌شده، یا اینکه این رقم هر سه روز یک‌بار دو برابر می‌شود، کسی تعجب نمی‌کند. اما زمانی که به آن‌ها می‌گویم در صورت ادامه این وضع، حدود 1.7 میلیون مورد ابتلا در طول سه هفته ایجاد خواهد شد، همه ناگهان شگفت‌زده می‌شوند.»

تایلر کوهن، اقتصاددان تحصیل‌کرده در دانشگاه هاروارد، اشاره می‌کند که به‌طورمعمول کسانی نگران شرایط کروناویروس هستند که صعودی فکر می‌کنند؛ برای مثال، کسانی که شغل آن‌ها در علوم، بازارهای مالی یا فناوری است. کسانی که واکنش دیگران را اشتباه و خارج از حد می‌دانند، معمولا کسانی هستند که تفکری خطی دارند.

2- ما معمولا به اثرات درجه اول توجه می‌کنیم، نه دوم یا سوم

اگر شما فرضا در هنگام رانندگی به یک تصادف دچار شوید، به‌احتمال‌زیاد تنها به ماشین آسیب‌دیده خود فکر خواهید کرد (اثر درجه اول)؛ نه اینکه از این به بعد چگونه بچه‌های خود را به مدرسه رسانده (اثر درجه دوم) یا اینکه هزینه بیمه کردن ماشین چه میزان افزایش پیدا خواهد کرد (اثر درجه سوم). حتی باوجوداینکه اثرات درجه دوم و سوم تاثیر بیشتری بر زندگی شما خواهند گذاشت.

بیشتر تحلیل‌هایی که امروزه از کروناویروس میان مردم مبادله می‌شود تنها به اثر اول آن مربوط است؛ «دست‌های خود را بشورید و از خود مراقبت کنید، هیچ خطری موجب شما نخواهد شد». اما اثرات درجه دوم و درجه سوم چنین اتفاقی می‌توانند بسیار تاثیرگذار باشند.

یکی از این اثرات می‌تواند نابود شدن تبادلات جهانی باشد. قرنطینه‌ها و زنجیره‌های عرضه از بین رفته، باعث می‌شوند تا کشورها تنها بر روی بازارها و تولیدات داخلی خود تمرکز کنند؛ موقعیت‌های گردشگری از بین رفته و به‌طورکلی، روال سیاسی کشور دچار تغییرات زیادی خواهد شد.

یک اثر دیگر می‌تواند به جمعیت گروه‌های سنی کشورها مربوط شود. کشورهای غربی و ژاپن معمولا دارای جمعیت سن‌بالاتری هستند؛ یعنی تعداد افراد مسن بیشتر از جوان است. در عوض، کشورهای آفریقا و خاورمیانه به‌شدت دارای جمعیت جوان‌تری هستند. این تفاوت در اندازه گروه‌های سنی می‌تواند به این معنی باشد که در پایان شیوع، برخی کشورها آسیب کمتری نسبت به دیگران را محتمل خواهند شد.

البته هزاران اثر دیگر نیز وجود دارند که من و شما از آن بی‌خبریم؛ منظور از بیان این اثرات، نشان دادن این نکته بود که مواردی قابل‌تأمل وجود دارند که شاید در نگاه اول به آن‌ها توجه نمی‌کنیم.

3- ما معمولا به دنبال راه‌حل‌های یک‌باره هستیم، نه ساخت عادت‌های روزانه

این نکته نیاز به توضیح چندانی ندارد! همه می‌دانیم که در اکثر مواقع، ما سوگیری به سمت راه‌حل‌های یک‌باره و تغییرات ناگهانی داریم، برخلاف پیگیری تعداد زیادی تغییر کوچک که می‌توانند منافع بزرگ‌تری داشته باشند.

برای مثال، ثابت‌شده است که اگر شما به ویروس مبتلا نیستید، پوشیدن ماسک کاملا بی‌فایده است. در عوض، داشتن یک رژیم مناسب از سبزیجات و میوه‌ها می‌تواند با افزایش ویتامین‌های C و D بدنتان، سیستم ایمنی شما را تقویت کند. به عبارت ساده‌تر، بهترین راه حفاظت از خود در برابر این ویروس انجام دادن کار‌هایی است که باید در حالت عادی انجام می‌دادیم: رژیم درست، دوری کردن از جرم و باکتری و مهم‌تر از همه، شستن دستان.

 

در آخر، بهتر است که قبل از ناامید شدن از آینده، چند نکته زیر را مرور کنید:

  • این‌گونه شیوع‌ها و بیماری‌ها در طول تاریخ بارها تکرار شده‌اند؛ بالاخره از آن عبور خواهیم کرد.
  • باوجوداینکه اسم این اتفاقات را بحران اقتصادی گذاشتیم، اما چنین بحران‌هایی می‌توانند برای اقتصاد کشور منافعی نیز به همراه داشته باشند؛ در مواقع سختی، دولتمردان و سیاستمداران مجبور خواهند شد تا بخش‌های زائد و اضافی سیستم را کنار گذاشته و بر ارزش‌های واقعی تمرکز کنند.
  • ما هنوز بسیاری از نکات را نمی‌دانیم؛ هنوز مشخص نیست که آفتاب اثری مثبتی بر جلوگیری ویروس دارد یا خیر. شاید طی چند ماه آینده واکسن ویروس کشف شد و همه ما به زندگی قبلی خود بازگردیم. شاید آلودگی‌ها به نحوی کاهش پیداکرده که گرمایش زمین را تسکین بخشد. نکته اینجاست که ما هیچ‌کدام را نمی‌دانیم.

همواره در هنگام رنج و سختی رشد نیز وجود دارد؛ فقط حواستان باشد که پاکیزگی را رعایت کرده و تا حد ممکن در خانه خود بمانید!

کد مطلب:
۰۶:۵۵
پنج شنبه
۲۲ اسفند ۱398

درباره وارن بافت؛ یک اسطوره سرمایه‌گذاری .

وارن بافت؛ یک اسطوره سرمایه‌گذاری

وارن بافت؛ یک اسطوره سرمایه‌گذاری

در دنیای سرمایه‌گذاری و پول درآوردن، وارن بافت، قهرمان بی‌رقیبی است. هزاران نکته و گفته از وارن بافت برای سرمایه‌گذاری و مدیریت مالی در کتاب‌ها و وبلاگ‌های گوناگون وجود دارد. ایده‌هایی مثل خندق اقتصادی به‌عنوان یکی از ابزارهای بنیادین سرمایه‌گذاری با همین وارن بافت رشد کرده‌اند.

وارن بافت در حال حاضر مدیرعامل و رئیس برکشایر هاتاوی (Berkshire Hathaway) بزرگ‌ترین هلدینگ سرمایه‌گذاری در دنیا است و کنترل و رهبری این مجموعه در دستان اوست؛ اما ثروت فراوان امروز او، آغازی فروتنانه داشت.

ما در این مقاله می‌خواهیم به زندگی و مسیر سرمایه‌گذاری وارن بافت، این اسطوره سرمایه‌گذاری نگاهی بیندازیم.

وارن بافت متولد دوران بحران

وارن بافت در 30 آگوست 1930 در شهر اوماها (Omaha) ایالت نبراسکا (Nebreska) آمریکا به دنیا آمد. در آن زمان رکود بزرگ اقتصادی دهه 1930 در آمریکا تازه شروع شده بود و کشور درگیر مشکلات عمیقی بود.

در این رکود اقتصادی که احتمالا به دلایل متعددی از جمله عدم‌پایبندی به اخلاق مالی و حرفه‌ای فعالین بازارهای مالی رخ داد، بازار سهام در میانه‌ سال 1929 به‌شدت سقوط کرد. این سقوط بازار سهام بقیه‌ بخش‌های اقتصادی را نیز درگیر ساخت و از آن‌سو باعث شد مردم پول‌های خود را از بازارها بیرون بکشند و در نتیجه یک رکود اقتصادی عمیق به وجود آمد.

هاوارد بافت، پدر وارن بافت

بخشی از مشکل ایجادشده این بود که قیمت اجناس دائما پایین می‌آمد. به همین دلیل مصرف‌کنندگان ترجیح می‌دادند به‌جای خرید کالاها، پول خود را به‌صورت نقد نگاه دارند. این کاهش قیمت اجناس، روی همه محصولات دیگر هم اثر گذاشته بود.

این رکود بزرگ در زمان تولد وارن بافت به‌شدت ایالت محل تولد او، یعنی نبراسکا را نیز تحت تاثیر قرار داده بود. اقتصاد ایالت نبراسکا روی کشاورزی استوار بود و کاهش قیمت محصولات کشاورزی در کنار دیگر کالا‌ها، این ایالت را دچار مشکل کرده بود.

در این میان وارن بافت خوش‌شانس بود؛ زیرا پدر او هاوارد بافت (Howard Buffett) معامله‌گر سهام و تاجری باهوش بود و حتی در همین زمان مشکلات عمیق اقتصادی می‌توانست خانواده خود را تامین کند.

مهاجرت به واشینگتن

زمانی هم که اقتصاد آمریکا توانست این رکود بزرگ را پشت سر بگذارد، کسب‌وکار پدر وارن بافت بسیار رونق گرفت.

کسب‌وکار و ثروت او پس از بهبودی اوضاع اقتصادی آمریکا چنان رشد کرد که در سال 1942 در انتخابات کنگره آمریکا نامزد حزب جمهوری‌خواه‌ شده و پیروز هم شد. این پیروزی او علی‌رغم این نکته بود که در آن زمان حزب دموکرات و نامزد آن یعنی فرانکلین روزولت (Franklin D. Roosevelt) بسیار محبوب بودند.

هاوارد بافت پس از پیروزی در انتخابات کنگره برای ادامه کار و البته نمایندگی در کنگره در سال 1943 همراه خانواده‌اش به پایتخت یعنی واشینگتن رفت. این شهر جدید بود و وارن بافت که در آن زمان تنها 13 سال داشت، احساس تنهایی می‌کرد.

در نتیجه وارن بافت 13 ساله به تنها تفریح در دسترس خود می‌پرداخت. او در مدرسه و خانه مسائل ریاضی حل می‌کرد و کتاب‌های مالی و سرمایه‌گذاری پدرش را می‌خواند.


در همین سال‌ها و البته به لطف همین کتاب‌های سرمایه‌گذاری بود که وارن بافت ذوق عجیبی پیدا کرد تا فردی ثروتمند باشد. حتی به همکلاسی‌های خود نیز گفت که اگر او در سی‌سالگی ثروتمند نشود، خود را از بلندترین ساختمانی که می‌تواند پیدا کند، به زمین پرت خواهد کرد.

به همین دلیل وارن بافت قبل از اینکه دوره دبیرستان را تمام کند، شروع به سروکله زدن و بازی کردن با بازار سهام کرد. او در این بازی چند سهام می‌خرید و می‌فروخت که بفهمد که کلا داستان بازار سهام چیست. او در این بازار سه سهم از شرکت خدمات شهری (Cities Services Company) خرید و فروخت.

هزار راه برای پول درآوردن

ذهن وارن بافت فقط به بازار سهام محدود نماند. از بین کتاب‌های سرمایه‌گذاری که از کتابخانه پدرش برای مطالعه برمی‌داشت، کتاب «هزار راه برای کسب هزار دلار» از فرانسیس مینیکر (One Thousand ways to make $1000- Frances Minaker) باعث شد وارن بافت به این فکر کند که از هر راهی که به ذهنش می‌رسد پول دربیاورد.

وارن بافت در همان دبیرستان شش بسته نوشابه کوکاکولا خرید و آن را به قیمت بالاتری به هم‌مدرسه‌ای‌های خود فروخت.

وارن بافت اولین شغل واقعی خود را در سال 1944 پیدا کرد. او هم مثل مایکل دل، بنیانگذار شرکت دل، شروع به فروختن روزنامه واشینگتن‌پست به خانه‌های همسایه کرد. وارن بافت 14 ساله در آن سال اولین اظهارنامه مالیاتی خود را پر کرد و 45 دلار مالیات بابت ساعت و دوچرخه خود پرداخت.

او با پولی که از فروختن روزنامه به دست آورده بود، ماشین‌های بازی سکه‌ای خرید و در مغازه‌های اطراف خانه‌شان گذاشت و با آن‌ها هم درآمد کسب کرد.

در سال 1948 پدر او، هاوارد بافت دوباره در انتخابات کنگره نامزد شد اما نتوانست برنده از آن بیرون بیاید. در نتیجه او مجبور شد همراه خانواده‌اش دوباره به اوماها بازگردد.

به همین دلیل وارن بافت مجبور شد هرکدام از دستگاه‌های بازی خود را به مبلغ 1200 دلار بفروشد و همراه خانواده به اوماها بازگردد. وارن بافت با پولی که به دست آورده بود، در اوماها 16 هکتار زمین کشاورزی خرید و شروع به اجاره دادن آن کرد. او حالا یک پسر 18 ساله بود که 16 هکتار زمین داشت و آن را اجاره می‌داد.

تحصیلات دانشگاهی ارزشمند وارن بافت

پس از بازگشت به اوماها، وارن بافت در رشته مدیریت تجاری در دانشگاه نبراسکا، شروع به تحصیل کرد. او هزینه تحصیل خود را از درآمد حاصل از اجاره زمین می‌پرداخت. زمانی که در این دانشگاه مشغول به تحصیل بود و 19 سال داشت، برای پذیرش در دانشگاه هاروارد اقدام کرد که البته رد شد.

در نتیجه او سراغ گزینه بعدی یعنی دانشگاه کلمبیا رفت. وارن بافت در دانشگاه کلمبیا با یکی از استاد‌های آنجا ملاقات کرد که زندگی او را تغییر داد.

بنجامین گراهام (Benjamin Graham) بعدها پدر استراتژی سرمایه‌گذاری ارزش‌محور (Value Investing) شد. بنجامین گراهام در این استراتژی می‌گوید که شما باید شرکت یا کالایی را پیدا کنید که قیمت آن بسیار پایین‌تر از ارزش واقعی آن باشد و سپس آن را به قیمت بالاتر بفروشید. البته تنها مشکل این استراتژی، خود «پیدا کردن» چنین شرکت‌هایی است.

وارن بافت در سال 1949 با بنجامین گراهام که استاد دانشکده کسب‌وکار دانشگاه کلمبیا بود، دیدار کرد. در همان سال هم بنجامین گراهام کتاب مشهور خود یعنی سرمایه‌گذار باهوش (The Intelligent Investor) را منتشر کرد.

بنجامین گراهام

او در این کتاب مرحله‌به‌مرحله روشی را توضیح داده است که چگونه با آن بتوان یک سرمایه‌گذاری بدون شک و شبهه انجام داد. ایده هم همانی بود که گفتیم: پیدا کردن شرکتی با قیمت بسیار کمتر از ارزش واقعی و سرمایه‌گذاری در آن.

وارن بافت به این رهیافت سرمایه‌گذاری بسیار علاقه‌مند شد و پس از آن به دانشجوی محبوب بنجامین گراهام تبدیل شد. این علاقه دو‌طرفه به‌قدری بود که وارن بافت پس از فارغ‌التحصیلی در سال 1954 شروع به کار در شرکت سرمایه‌گذاری بنجامین گراهام کرد.

وارن بافت در این شرکت سرمایه‌گذاری استاد تحلیل سهم‌ها و موقعیت‌های گوناگون سرمایه‌گذاری شد. او حالا می‌توانست صرفا با نگاه کردن به اعداد، ارزش واقعی یک شرکت را دریابد.

سرمایه‌گذاری ارزش‌محور

وارن بافت در این میان یک بدشانسی آورد. بنجامین گراهام دو سال بعد از ورود وارن بافت به شرکت خود، تصمیم گرفت بازنشسته شود. در نتیجه شرکت سرمایه‌گذاری خود را بست و وارن بافت را تنها گذاشت.

وارن بافت در این زمان توانسته بود 175 هزار دلار سرمایه جمع کند و بعد از بسته شدن شرکت سرمایه‌گذاری بنجامین گراهام به دنبال شریک سرمایه‌گذاری می‌گشت.

بهترین گزینه‌ای که او در آن زمان پیدا کرد و با رهیافت سرمایه‌گذاری ارزش‌محور موردعلاقه‌اش همخوانی داشت، شرکت‌هایی بودند که محصولات چشم‌گیری تولید نمی‌کردند.

این شرکت‌ها البته آن‌قدر چشم‌گیر نبودند؛ اما مزیتشان این بود که قیمت سهام آن‌ها کمتر از ارزش واقعی آن‌ها بود و می‌توانست موقعیتی برای سرمایه‌گذاری باشد

یکی از شرکت‌هایی که وارن بافت پیدا کرد، شرکت سن‌بورن (Sanborn Map Company) بود. این شرکت انحصار تولید نقشه‌های ساختمانی پرجزئیاتی را که توسط شرکت‌های بیمه استفاده می‌شد، در دست داشت. این شرکت در آن زمان نزدیک یک قرن قدمت داشت اما در دهه 1950 عملکرد چندان خوبی ارائه نداده بود.

وارن بافت نکته بسیاری جالبی در صورتحساب‌های مالی این شرکت پیدا کرد. سن‌بورن در طول بیست گذشته تمام سود خود را در 40 شرکت دیگر سرمایه‌گذاری کرده بود. وارن بافت با کمی محاسبه متوجه شد ارزش واقعی سهم شرکت فقط با احتساب همین سرمایه‌گذاری 20 ساله سن‌بورن، 65 دلار برای هر سهم است و این در حالی است که قیمت این سهم در بازار فقط 45 دلار بود.

به عبارتی ارزش دفتری سهم شرکت 65 دلار بود اما قیمت آن 45 دلار؛ یعنی نسبت P/B سهام شرکت سن‌بورن حداقل 9/13 بود.

وارن بافت در بازار بورس تهران

پس از این وی شروع به خرید سهام سن‌بورن کرد و مدتی بعد بخش عمده‌ای از سهام آن را در اختیار گرفت. او از این سرمایه‌گذاری، در طول دو سال 45 درصد سود با ریسک بسیار کم داشت که البته در قیاس با سودهای نجومی و البته ظاهری سهم‌های بازار بورس تهران، چیزی نیست. 45 درصد، سود یک‌ماهه فعلی خیلی از سهم‌های بازار بورس تهران است!

وارن بافت با همین رهیافت روی چندین شرکت دیگر از جمله Western Insurance Securities، Commonwealth Trust Company و Dempster Mill سرمایه‌گذاری کرد. او از مجموع این سرمایه‌گذاری‌ها سالانه 28 درصد سود گرفت که چهار برابر سود متوسط 7 درصدی بازار بورس آمریکا بود.

وارن بافت در سال 1960

وقتی گردش تقویم به ژانویه سال 1962 رسید و وارن بافت 32 ساله شد، او دیگر یک میلیونر بود و لازم نبود خود را از بلندترین ساختمان آن حوالی به زمین پرت کند.

او در همان سال دوباره یک شرکت دیگر پیدا کرد. شرکت نساجی برکشایر هاتاوی (Berkshire Hathaway) که البته در آن زمان مشکلاتی برای خود داشت.

وارن بافت در برکشایر هاتاوی

شرکت برکشایر هاتاوی در ایالت نیوانگلند (New England) فعال بود؛ اما صنایع نساجی در این ایالت همه در حال نزول بودند. به همین دلیل برکشایر هاتاوی هم مجبور شده بود 9 واحد از 11 واحد نساجی خود را تعطیل کند.

به دنبال این اتفاق این شرکت 8 هزار و 700 نفر از کارکنان خود را اخراج کرده و فقط 2300 کارگر را نگه داشته بود. قیمت سهام این شرکت 7 دلار بود و این در حالی بود که فقط با احتساب دارایی‌هایی شرکت، ارزش این سهام 11 دلار می‌شد.

مدیرعامل این شرکت، سیباری استنتون (Seabury Stanton) تلاش می‌کرد با هر پول نقدی که در اختیار شرکت است، سهام شرکت را برای خود شرکت خریداری کند. با این کار وقتی شرکت می‌توانست بخشی از دارایی‌های خود را بفروشد، سهام خود را از سهام‌داران می‌خرید. وارن بافت هم تعدادی زیادی از سهم‌های این شرکت را با قیمت 7 دلار خریده و منتظر پیشنهاد خرید مدیرعامل شرکت بود.

معامله آن‌ها در سال 1964 جوش خورد و آن‌ها روی قیمت 11.50 دلار برای هر سهم توافق کردند؛ اما در روز معامله قیمت پیشنهادی مدیرعامل شرکت 11.375 دلار بود. او تلاش کرد به‌اندازه 12.5 سنت از قیمت هر سهم بکاهد؛ اما در عوض وارن بافت کل شرکت را خرید و این مدیرعامل را اخراج کرد.

حالا وارن بافت مشکل دیگری داشت. او مالک شرکتی در حال سقوط بود که باید هر چه زودتر از دست آن خلاص می‌شد. او به‌جای اینکه اجازه دهد شرکت نابود شود، شروع به سرمایه‌گذاری به اسم این شرکت در سهم‌های دیگر شرکت‌ها کرد؛ اما این تجربه بد، رهیافت سرمایه‌گذاری او را تغییر داد.

بسیار ارزشمند با قیمتی منصفانه

وارن بافت تصمیم گرفت به‌جای اینکه دنبال شرکت‌های متوسط ولی کم‌قیمت بگردد، سراغ شرکت‌های بسیار ارزشمند با قیمت معقول بگردد. اولین شرکتی که او با این رهیافت جدید در آن سرمایه‌گذاری کرد، شرکت سرمایه‌گذاری امریکن اکسپرس (American Express) بود.

در حال حاضر شرکت برکشایر هاتاوی که وارن بافت مالک آن است، نه یک شرکت نساجی بلکه یک هلدینگ بسیار بزرگ در شهر محل زادگاه وارن بافت یعنی اوماها است. به لحاظ دارایی، در حال حاضر این هلدینگ بزرگ‌ترین شرکت سرمایه‌گذاری دنیاست.

این هلدینگ بین‌المللی در حال حاضر مالک کامل شرکت بیمه کارکنان دولت آمریکا (GEICO)، دوراسل (Duracell)، دیری کویین (Dairy Queen)، شرکت راه‌آهن BNSF، شرکت تولیدکننده محصولات شیمیایی Lubrizol، شرکت تولید لباس Fruit of the Loom، شرکت ساخت جواهرات Hezlberg Diamonds، شرکت املاک Long & Kraft و چندین شرکت دیگر که در حوزه فروش جت‌های شخصی، آموزش حرفه‌ای خلبانی، بازاریابی و تولید وسایل تفریحی است.

برکشایر هاتاوی همچنین مالک 17.6 درصد از سهام امریکن اکسپرس، 9.9 درصد از سهام ولز فارگو (Wells Fargo) چهارمین بانک بزرگ آمریکا، 9.4 درصد از سهام کوکاکولا و 5.22 درصد از سهام اپل است.

وارن بافت در صنعت بیمه، به اوج‌ها فکر کن

وارن بافت با مهارت‌های تحلیلی خود توانست شرکت‌های درستی را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کند؛ اما این فقط بخشی از دلیل موفقیت اوست. یکی از دلایل مهم سودهای کلان، ورود وارن بافت به صنعت بیمه بود.

صنعت بیمه در ظاهر چندان‌ سودده به نظر نمی‌آید و در ظاهر سخت بتوان در آمریکا روی این حوزه سرمایه‌گذاری کرد و لااقل سالانه صددرصد سود برد؛ اما وارن بافت راه کسب ثروت در این صنعت را پیدا کرد.

شرکت‌های بیمه مثل بانک‌ها هستند. مردم به‌صورت مستمر حق بیمه خود را پرداخت می‌کنند؛ اما این پول جایی نمی‌رود. تنها زمانی چیزی از آن کسر می‌شود که اتفاق بدی برای کسی بیفتد؛ که حتی خود همین هم چندان محتمل نیست.

وقتی وارن بافت کل یک شرکت بیمه را خرید، توانست به میلیاردها دلار نقدینگی این شرکت دسترسی پیدا و شروع به سرمایه‌گذاری این پول کند.

با این کارها، سبد سرمایه‌گذاری برکشایر هاتاوی یک میلیارد و 308 میلیون دلار ارزش پیدا کرد. تنها سه سال بعد، خود وارن بافت یک میلیارد دلار می‌ارزید.

کد مطلب:
۰۶:۵۵
سه شنبه
۰۶ اسفند ۱۳۹۸

از طاعون ژوستینین تا ویروس کرونا؛ بیماری‌های همه‌گیری که تاریخ را متحول کردند.

از طاعون ژوستینین تا ویروس کرونا؛ بیماری‌های همه‌گیری که تاریخ را متحول کردند

بیماری‌های همه‌گیر یا پندمیک (Pandemic) به بیماری‌هایی گفته می‌شود که عده قابل توجهی از جمعیت به آنها مبتلا می‌شوند. اگر این بیماری‌ها با سرعت بالایی به دیگر کشورها یا قاره‌ها سرایت کنند، آنها را بیماری‌های دنیاگیر یا همه‌گیر جهانی هم می‌نامند.

در طول تاریخ بیماری‌های همه‌گیر تاثیر بسزایی بر روی جوامع، چه به لحاظ اقتصادی و چه فرهنگی و اجتماعی داشته‌اند. طاعون ژوستینین که 500 سال پس از میلاد مسیح شیوع یافت را می‌توان اولین بیماری همه‌گیر نامید. آخرین آن هم در حال حاضر ویروس کروناست که بیش از 80 کشور جهان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

ویروس کرونا از روزهای پایانی ماه دسامبر 2019 در چین شیوع یافت. درحالی‌که نزدیک به سه ماه از گسترش این ویروس می‌گذرد، هفته گذشته با افزایش نرخ‌ مرگ‌ومیر و تشدید نگرانی‌ها، سازمان جهانی بهداشت کرونا را عالم‌گیر اعلام کرد.

در این مقاله 11 بیماری همه‌گیر که تحولات قابل توجهی در طول تاریخ ایجاد کردند، معرفی شده‌اند.

طاعون ژوستینین (از 541 تا 750 پس از میلاد)

در زمان سلطنت ژوستینین اول، امپراتوری بیزانس در قرن ششم با شیوع بیماری طاعون خیارکی مختل شد.

در حال حاضر از آن تحت عنوان طاعون ژوستینین یاد می‌شود. این بیماری در طول دو قرن حدود 30 تا 50 میلیون نفر، یعنی نیمی از جمعیت جهان را قربانی کرد.

بر اساس روایت‌ها از این بیماری همه‌گیر، تجارت در آن زمان تا حد زیادی متوقف شد؛ تا جایی که در نهایت تضعیف امپراتوری را به‌دنبال داشت. سایر تمدن‌ها از این موقعیت استفاده کرده و سرزمین‌های بیزانس را در خاورمیانه، شمال آفریقا و بخش‌هایی از آسیا تسخیر کردند.

طاعون دقیقا زمانی شروع شد که ژوستینین، در حال متحد کردن نیمه‌های شرقی و غربی امپراتوری روم بود.

طاعون اما به این برنامه‌ها پایان داد. امپراتوری روم هیچ‌گاه دوباره متحد نشد و سده‌های تاریک یا سده‌های ابتدایی قرون وسطی آغاز شد.

طاعون سیاه (از 1347 تا 1351)

طاعون سیاه که به مرگ سیاه هم شهرت دارد از سال 1347 قمری در سراسر اروپا شیوع یافت و موجب کشته شدن دست‌کم 25 میلیون نفر تنها در قاره اروپا شد.

گفته می‌شود، 200 سال طول کشید تا جمعیت اروپا به میزان قبل از سال 1347 بازگردد.

این بیماری از شرق و از کشورهای چین، هند، ایران، سوریه و مصر آغاز شده بود. بنابراین بر اساس روایت‌ها، تعداد کشته‌ها در شرق جهان به‌مراتب بالاتر از اروپا بوده است. برخی برآوردها نشان می‌دهد، حدود 200 میلیون نفر بر اثر این بیماری جان خود را از دست دادند.

یکی از نتایج اجتماعی این بیماری، کاهش قابل توجه برده‌داری به‌دلیل کشته شدن تعداد زیادی از افراد بود. سطح زندگی بازمانده‌ها بالا رفته و کارگران فرصت‌های شغلی بیشتری در اختیار داشتند.

همچنین تحرک اجتماعی افزایش یافت و دیگر فرصت چندانی برای جنگ وجود نداشت.

این فاجعه بزرگ همچنین تقویت عرفان را به‌دنبال داشت. چرا که رنج‌های بسیار طی این دوره، نفوذ کلیسای کاتولیک را در روم به چالش کشیده بود.

آبله (از قرن پانزدهم تا هفدهم)

زمانی‌که اروپایی‌ها برای اولین‌بار در سال 1492 میلادی وارد آمریکا شدند، بیماری‌های زیادی را به همراه خود به این قاره وارد کردند. یکی از این بیماری‌ها آبله بود؛ بیماری واگیرداری که 30 درصد از افراد مبتلا را قربانی می‌کرد.

تخمین زده می‌شود که طی این دوره، آبله جان حدود 20 میلیون نفر، یعنی معادل 90 درصد از جمعیت آمریکا را گرفت.

این بیماری به اروپایی‌ها کمک کرد تا مناطق تخلیه‌شده را توسعه داده و مستعمره خود کنند. به این ترتیب آبله به‌نوعی تاریخ آمریکا، آینده فاتحان اروپایی این قاره و اقتصاد جهانی را برای همیشه تغییر داد.

به‌عنوان مثال، بهره‌برداری از منابع طبیعی در آمریکای لاتین که شامل طلا و نقره می‌شد، منجر به تورم گسترده در دوران امپراتوری بزرگ اسپانیا شد.

جان مینارد کینز، اقتصاددان در سال 1930 در این زمینه نوشت: انقلابِ قیمت نقطه عطف مهمی در شکل‌گیری سرمایه‌داری مدرن بود.

نقاشی بدون تاریخ از اولین واکسیناسیون: ادوارد جِنِر اولین بار در 14 می 1796، پسری هشت‌ساله به نام جیمز فیلیپ را در برابر آبله واکسینه کرد.

وبا (از 1817 تا 1823)

بیماری وبا هفت بار در جهان عالم‌گیر شد، اما اولین بار، در یکی از شهرهای هند شیوع یافت و پس از آن به دیگر کشورهای همسایه رسید.

در دوره اول شیوع، این بیماری هفت میلیون نفر را قربانی کرد. جان اسنو (John Snow)، پزشک انگلیسی به یافته‌هایی برای جلوگیری از گسترشِ بیماری دست پیدا کرد و در نهایت در سال 1854 با جداسازی منبع آب از طریق یک پمپ، در محله‌ای در لندن به نام سوهو، جلوی شیوع بیماری را گرفت.

سازمان جهانی بهداشت نام «بیماریِ همه‌گیرِ فراموش‌شده» را بر روی وبا گذاشته و اعلام کرده است که هفتمین دوره شیوع آن از سال 1941 آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. بر اساس گزارش‌ها، سالانه 1.3 میلیون تا چهار میلیون نفر به وبا مبتلا شده و 21 هزار تا 143 هزار نفر بر اثر آن جان خود را از دست می‌دهند.

از آنجا که وبا در اثر آشامیدن آب یا خوردن مواد غذایی آلوده به باکتری‌های خاص ایجاد می‌شود، مردم در کشورهایی با نابرابری شدید و عدم توسعه‌یافتگی اجتماعی، بیشتر از آن آسیب می‌بینند.

وبا همچنان در حال تغییر جهان، به‌ویژه در نقاط فقیر است. در حالی که در کشورهای ثروتمند خبری از این بیماری نیست.

آنفلوانزای اسپانیایی (از 1918 تا 1919)

آنفلوانزای اسپانیایی که به آن آنفلوانزای دنیاگیرِ 1918 هم گفته می‌شود، در اوایل قرن بیست و یکم با شیوع ویروس H1N1 حدود 500 میلیون نفر یا یک‌سوم از جمعیت جهان را آلوده کرد. این بیماری همه‌گیر در نهایت حدود 50 میلیون قربانی به‌جا گذاشت.

شیوع این بیماری در اواخر جنگ جهانی اول شروع شد و مقامات بهداشت عمومی برای مقابله با بیماری‌های ویروسی هیچ پروتکل رسمی نداشتند. در نهایت این روند منجر به گسترش بیش از حد بیماری شد.

در سال‌های بعد تحقیقات در مورد چگونگی شیوع این بیماری و پیشگیری از آن منجر به بهبود سلامت عمومی و کاهش تاثیر بیماری‌های مشابه و انواع ویروس‌های آنفلوانزا شد.

سالن اجتماعات در اوکلند که به‌طور موقت برای نگهداری از بیماران مبتلا به آنفلوانزای اسپانیایی مورد استفاده قرار گرفت.

آنفلوانزای هنگ‌کنگی (1968 تا 1970)

پنجاه سال پس از آنفلوانزای اسپانیایی، ویروس دیگری تحت عنوان H3N2 در سراسر جهان شیوع یافت.

بر اساس برآوردها، تعداد قربانیان این بیماری حدود یک میلیون نفر بود که صد هزار نفر آن در ایالات متحده آمریکا بودند.

این سومین آنفلوانزای همه‎گیر بود که در قرن 20 رخ می‌داد. دو مورد دیگر آنفلوانزای اسپانیایی در سال 1918 و آنفلوانزای آسیایی در سال 1957 بودند.

این باور وجود دارد که ویروس آنفلوانزای آسیایی تکامل یافت و به‌شکل آنفلوانزای هنگ‌کنگی ظهور کرد.

اگرچه این ویروس به اندازه آنفلوانزای اسپانیایی مرگبار نبود، اما سرعت سرایت ویروس H3N2 بسیار بالا بود؛ به‌طوری‌که 500 هزار نفر تنها در دو هفته نخست شیوع این بیماری در هنگ‌کنگ به آن آلوده شدند.

شیوع آنفلوانزای هنگ‌کنگی موجب شد جامعه جهانی در نهایت نقش حیاتی واکسیناسیون و جلوگیری از بیماری‌ها را جدی‌تر بگیرد.

ایدز (1981 تاکنون)

اگرچه اولین موارد مبتلا به ایدز یا HIV اولین بار در سال 1981 گزارش شدند، اما این بیماری همچنان قربانی به‌جا می‌گذارد. از سال 1981 تاکنون 75 میلیون نفر به ویروس اچ‌آی‌وی مبتلا شده و 32 میلیون نفر جان خود را از دست داده‌اند.

به‌عنوان یک بیماری مقاربتی که هنوز هیچ درمانی برای آن پیدا نشده، ایدز هرساله زندگی میلیون‌ها انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

با این حال به لطف یافته‌های پزشکان، داروهای ضدویروس اچ‌آی‌وی، قابلیت کنترل این بیماری را دارند و می‎توانند به کاهش سرعت پیشرفت آن و بهبود کیفیت زندگی بیمار کمک کنند. به‌این ترتیب شخص مبتلا ممکن است از یک زندگی طولانی بهره‌مند باشد.

آفریقا بیشترین میزان مبتلایان به ایدز را دارد و مطالعات بسیاری درباره تاثیر این بیماری بر اقتصاد جهانی به‌ویژه در قاره آفریقا انجام شده است.

سارس (از 2002 تا 2003)

سارس یا سندرم تنفسی حاد، اولین بار در استان گوانگ‌دونگ در جنوب شرقی چین ظهور کرد. اما در طول 9 ماه به 26 کشور جهان گسترش یافت و بیش از هشت هزار نفر به آن آلوده شدند. تعداد قربانیان ویروس سارس، 774 نفر گزارش شده است.

قرنطینه و سخت‌گیری‌های گسترده در نهایت موجب شد این ویروس در 9 ماه مهار شود. دانشمندان در حال مطالعه ویروس جدید موسوم به کووید-19 هستند و بر این باورند که ترکیب ژنتیکی آن حدود 86.9 درصد به ویروس سارس مشابهت دارد.

شیوع ویروس سارس نقش مهمی در افزایش آگاهی مردم برای جلوگیری از انتقال ویروس به‌ویژه در کشور هنگ‌کنگ داشت.

23 آوریل 2003؛ چینی‎ها در صفی طویل برای خرید بلیت قطار

آنفلوانزای خوکی (از سال 2009 تا 2010)

شکل جدیدی از ویروس آنفلوانزا در سال 2009 پدیدار شد. این ویروس جدید H1N1 تقریبا 60.8 میلیون نفر را در ایالات متحده آلوده کرد و مرگ‌ومیر آن چیزی حدود 248 هزار و 500 نفر برآورد شده است.

از آنجا که این بیماری ابتدا از خوک شروع و به انسان منتقل شد، نام آن را آنفلوانزای خوکی گذاشتند. این بیماری با آنفلوانزای معمولی متفاوت است. در حالی که در آنفلوانزای معمولی حدود 70 تا 90 درصد از مرگ‌ومیرها برای افراد بالاتر از 65 سال رخ می‌دهد، در آنفلوانزای خوکی 80 درصد از نرخ مرگ‌ومیر مربوط به افراد کمتر از 65 سال بوده است.

آنفلوانزای خوکی نشان داد که سرعت همه‌گیری ویروس در قرن بیست و یکم چگونه می‌تواند جهان را تحت تاثیر قرار داد. این ویروس به‌منزله هشداری برای جامعه جهانی و نیاز کشورها برای واکنش سریع در مقابل بیماری‌های واگیردار بود.

با شیوع این بیماری، بسیاری از کشورها با سیستم‌های بهداشتی و درمانی پیشرفته، دریافتند که چقدر در برابر شیوع سریع ویروس‌ آنفلوانزا آسیب‌پذیر هستند.

ابولا (از سال 2014 تا 2016)

نام این ویروس از رودخانه‌ای واقع در کشور زئیر، که امروز به آن جمهوری دمکراتیک کنگو می‌گویند، گرفته شده است. هرچند در مقایسه با بسیاری از بیماری‌های مدرن قرن حاضر، گسترش آن تنها به برخی مناطق جهان محدود شد، اما نرخ مرگ‌ومیر این بیماری بسیار وحشتناک بود.

ابولا در سال 2014 از روستایی در گینه شروع شد و سپس به تعداد معدودی از کشورهای همسایه در غرب آفریقا گسترش یافت. از 28 هزار و 600 نفر فرد مبتلا به این ویروس، 11 هزار و 325 نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تعداد مرگ‌ومیر به سه کشور گینه، لیبریا و سیرالئون مربوط می‌شود.

بر اساس برآوردها، این بیماری در مجموع 4.3 میلیارد دلار هزینه بر روی دست کشورها گذاشت؛ تا جایی که گفته می‌شود، سرمایه‌گذاری‎های خارجی در سه کشور فوق به شکل چشمگیری کاهش یافت.

همانند وبا، ابولا هم کشورهایی با کمترین تجهیزات پزشکی و درمانی را تحت تاثیر قرار داد.

ویروس کرونا (از دسامبر 2019 تاکنون)

ویروس کرونا یا کووید-19 هم از دیگر ویروس‌هایی است که در سه ماه اخیر آسیب‌پذیری کشورها در برابر گسترش ویروس‌ها را ثابت کرده است.

تاکنون (18 مارس 2020)، 183 هزار نفر در بیش از 86 کشور جهان به این ویروس مبتلا شده و حدود هفت هزار و 415 نفر جان خود را از دست داده‌اند. بیشترین تعداد مبتلایان و نرخ مرگ‌ومیر به کشور چین مربوط می‌شود.

به‌دلیل محدودیت‌های اعمال‌شده در بیشتر کشورهای جهان از جمله تعطیلی کارخانه‌ها، رستوران‌ها و مدارس و نگرانی سرمایه‌گذاران، بازارهای جهانی به‌شدت تحت تاثیر قرار گرفته‌اند. در عین حال سیاستگذاران با تزریق تریلیون‌ها دلار به بازارهای مالی در تلاشند تا از وقوع یک رکود دیگر جلوگیری کنند.

اما به‌نظر می‌رسد تا زمانِ مهارِ کامل این بیماری، بازارها آرام نخواهند شد. سقوط بازارهای سهام، افت بازدهی اوراق قرضه و کاهش ارزش کامودیتی‌ها علی‌رغم تلاش‌های بانک‌های مرکزی و سیاستگذاران همچنان ادامه دارد.

بر اساس آخرین پیش‌بینی‌ها، احتمالا حدود 40 تا 70 درصد از جمعیت جهان به این ویروس آلوده خواهند شد. تحقیق دیگری از سوی دانشگاه ملی استرالیا انجام شده که نشان می‌دهد، این ویروس موجب مرگ میلیون‌ها نفر شده و کاهش 2.4 تریلیون دلاریِ تولید ناخالص داخلی در جهان را به‌دنبال خواهد داشت.

جهان هنوز در مراحل اولیه شیوع ویروس کرونا به‌سر می‌برد. حدود یک دهه از شیوع آنفلوانزای خوکی می‌گذرد و دنیای مدرن ثابت کرده که هنوز آمادگی و توانایی لازم برای مقابله با بیماری‌های همه‌گیر را ندارد.

کد مطلب:
۰۶:۵۵
چهارشنبه
۲۸ اسفند ۱۳۹۸